نجفقُلیخان بختیاری مشهور به صَمصامالسلطنه (۱۲۲۹ چغاخور – ۲۷ تیر ۱۳۰۹ اصفهان) از رجال دوره قاجار و سران ایل بختیاری بود که پس از انقلاب مشروطه، دو دوره رئیسالوزرای ایران شد. صمصامالسلطنه در جنبش مشروطه به مخالفان محمدعلیشاه پیوست و با برادر خود علیقلی خان سردار اسعد همراه شد. به همراه سواران مسلح بختیاری اصفهان را تصرف کرد و حکومت اصفهان را در سال ۱۲۸۷ خورشیدی بهدست گرفت. صمصامالسلطنه در ۲۶ تیر ۱۲۹۰ خورشیدی در ترمیم کابینه سپهدار اعظم تنکابنی وزیر جنگ شد. پیش از آن، خود سپهدار عهده دار وزارت جنگ بود. اما دولت سپهدار پس از چند روز کنار رفت و صمصام السلطنه در دوم امرداد به جای او نخست وزیر شد و مقام وزارت جنگ را نیز برای خود حفظ کرد. دوران نخست وزیری صمصامالسلطنه بسیار بحرانی بود. او در سراسر این دوره در جنگ با نیروهای محمدعلی شاه مخلوع بود که دوباره از راه روسیه وارد ایران شده و ترکمنها را با خود همراه کرده و در حال تلاش برای رسیدن به تهران بود. از سوی دیگر هم با سالارالدوله برادر محمدعلی شاه در کرمانشاه درگیر بود که یاغی شده بود. رخداد مهمی که به سقوط کابینه صمصامالسلطنه انجامید اولتیماتوم روسیه بود که به دولت ایران چهل و هشت ساعت مهلت داد مورگان شوستر مستشار امریکایی مالیه و دیگر خارجیانی را که با او کار می کنند برکنار کند، تعهد بدهد که تنها با رضایت قبلی سفارتهای روس و انگلیس افراد خارجی را به خدمت بگیرد و مخارج لشگرکشی روسیه به ایران را بپردازد وگرنه نیروهای روسیه که در رشت توقف کرده اند، پیشروی خواهند کرد و دولت ایران باید هزینه این پیشروی را هم بپردازد. صمصام السلطنه و همه اعضای دولتش موافق پذیرش خواسته روسیه بودند اما مجلس شورای ملی با اکثریت قاطع اولتیماتوم روسیه را رد کرد. صمصام السلطنه در اردیبهشت ۱۲۹۷ بار دیگرر به نخستوزیری رسید در همین دوره بود که پس از پیروزی انقلاب کمونیستی در شوروی، لنین برای اثبات حسن نیت خود نسبت به ملل ضعیف جهان الغای تمام امتیازات استعماری دولت تزاری پیشین را اعلام کرد. دولت صمصامالسلطنه نیز از این فرصت استفاده و در چهارم امرداد ۱۲۹۷ با صدور بیانیهای عهدنامه ترکمانچای و دیگر امتیازات واگذار شده به دولت روسیه تزاری را ملغی اعلام کرد. در هشتم امرداد تصویبنامهای در هیئت وزیران برای لغو کاپیتولاسیون گذراند اما سه روز بعد احمدشاه او را به کاخ گلستان احضار و بشدت مؤاخذه کرد که اینکارها کشورها را به ویرانی و او را به نابود میکشاند. سپس به صمصامالسلطنه دستور استعفا داد که نپذیرفت و با حالت قهر و خشم کاخ را ترک گفت. احمد شاه نیز همان روز با وثوقالدوله را مأمور تشکیل کابینه کرد. اینکه صمصامالسلطنه بدون استعفا یا حکم کتبی برکنار شده، بعدها به مثل تبدیل شد و تا سالها میگفتند صمصامالسلطنه هنوز خود را نخستوزیر میداند. صمصام السلطنه در انتخابات دوره چهارم مجلس شورای ملی به نمایندگی تهران انتخاب شد اما تشکیل مجلس مدتها به تأخیر افتاد. در سال ۱۳۰۰ هنگامی که کلنل پسیان در خراسان قیام کرده بود، حکومت خراسان به وی پیشنهاد شد، ولی او به خراسان نرفت. در همان سال، مجلس شورای ملی کار خود را آغاز کرد و صمصامالسلطنه به مجلس رفت. او در زمان رضا شاه در سال ۱۳۰۸ به حکمرانی منطقه بختیاری منصوب شد و سال بعد در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد به خاک سپرده شد.
معرّفی مفاخر و شناخت شخصیتهای هر جامعه، نشاندهنده اعتلای فرهنگی آن جامعه است. از طرفی توجّه به موفقیّتهای بزرگمردان این مرز و بوم، چراغ راه و مشوِّق آیندگان است که گفتهاند: «ره چنان رو، که رهروان رفتند. در دوره قاجاریه علاوه بر القاب اختصاصی که به افراد مهم و شاخص اعطا میشد، شاهزادگان، درباریان، رجال سیاسی و کارگزاران عالیرتبه دولت ملقب به القابی با پسوند «السلطان»، «السلطنه»، «الدوله»، «الملک»، و «الممالک» بودند. این پسوندها از نظر اهمیت و ارزش در مراتب مختلفی قرار داشتند. در میان مضافها، نامهایی چون «آصف»، «مشیر»، «مجد»، «ظهیر»، «رکن»، «اعتماد»، «امین»، «شجاع»، «شعاع» و «حشمت» اهمیت بیشتری داشتند اما نحوه ترکیب مضاف با مضافالیه در درجه و مرتبه لقب موثر بود. مثلا لقب نصرالله خان نائینی از مصباح الملک به مشیرالملک و سرانحام به مشیرالدوله ارتقا یافت و این نشاندهنده برتری «مشیر» بر «مصباح» و «الدوله» بر «الملک» بود. همچنین عامل دیگری که در مرتبه و درجه لقب تاثیر داشت، شان و منزلت صاحب لقب بود. در این دوره علاوه بر القاب، کاربرد عناوینی چون «نواب» و «جناب» نیز مرسوم بود. عنوان «نواب» و واژه «والا» برای شاهزادگان و عنوان «جناب» به وزرا اختصاص داشت. «جناب» هم مانند القاب توصیفی طرفداران زیادی داشته و حتی عدهای برای دریافت آن پیشکشهایی به شاه تقدیم میکردند. عناوین «نواب» و «جناب» با واژههایی چون «اشرف»، «اعظم»، «ارفع»، «امجد» و «مستطاب» به کار میرفت اما گاهی واژه «اشرف» به تنهایی برای بعضی از رجال و بزرگان لقب محسوب میشد. «پرنس» نیز مانند دو عنوان «جناب» و «آلتس» مخصوص رجال درجه اول بود و بعضی آن را لقب میپنداشتند. علاوه بر القابی که متناسب با شان و منزلت افراد به آنها اعطا میشد، القاب دیگری نیز که از مشاغل و مناصب افراد منتزع میشد، مورد استفاده قرار میگرفتند مثل مستوفی الممالک (برای رییس مستوفیان)، معیرالممالک (برای رییس خزانهداری)، منشیالممالک (صاحب دیوان)، ملک الشعرا، ملکالمتکلمین و... ...ناصر الدین شاه در ورق اول این سفر نامه به خط خود نوشته است: «اخبار سفر شما در رکاب برای این بود که اینجا بیکار بود. خیال کردیم در خراسان وآن طرف ها احتمال داده اند خدمت حضرت لزوما حکم شود که متصدی بشود والبته در این سفر بی کار نباید بماند و نخواهم گذاشت که سفر شما بی ثمر بشود ، اما حال چیزی نگوید که شهرت بی جا بکند و اسباب اخلال فراهم بیاورد» خوشبختانه بنابر گفته مصحح کتاب نسخه سفرنامه ، اگرچه به خط دو خوش نویس است ، ولی امین لشکر خود آن را دیده و در آن اضافات و اصلاحاتی کرده است .در این سفرنامه آنچه بیشتر می تواند قابل توجه باشد ،عبارت است از: اطلاعات درباره شهرهای خراسان ومعرفی اشخاص محلی اطلاعات سیاسی و مرزی و درباره سرحدات و آخال و حرکت روسها اطلاعات درباره خلقیات و حالات رجال همراه . اطلاعات درباره طرز سفر خورد و خوراک اطلاعات جغرافیایی و قومشناسی ذرباره راهها ، ساختمانها ، شهر ها ،آبادیها ، طوایف و اقوام سر راه
در پژوهش حاضر کوشیده شده ضمن بررسی تاریخی تحولات اجتماعی مانند نقش مذهب و چگونگی حرکتهای مذهبی سیاسی، تغییرات تشکیلات اداری در چارچوب رویدادهای سیاسی و اقتصادی ایران عصر قاجار معرفی و ارزیابی شود. افزون بر آن مباحث تنظیمات و قوانین در دوران قاجار تاسیس انجمنها و احزاب و گسترش آنها از جمله موارد قابل توجه در بررسی حاضر است. در آغاز کتاب منابع این اثر و محتوای آنها معرفی شده است. روند گسترش تاریخی قاجار، حکومتهای عصر قاجار، ساختار حکومت در دوران قاجار (نظام و تشکیلات اداری حکومت، و تقسیمات کشوری و اداری)، سازمان لشکری در دوران قاجار، سیاست مذهبی در عصر قاجار، طبقات و سلسله مراتب اجتماعی در عصر قاجار، تنظیمات و قوانین در دوران قاجار، سیاستهای فرهنگی در عصر قاجار، روابط خارجی ایران در دوران قاجار، امتیازها و قراردادهایی که از جانب اتباع و یا دولتهای بیگانه با ایران منعقد شده است، جنبشهای اجتماعی ایران در عصر قاجار، و گسترش گروهها و احزاب سیاسی در عصر قاجار.
این کتاب مشتمل بر تعداد فراوانی خاطره است که به طور عمده به دوران پهلوی مربوط می شود. برخی از آن خاطره ها درباره با رجال سیاسی دوران مشروطه است؛ البتّه خاطره ها (به نوشته مؤلّف) بیش تر بر پایه مشاهده های نویسنده بوده و با بهره گیری از حافظه خویش، آن ها را تنظیم کرده است. آقای ابراهیم صفایی به منظور شناساندن بیش تر نهضت مشروطه، به تدوین شرح حال مؤثّرترین افرادی که در آن سهم داشته اند، همّت گماشته است. وی در زمینه مشروطه، کتاب های بسیاری نوشته و در اختیار محقّقان و عموم قرار داده است. برخی آثار صفایی، به طور کامل جنبه سندی و برخی دیگر صبغه تاریخی تحلیلی دارند. در این مقاله، پس از معرّفی مختصر آثار منتشره شده وی، کتاب رهبران مشروطه که یکی از مهم ترین کتاب های او است، بررسی می شود. برخی از نکاتی که درباره این کتاب ذکر می شود، به دیگر تألیفات وی نیز قابل تسرّی است. از آن جا که آثار این نویسنده، خطّ خاصّی در تاریخ نگاری مشروطه به شمار می رود، تحقیق حاضر می تواند یکی از جریان های تاریخ نگاری این برهه زمانی مهم را به پژوهشگران تاریخ معاصر ارائه کند، و نیز گامی هرچند کوچک در جهت شفّاف سازی منابع تاریخی بردارد.
میرزاحسینخان سپهسالار قزوینی فرزند میرزانبی خان امیر دیوان متولد سال ۱۲۴۳ق خدمات دولتی را در وزارت خارجه آغاز کرد. در ۱۲۷۱ سرکنسول ایران در تفلیس ودر ۱۲۷۵وزیر مختار ایران در دربار عثمانی شد و لقب مشیرالدوله گرفت و در ۱۲۸۵ بمقام سفارت کبری ارتقاء جست و برای ایران و ایرانیان در دربار عثمانی آبرو و حیثیتی تحصیل کرد . در ۱۲۸۲ بوزارت عدلیه و وظائف و اوقاف منصوب گردید و در سال ۱۲۸۸ ق بصدارت ایران رسید و در قحطی معروف همان سال در نجات مردم قحطی زده خدمات ارزنده نمود. در ۱۲۸۹ قرارداد استفاده از منابع زیرزمینی و تأسیس با دکوراه آهن را باژولیوس۔ رویتر تبعه دولت انگلیس بست و همین قرارداد…. این کتاب اسنادی سیاسی است با نام "اسناد برگزیده" حاوی نامه های مهم و جالب از سپهسالار – ظل السلطان – و دبیرالملک که در سال 2535 منتشر شده است