غزل تبلور و تجسم جان شعلهتباران است و چون آتشی سبز در رگان عاطفه و حافظه قومی ما جریان و سیلان دارد. ظهور قالبهای نو شعری، نهتنها غزل را از تپش و طنین باز نداشته، بلکه به آن شور و شتاب بخشیده است و غزل اصیل کوشیده تا انعکاس نبضکوب امروزیان و اکنونیان باشد. در این کتاب سیر تحول غزل فارسی از مشروطیت تا انقلاب اسلامی بررسی شده است. در این کتاب مباحثی چون چهرههای شاخص غزل میانه و نو، ویژگیهای غزل نو، غزل سنتی دوران معاصر، غزل مشروطه و عناصر شعر در این غزل و .... مطرح شدهاند.
در کتاب، علاوه بر معرفی هفت شاعر کرمانی، برگزیدهای از غزلهای آنان درج میگردد .این اشخاص عبارتاند از :علی اطهری کرمانی، احمد اسداللهی، مهدی بهرامی، سید محمود توحیدی، جواد رشید فرخی، مسعود سلاجقه، و حمید مظهری
در فن آرایش سخن و صنایع بدیعی "سوال و جواب" را یکی از محسنات بدیع معنوی به شمار آورده اند و آن چنان است که شاعر در بیتی و یا چند بیت و یا بیش از آن، سخن خود را به صورت پرسش و پاسخ موضوع می کند و این تفنن ادبی، گاه چندان به درازا میکشد که از آغاز تا پایان یک قصیده طولانی را نیز دربر میگیرد. کتاب حاضر که "گفتگو در شعر فارسی" نام دارد بیشترین اشعاری را که تاکنون به شیوه پرسش و پاسخ سروده شده اند، شامل میشود.
مناظرهسرايي از شيوهها و شکلهاي فرعي شعر فارسي است. شاعران مناظرهپرداز، اغلب اين قالب ادبي را براي طرح و تبيين مفاهيم تغزلي، تعليمي (پند، اخلاق، حکمت، و ...) و گاه اجتماعي به کار گرفتهاند. به رغم بياعتنايي يا کم توجهي اغلب شاعران امروز به اين شکل ادبي، شفيعي کدکني، شاعر و پژوهشگر دانشگاهي معاصر، در پارهاي از آثارش از اين فرم شعري بهره جسته است. در اين پژوهش ضمن ارائه تعاريف و تقسيمبندي انواع مناظره و بيان تفاوتهاي موجود ميان مناظرات شعر کلاسيک و شعر نو، در پي پاسخ به اين پرسش بودهايم که مناظرههاي شفيعي کدکني چه تفاوتهايي با مناظرههاي قدما دارد و نوآوريهاي وي در اين حيطه چه ابعاد و اوصافي دارند. يافتههاي اين تحقيق نشانگر آن است که شاعر، به مدد ديد و ادراک امروزي و با بهرهگيري از پارهاي شگردهاي تازه و ابتکاري در حوزههاي شکل، محتوا و ... روحي نسبتا تازه در کالبد اين قالب کلاسيک دميده و ظرفيتهاي تازهاي از آن را ارائه کرده است.
با رشد و گسترش مطالعات میان رشتهای، امروزه تعامل بین ادبیات و دیگر شاخههای علوم انسانی ـ از جمله روانشناسی ـ در عرصه نقد و نظریهپردازی ادبی رواج بسیار یافته است. روانشناسی انسانگرا از مکاتب روانشناختی نیمه دوم قرن بیستم است که با محور قراردادن انسان و استعدادهای سرشار او، با ارائه ایدهها و الگوهایی مرتبط با حیات فردی و اجتماعی آدمی نظیر خلاقیت، خودشناسی، تجارب متعالی، استقلال و … رشد و شکوفایی او را در کانون توجه و تأمل قرار میدهد. با مروری در اشعار دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی در مییابیم که بسیاری از سرودههای وی، با همین ایدهها و الگوهای روانشناسانه قابل انطباقاند، به نحوی که احساس میکنیم شاعر، در اغلب سرودههایش، طرح رهایی و شکوفایی انسان را به تصویر میکشد. این مقاله به شیوه تحلیلی ـ تطبیقی، و با هدف توصیف وتحلیل اشعار این شاعر بر مبنای الگوهای این مکتب روانشناسانه و با ارائه برجستهترین نمودهای این همسانی، ضمن آنکه نوعی خوانش تازه روانشناسانه از شعر امروز را فرا روی مخاطب مینهد، حامل و حاوی این نتیجه است که همواره میان متون ادبی و مکاتب گوناگون علوم انسانی ـ و از جمله روانشناسی ـ اشکالی از همگرایی و همصدایی آشکار و پنهان در جریان است.