یاد مرگ که همواره عیش بسیاری از انسانها را طیش و تیره میدارد، برای صوفیان و عارفان راستین، موجب انس و آرامش بوده است. آنان با الهام گرفتن از فرهنگ قرآنی و حدیثی، که در آن تصویر روشن و مطلوبی از مرگ مؤمنان و موحدان ارائه شده است، به مرگ نگاهی عاشقانه و عارفانه داشتهاند و باور آنان این بوده است که جان آسمانی انسان با تبعید به دنیا و تعلق به تن از جوار قرب الهی دور شده و از سعادت دیار یار باز مانده است. آنان همواره خود را در دو زندان گرفتار میدیدهاند: زندان تن و زندان دنیا. از اینرو همۀ همّ و همت آنان متوجه خلاصی از این دو زندان بوده است. به همین دلیل، مرگ در نظر صوفیان و عارفان حقیقی نه تنها منفور و مکروه نبوده، که بسیار هم خواستنی و دوستداشتنی بوده است. تأمل در حالات عارفان، هنگام مرگ و سخنانی که درباره مرگ بر زبان آودهاند، نکات و نتایج شگفتانگیزی را آشکار میسازد. گروهی از آنان پیش از فرارسیدن مرگ به فراست از آمدن آن آگاه شده و خود را برای استقبال از آن آماده کردهاند. گروه دیگر، عشق و اشتیاق خویش را به مرگ در قالب عبارات عجیب و عبرتآموزی بیان کردهاند. بیگمان سرآمد همه این عارفان و عاشقان در زمینه مرگستایی، مولانا است که زیباترین و لطیفترین سخنان را درباره مرگ و اسرار آن گفته و سروده و دیوان غزالیات او آکنده از اشعاری است که در آنها عاشقانه و مشتاقانه از طرایف و ظرایف مرگ سخن گفته است.
آثار و نوشتههای عارف بزرگ جهان اسلام حضرت مولانا، یکی از مصادیق بارز رمزوارگی زبان عرفانی است که به آت حیات جاودانه نیز بخشیده است. این کتاب کوشش پیگیری است برای نزدیک شدن به فضای ذهنی مولوی و بهدستدادن تأویلهایی از رمزهای دیوان او به گونهای که با جهانبینی و نگرش خاص عارفانه ـ عاشقانه او همسویی داشته باشد یا دستکم مغایرتی نداشته باشد. متن کتاب مشتمل بر مقدمهای در باب موضوع زبان و بیان در عرفان و ادبیات عرفانی است و فرهنگوارهای از رمزهای کلیات شمس تبریزی بر اساس متن مصحح استاد فروزانفر.
کتاب عارف نامی بایزید بسطامی شمال این عناوین است: بحثی در معنی و مفهوم تصوف، بایزید بسطامی، برخی از اقوال بایزید بسطامی، معاصران بایزید، جغرافیای تاریخی قومس و بسطام، آثار باستانی بسطام، توضیحات و استدراکات. نویسنده کتاب اقبال یغمایی است و در اسل 1367 توسط انتشارات توس چاپ شده است.
درست است که فروغ و سپهری در سطح فکری و محتوایی، از موضوعات مشابهی مانند اندوه، مرگ و زندگی، طبیعت، عشق، کودکی، تنهایی و نظایر آن سخن گفتهاند؛ هر یک از آنها با دیدگاه و ذهنیت خاص خود به این موضوعات مشترک نگریستهاند و در هر یک از این موضوعات و درونمایهها، تفاوتهای فکری اساسی و ساختاری وجود دارد. مثلا میان تنهایی وحشتبار فروغ با تنهایی و مراقبههای عارفانه سپهری تفاوتی بنیادین است. یا میان نوع نگاه منفی فروغ به مرگ و نگرش مثبت سهراب به این مسئله فرقی آشکار وجود دارد. همچنین سپهری شاعری شاد و سرزنده است که حتی اندوه او نیز با نشاط درونی همراه است و یأس و بدبینی از بنمایههای شعر او محسوب نمیشود، اما فروغ شاعری است که نومیدی و بدبینی با بسامد بالایی در اشعار او به کار رفته است. همچنین بین رویکرد فروغ و سپهری به دوران کودکی و یادکرد آن دو از گذشته تفاوت معنیداری وجود دارد. در مجموع، به دلیل وجود تفاوتها و تمایزهای بنیادین در عواطف و اندیشههای فروغ و سپهری و نوع نگاه آن دو به جهان پیرامون، میتوان به این نتیجه رسید که این دو شاعر، دستکم در حوزه و سطح فکری و محتوایی، تأثیر چندانی از یکدیگر نپذیرفتهاند.
آرامش روحی و روانی، آزادی از آزمندی، و وارستگی از وابستگی، رویای شیرین و دیرینی است که عارفان مسلمان در گفتهها و نوشتههای خویش با شور و شوقی تمام آن را برای ما تعبیر و تفسیر کردهاند. آنان برای تحقق این رویای رنگین راههای بسیاری را پیش پای ما گشودهاند، و یکی از مهمترین این راهها توسّل به «مرگ پیش از مرگ» یا «مرگ ارادی» و به تعبیر دیگر «فناء فی الله» است. در این روش، عارف سالک، پیش از آنکه مرگ طبیعی او در رسد، به خواست خویش از حیات و صفات نکوهیده نفسانی و جسمانی خویش میمیرد، و به اخلاق و اوصاف پسندیده روحانی و ربّانی زنده میشود؛ یعنی از خود فانی میشود و به خدا باقی میشود. جستجوی مقصود عارفان از «مرگ ارادی»، آثار خجسته این مرگ، منبع الهام عارفان مسلمان در پیریزی و پیشنهاد چنین طرحی، یافتن ارتباط میان «مرگ پیش از مرگ» در عرفان اسلامی با مفهوم «نیروانا»ی بودایی، و همین طور تبیین «تولد دوباره» که رویه دیگر «مرگ پیش از مرگ» است، مسئله اصلی نگارنده در نگارش این مقاله است.