کانون روایت، منظری است که نویسنده یا راوی برای نگریستن به داستان خود انتخاب میکند. تحلیل و بررسی کانون روایت و شگردهای روایی در کشف ساختار منسجم و دقیقی از روایت در آثار داستانی حائز اهمیت شایانی است. یکی از شگردهای روایی که از رهگذر آن میتوان به میزان توانایی یک داستان پرداز در شکل دهی به ساختار روایی اثرش پی برد، نظریه کانون روایت ژرار ژنت است. او برای بررسی کانون روایت دو مقوله وجه و لحن را معرفی میکند. در این پژوهش با بهرهگیری از روش توصیفی تحلیلی، شگردهای روایی در حکایتهای اسرارالتوحید بر اساس نظریه کانون روایت ژنت مورد بررسی قرار میگیرد. هدف از این پژوهش شناسایی میزان موفقیّت محمدبن منور در بهرهگیری از کانون روایی برای انتقال اندیشههای عرفانی، جذابیت و واقع نمایی حکایت برای مخاطب و نمایان ساختن عظمت و کرامتهای جد خود ابوسعید ابوالخیر در اسرارالتوحید است.
موضوع اصلی این کتاب شرح حال ابوسعید ابوالخیر است که از مشایخ بزرگ تصوف و در عصر خود دارای اشتهاری عظیم و به عقیده برخی از نویسندگان نخستین واضع نظام و ترتیب خانقاه و بطور تحقیق یکی از عوامل تحول تصوف در ایران بوده و تاریخ زندگی هشتاد و اندی ساله او موضوعی بس سودمند و دلپذیر است. و اسرارالتوحید از حالات و مقالات و افکار و آراء و اخلاق و عادات این صوفی شهیر و ریاضتها و مجاهدتها و مقامات و کراماتی که بدو نسبت دادهاند بطور تفصیل بحث میکند. و در ضمن این موضوع اطلاعات سودمند از رسوم و عادات و طرز تشکیلات و اجتماعات صوفیه و مفهوم واقعی برخی از اصطلاحات این فرقه و اطلاعاتی از بعضی وقایع تاریخی و اوضاع اجتماعی قرن پنجم و ششم و احوال و اقوال برخی از عرفا و مشایخ و رجال معتبر دیگر به ما می دهد، و از این جهت گنجینهای مملو از ذخائر ادبی و علمی و عرفانی و تاریخی محسوب میشود اسرارالتوحید نخستین کتاب مفصل و مبسوطی است که به فارسی در شرح حال یکی از مشایخ بزرگ صوفیه تالیف شده و یا قدیمیترین تالیفی از این نوع است که از دستبرد حوادث محفوظ مانده و بدست ما رسیده است. منتخب اسرار التوحید به کوشش استاد احمد بهمنیار فراهم آمده و در سال 1320 منتشر شده است.
کانون روايت در تحليل توانمنديها و شگردهايي که داستانپردازي براي شکلدادن به حکايتهاي خويش از آنها بهره گرفته، اهميت فراوان دارد تا جايي که هر گونه ايجاد تغيير در کانون روايت، سبب ايجاد تميز و تغيير در جريان اصلي داستان و حتي موضوع آن ميشود. به علاوه، ما هيچ گاه در داستان با رخدادهاي خام سر و کار نداريم، بلکه با رخدادهايي روبه رو ميشويم که به شيوهاي خاص بازنمايي شده و از کانون ويژهاي به آنها نگريسته شده است. گوناگوني کانونهاي ديد و شکلهاي مختلف ارتباط راوي با کانونساز و زاويه ديد در مثنوي چنان جذاب و آگاهانه صورت گرفته است که تحليل آن ميتواند گوشههايي از نبوغ مولانا را در آفريدن اثري فرا زماني و فرامکاني به نمايش بگذارد. اين مقاله که به شيوه سند کاوي نگاشته شده است، سعي دارد گونههاي مختلف کانون ديد را با تکيه بر داستان «دقوقي» بررسي کند.
استاد محمدرضا شفيعي کدکني، محقق، منتقد و پژوهشگر زبان و ادبيات فارسي، از شاعران موفق و صاحب سبک نسل دوم شعر نيمايي به حساب ميآيد. او تاکنون با انتشار 12 دفتر شعري که در قالب دو مجموعه آيينهاي براي صداها و هزاره دوم آهوي کوهي به چاپ رسانده، برگي از دفتر قطور شعر معاصر را به خود اختصاص داده است. اين پژوهش ميزان اثرپذيري اشعار شفيعي را از آثار قدما مورد بررسي قرار داده است. برخي از منتقدان معتقدند که شفيعي بيشتر شعرساز ماهري است تا يک شاعر، چراکه اشعار او از مضامين، ترکيبات، واژگان و صورخيال تکراري و قدمايي پر است. يافتههاي تحقيق بيانگر اين واقعيت است که هرچند رگههاي ژرفي از سرودههاي بزرگاني چون حافظ، مولانا، سعدي، رودکي و ... و نيز نشانههايي از شعر شاعران معاصر همانند اخوان ثالث، شاملو و ... در اشعار او ديده ميشود، اما خلاقيت شفيعي در اين بين نقشي مضاعف عمل کرده، چنان که او را از ورطه تقليد صرف رهانيده است و اين انتقاد جز در مواردي نادر بر قامت اشعار او راست نميآيد.
پيشينه اهميت اعداد در پديده تقدس گرايي در انديشه انسانهاي جوامع ابتدايي ريشه دارد. بشر از ديرباز به ويژگي سحرانگيز اعداد معتقد بوده و به همين دليل در طول قرون متمادي به برخي از اعداد تا حد تقدس اهميت داده است؛ اين پديده نه تنها در فرهنگ عامه جوامع بشري بلکه در زمينههاي مختلف ادبيات آنها نيز مجال ظهور و بروز يافته است. ملل مختلف دنيا با توجه به اساطير اوليه تمدنهايشان به اعدادي خاص اهيمت داده و حتي آن را تقديس کردهاند. بدين ترتيب مکاتب مختلفي به وجود آمده است که هر کدام به نوعي بر اساس تقديس عددي خاص به تنظيم ايدئولوژي خود اقدام کردهاند و اين خود بمراتب مجرايي براي ورود برخي اعداد مهم و گاهي مقدس درون ادبيات شده است؛ در اين ميان شاهد انعکاس گسترده اعدادي خاص در حيطه ادبيات پارسي هستيم که بسامد آن به نسبت مقطع زماني و موقعيت جغرافيايي در نوسان است. اين مقاله تلاشي است براي بررسي پيشينه اهميت عدد «سه» و کاربرد آن در ديوان خاقاني.