شيوه روايت يک داستان، از نخستين عواملي است که در تحليل يک اثر همواره از اهميت برخوردار است؛ زيرا کيفيت حضور روايتگر و عمل روايتگري، در کنار دريافتن شاخصههاي مدنظر براي انتخاب راوي از جانب نويسنده، به گونهاي که بتواند نياز روايي داستان را مرتفع سازد و در عين حال، توجه به موجوديت مستقل راوي و روشهاي متنوع و منتخب وي براي قصهگويي، ميزان حضور و يا نبود روايتگر در متن رويدادها و چگونگي تعامل راوي و روايت با يکديگر، موجب ميشود تا شيوه روايتگري هر داستان، متفاوت از ديگر همتايان خود گردد. بهرهگيري از راوي داناي کل و استفاده از تمام کاراييهاي آن در پيشبرد روند روايت «رجال في الشمس»، امري است که توجه ويژه به آن موجب توفيق نويسنده در پرورش خميرمايه داستان گشته است؛ به گونهاي که دور ايستادن روايتگر از متن برخي رويدادها و سپس ورود مداخلهگرانه وي در رويدادي ديگر، توجه به چگونگي نقل قول گفتار اشخاص داستان در برهههاي مختلف، از جمله شگردهايي است که روايتگر «رجال في الشمس» در امر داستاننويسي رعايت نموده است. اين پژوهش درصدد است به بيان شيوههاي روايي رمان «رجال في الشمس» به شيوه توصيفي ـ تحليلي بپردازد.
مقصود اصلی از این رساله کوششی در شناساندن یکی از چهره های اخیر و شایان توجه ادبیات فارسی به ایرانیان مقیم استانبول و دوستداران فرهنگ فارسی در ترکیه است. بنابراین مولف ناچار بود که در آنجا که دسترسی به دیوان شاعر نیست در ذکر امثله امساک روا ندارد و در رساله خویش جای مهمی را به ابیات و نقل قول از شاعر واگذار کند. یاشار بیگ فکر میکرد باید با فرهنگ فارسی هرچه بیشتر مربوط باشد و آنرا در میان هم میهنان خود و دوستداران فرهنگ فارسی در ترکیه نشر دهد. "یک ساعت با دیوان قاآنی" مولود این اندیشه هاست
دولت آبادي بيترديد، يكي از پرکارترين و سختکوشترين نويسندگان دو دهه اخير ايران است. او قبل از روي آوردن به رماننويسي و خلق آثار بزرگي چون جاي خالي سلوچ و کليدر داستانهاي نسبتا بلندي نوشته است كه در همانها هم تمايل او به نوشتن رمان ديده ميشود. آنچه تا به حال درباره آثارش نوشتهاند، اندک است و عموما به محتواي داستانها و به ويژه رمانهاي او مربوط ميشود. در اين مقاله به شكلشناسي چهارده داستان او در ساحتهايي چون طرح يا پيرنگ، زاويه ديد، راوي، شخصيتپردازي، آغاز و انجام و... پرداختهايم. پيش از شروع بحث نيز به اختصار به زندگي و آثار او تا سال 1357 و سپس به آراي محققان درباره شکل و شکلشناسي اشاره کردهايم.
در زبان روسي، ويژگي گزارهاي در يک جمله ميتواند توسط مصدر بيان شود. در اين صورت جمله ساختاري يک رکني خواهد داشت. از آنجايي که مصدر، يک عمل بالقوه را بيان ميکند، بنابراين در ابراز معاني مجازي يا غيرمستقيم کاربرد فراوان خواهد داشت. مصدر در جمله يک رکني يا ساختار تک ظرفيتي ميتواند بيانکننده معانياي چون «ناگزير و قريب الوقوع بودن عمل با مصدر ϬbITb، موافقت اجباري گوينده با نظر مخاطب با مصدر ϬbITb، ناشايست بودن عمل، حالت يا عملي که به طور مستقيم و درک فيزيکي يا فکري/ ذهني انجام ميشود، ارزيابي نهاد منطقي از عمل يا حالت» و ... باشد. مقاله پيشِ رو به توضيح معاني نام برده در ساختار جملات مصدر يک رکني ميپردازد و طريقه بيان آنها را در زبان فارسي بررسي ميکند.
زکريا تامر يکي از نويسندگان سوريه است که در قالب داستان کوتاه دستي توانا داشته است. او داستانهايش را در ساختاري منظم و ترکيبي به هم پيوسته به نگارش درميآورد و تمام عناصر و واحدهاي تشکيلدهنده آن را به حرکت و تکاپو واميداشت تا پيام مشخصي را انتقال دهد. نام يکي از داستانهايش، «وجه القمر» است که در آن همه عناصر را در کنار هم در يک رشته خطي قرار داده تا پيام دفاع از زن شرقي را که تا قبل از اين خوار و ذليل شده است، به همگان برساند. براي درک پيام اصلي داستان، تحليل آن بر اساس دو محور همنشيني و جانشيني کمک شاياني ميکند. محور جانشيني به نويسنده امکان ميدهد که از بين مجموعه واژگان، واژه متناسب با ساختار را برگزيند. واژگان گزينش شده در يک مسير خطي عمودي کنار هم قرار ميگيرند و ترکيب نوشتاري جديدي را به وجود ميآورند و ارزش جانشيني آن به جاي واحدهاي ديگر، از اينجا فهميده ميشود که سميحه، شخصيت زن داشتان به معناي بخشنده است و زنان شرقي تمام وجود خود را به مردان بخشيدهاند. در محور همنشيني، ارتباط عبارتها و ترکيب آنها در يک خط افقي بررسي ميشود و وقتي در کنار هم قرار ميگيرند، مسير داستان به جلو حرکت ميکند. همچنين، توصيفهايي بررسي شدهاند که به تنهايي معناي صريح دارند، ولي با هم معناي نشانهاي مييابند، مثل همنشينشدن درخت ليمو و صداي ناله مرد ديوانه که دال بر ايجاد حد فاصل بين دوران کودکي سميحه و پس از آن است.