تألیف در زمینه ادبیات تطبیقی عربی با عبدالرزاق حمیده، ابراهیم سلامه و نجیب العقیقی آغاز شد. هر یک کتابهایی را با عنوان الادب المقارن برای تدریس در دانشگاه تألیف کردند. این کتابها بر خلاف عنوانشان «الادب المقارن» در محتوا ارتباطی به ادبیات تطبیقی نداشته و نتوانستند اصول این علم را براساس مکتب فرانسه ـ مکتب رایج عصر ـ تبیین نموده و تعریف روشنی برای آن ارائه نمایند تا بتوان براساس آن به بررسی نمونههای تطبیقی در این عرصه پرداخت؛ زیرا مؤلفان آنها متخصص این رشته نبودند. تأسیس اصول ادبیات تطبیقی در کشورهای عربی با محمد غنیمی هلال (1917-1967) آغاز شد. او با تألیف کتاب الادب المقارن به تبیین قواعد نظری و عملی این رشته پرداخته، ادبیات تطبیقی را بررسی روابط ادبیات ملی در خارج از مرزهای زبان آن ملت و مطالعه ارتباط تاریخی میان آنها تعریف نموده و پژوهشهای تطبیقی خود را براساس این اصول بنیان نهاده است. هلال در تألیف این کتاب از استادان فرانسویاش اثر پذیرفته است. هلال با تدریس ادبیات تطبیقی در دانشگاههای مصر به تبیین مفاهیم این علم پرداخت و از این رهگذر شاگردان بسیاری تربیت نمود که آثار ارزشمندی را در این زمینه تألیف کردند. با مقایسه آثار آنها با آثار هلال، شباهتهای زیادی میان مباحث کتابهایشان در دو حیطه نظری و تطبیقی (عملی) مشاهده میشود که بیانگر تأثیر هلال بر پژوهشهای آنها است. هدف این مقاله، نشان دادن نقش هلال در تأسیس و تبیین مفاهیم نظری و عملی ادبیات تطبیقی عربی است که چگونه با وجود تلاشهایی که پیش از وی صورت گرفته، او بنیانگذار این علم گردیده و فعالیتهای پس از خود را در این زمینه سمت و سو داده است.
ابوعمر احمد بن محمد بن عبد ربه قرطبی تولدش در دهم ماه رمضان سال 246 هجری بود و در 18 جمادی الاولی از سال 328 هجری درگذشت. از موالی آزاد شده خلفای اموی اندلس است و از شعراء و ادباء نامی آن سرزمین بشمار می رود بهترین و معروفترین کتابهای او عقدالفرید است که در چهار مجلد تالیف شده و مشتمل بر 25 کتاب است که هریک از این کتب را بنام یکی از سنگهای گرانبها نامیده و کتاب سیزدهم را (الواسطه) نام نهاده است و در واقع خواسته است نظم و ترتیب کتاب با نامش مطابقه کند. کتاب العقد که بعدها کلمه (الفرید) به آن افزوده شده و امروز معروف به کتاب "العقد الفرید" است یکی از کتابهای ادبی گرانبها است و بهترین نمونه انشاء دو قرن سوم و چهارم اندلس است. کتاب نامبرده مجموعه نفیسی است از اخبار و حکایات و نوادر و سیر و تواریخ و انساب قبایل عرب و خطبه های مردان نامی اسلام و مختصری از فن شعر و سایر ابواب ادب.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
در اواخر قرن 19 و طي قرن 20، تعداد قابل توجهي از عربهاي سوريه، لبنان و فلسطين به دنبال كسب روزي و زندگي خوب و به منظور رهايي از مشكلات و بحرانهاي فكري و اجتماعي به كشورهاي مختلف آمريكاي شمالي و جنوبي مهاجرت كردند؛ به هر يك از اين سرزمينها «مهجر» و به ادبيات عربي شكل گرفته در اين سرزمينها «ادبيات مهجر» گفته ميشود. آثار ادباي مهجر، به علت تاثيرپذيري از ادبيات اروپا و امريكا و نيز زمينههاي تازه عاطفي و تصويري كه حاصل زندگي در محيط تازه است از جنبههاي مختلف مانند موضوع، ساختار و روح شعري با كلاسيسم متفاوت است. اين مقاله با رويكرد ادبيات تطبيق و به منظور نشاندادن گوشههايي از تاثير ادبيات معاصر غرب بر ادبيات معاصر عرب از طريق مهاجرت و سفر به موضوع سفر شعر معاصر عربي به امريكا نگاه كرده است.
رابطه تنگاتنگ و فشرده علوم و فنون، در غالب اوقات چالشها و فرصتهایی را به همراه دارد که شناسایی آنها کمک شایانی به محققان و پروهشگران در این زمینهها میرساند. حوزههای نقد ادبی و ادبیات تطبیقی از حوزههایی هستند که مفاهیم و زمینههای مشترک بین آنها چنان گسترده است که گاه تشخیص مرزهای میان این دو حزوه را دشوار میسازد. یکی از زمینههای مشترک بین نقد ادبی و ادبیات تطبیقی، نظریه پذیرش است. در این مقاله، با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، میکوشیم تا ریشهها و اصول این نظریه را شناسایی کرده، نقاط مشترک آن را در نقد ادبی و ادبیات تطبیقی متمایز کنیم. نتایج چنین نشان میدهد که نظریه پذیرش توانسته است همزمان با پرکردن خلأ اساسی نقد ادبی در زمینه غفلت نسبی از نقش خواننده در تحلیل اثر ادبی، به غنای ادبیات تطبیقی در دو مکتب فرانسوی و امریکایی کمک کند.