زبانشناسی شناختی رویکردی است که به زبان به عنوان وسیلهای برای کشف ساختار نظام شناختی انسان مینگرد. زبانشناسان شناختی معتقدند که استعاره پدیدهای است شناختی و آنچه در زبان ظاهر میشود، تنها نمود این پدیده شناختی است. هدف اصلی این پژوهش، نشاندادن نقش انسانشناختی و روانشناختی «استعارههای مفهومی» مربوط به خودرو، کامپیوتر، تلفن و موبایل در زبان محاوره فارسی است؛ بدین منظور با در کنار هم قراردادن این استعارههای مفهومی در گفتمان عمومی، به شکل تراکمی یک مدل شناختی آرمانی از انسان و ماشین ارائه کردیم و از ساختار مفهومی مرتبط آنها به این نتایج رسیدیم که در این استعارهها برخلاف آرایه تشخیص و جاندارانگاری، اشیاء بیجانی چون ماشین برجستهترند و صفات خود را به انسان انتقال میدهند. در بیشتر این استعارهها، صفاتی از ماشین به انسان انتقال مییابد که به نوعی ضعف و ناتوانی و منفعلبودن انسان را تداعی میکند و نشانگر استیلای این مخلوق قدرتمند بر زندگی حال و آینده خالق خویش است.
به علت حاکمیت پندار بر ذهن، اتاق وجود من، یعنی ذهن من تاریک است. اکنون از درون این اتاق تاریک به ده ها و صدها موضوع اجتماعی یا هر موضوع دیگر نگاه می کنم و نتیجتا همه آنها را تاریک می بینم. حال کار مفید این نیست که تو آن ده یا صد موضوع و مورد را برای من روشن کنی، کار مفید این است که کمک کنی به روشن شدن اتاق تاریک ذهنم. وقتی این اتاق روشن شد خود من می توانم از یک موضع روشن آن صد مورد و بیشتر از آن را روشن ببینم.
طبیعت این کتاب طوری ست که مسایل و مواضیع آن ممکن است در بادی امر متفرق و بی ارتباط با یکدیگر جلوه کنند. کتابی که از علم نفس و علم وجود واپیستمولوژی 3 صحبت کند، و بخش هایی درباره اساطیر و دین و زبان و هنرو علم و تاریخ داشته باشد، از این ایراد و انتقاد نمی تواند مصون بماند که شباهت به چنته درویشی دارد که در آن عجیب و غریب ترین چیزها پهلوی هم ریخته اند. اما من امیدوارم که خواننده این کتاب ایراد مذکور را بی اساس تلقی کند. یکی از مهمترین هدفهای من در تالیف این کتاب این بوده است که خواننده را متقاعد کنم به اینکه کثرت مسایل مطروحه ظاهری ست و در واقع کلیه موضوعهای مورد بحث در این تالیف به یک موضوع بر می گردند و این همه مسئله در حقیقت راههایی هستند که به یک مرکز واحد منتهی می شوند، و به نظر من وظیفه یک نوع فلسفه فرهنگ است که این مرکز را کشف کند و محل آن را تعیین نماید. غرض از نوشتن این کتاب این نبوده است که رساله ای "عام پسند" در باب موضوعی فراهم آید که از بسیاری جهات قابل "عام پسند شدن" نیست. با این وصف این کتاب منحصرا برای دانشگاهیان و فلاسفه نوشته نشده است. مسایل اساسی فرهنگ انسان برای انسانها نفع عام دارد و باید که قابل درک برای تعداد بیشتری از مردم باشد. از اینرو، من کوشیده ام تا افکار خود را عاری از هر گونه خصلت فنی و و تا حد مقدور روشن و ساده بیان کنم. با وجود این، منتقدان این کتاب باید بدانند آنچه در این رساله آورده ام، بیشتر بیان و توضیح تئوری خودم درباره فرهنگ است تا سعی در اثبات و توجیه آن. برای بحث و تحلیل عمیقتر مسایل مربوط به فرهنگ، خواننده را به توضیحات تفصیلی کتاب دیگرم یعنی فلسفه صورتهای سمبولیک ارجاع می دهم...
سنايي و محمد غزالي دو شخصيت سرنوشتساز در فرهنگ و ادب اين سرزمين هستند که آثارشان نقطه عطفي در ميراث گرانقدر عرفاني ماست. پرسش اصلي اين مقاله که بررسي تطبيقي آرا اين دو انديشمند در مبحث «تنزيه» است، دقيقا در نقطه تلاقي آرا آن دو شکل ميگيرد. آيا سنايي در برخورد با آثار غزالي اصل را بر اقتباس صرف گذاشته يا برخورد خلاق را اساس قرار داده است؟ هر چند بررسي ما فقط به موضوع «تنزيه» محدود ميشود، اما مقاله در عين حال ميتواند دورنمايي از طرز مکالمه سنايي با آثار غزالي را پيش چشم خوانندگان ترسيم کند. براي رسيدن به پاسخ، ايدههاي هر کدام از دو شخصيت فوق را به صورت تطبيقي درباره مفهوم «تنزيه» و در ذيل چند عنوان اصلي بررسي کردهايم: تنزيه و تشبيه، مساله استوا بر عرش، تاويل آيات و احاديث، نسبت خالق با گناهان انسان و تبيين برخورد خلاقانه سنايي با اين موضوعات، از جمله بحثهاي محوري اين مقاله است.
داستان عاشقانه «شهسوار پلنگینهپوش» سروده شوتا روستاولی، بازتاب فرهنگی ـ ادبی عصر شکوفایی جامعه گرجی و اوج قدرت شهبانو «تامار» در سده دوازدهم میلادی است. روستاولی در دیباچه چکامه خویش اذعان داشته که منظومه او به تقلید از یک داستان ایرانی نگاشته شده است. با توجه به این که برخی نقادان و شعر شناسان گرجی اعلام داشتهاند که در هیچ کدام از نوشتهها یا داستانهای روائی ایران، مضمونی از آنچه روستاولی از آن به عنوان دستمایه کار خویش بهرهگرفته است، وجود ندارد، هدف اصلی ما در این نوشته معرفی این داستان به فارسی زبانان از طریق بازکاوی ریختشناسی آن است.