طبق تقسیمبندی هزارهها، هزاره دوم یعنی دوران میانه، زمان اختلاط نیکی و بدی است. بنابر عقیده زروانی دوران نخست زمان شهریاری اهورا مزدا و دوره دوم زمان پادشاهی اهریمن است. در تقسیمبندی حماسه ملی ایران پادشاهی ضحاک با دوران برتری اهریمن در شاهنامه مقارن است. ضحاک در شاهنامه از گونه دیو به صورت آدمی ظاهر میشود اما همچنان صفات اهریمنی خویش را به دنبال دارد. اسطوره ضحاک در اوستا و متون پهلوی دستخوش دگرگونیهای فراوانی شده است. بنابر گزارشهای اوستا، ضحاک همان اژدهای سه پوزه سه سر شش چشم است و اهریمن او را برای نابودی آفریدگان راستی آفریده است. در متون پهلوی ضحاک از صورت اژدهای اهریمنی به مردی تازی مبدل میشود که دوران پادشاهی طولانی او قابل توجه است. اما در روایات پس از اسلام ضحاک اژدها خوانده شده و برخلاف اوستا و متون پهلوی به دیو بودن او اشارهای نشده است. جادوگری از خصوصیات ضحاک است و در این جنبه با دیوان این همانی دارد. مطابق شاهنامه نخستین دیو سیرت در داستان ضحاک ابلیس است که با چهرههای متفاوتی دیده میشود که البته در هیچ یک از این تغییر کسوتها به صورت انسان به گونه عام ظاهر نمیشود بلکه مبدل به آدمیانی با اوصاف خاص میگردد. از این رو به نظر میرسد چهره واقعی ابلیس به گونه انسان ترسیم شده است.
کتاب های اوستا عبارتند از:گات ها،یسنا،ویسپرد،پشت ها وندیداد خرده اوستا گات ها دارای 5 بخش است: اهنود،اشتود،سپنتمد،وهوخشتر،وهیشتواپشت. گات ها از کهن ترین و سپنتاترین بخش های اوستاست که از اشوزر تشت به یادگار مانده است.کهن ترین ادبیات هر قومی را سرود یا شعر یا مناجات تشکیل میدهد زیرا مردم میتوانند شعر و ترانه و سرود را به آسانی از بر کنند و به خاطر بسپارند.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
کهنالگوها صورتهاي مشترکي هستند که با سابقه چندين هزار ساله از اجداد بشر، نسل به نسل منتقل شده و در پستوي ضمير ناخودآگاه جاي گرفتهاند. اين صورتها براي رسيدن به مرز خود آگاهي در نمادهاي گوناگون طبيعي جلوهگر ميشوند و در آثار هنرمندان نمود پيدا ميکنند. در اين تحقيق برخي کهنالگوهاي شعر شاملو با توجه به ساختار استفاده شعر و بسامد استفاده از آنها مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است. گاهي اين کهنالگوها در قالبها و نمادهاي محسوس (مانند جنگل، زمين، خورشيد، دريا، و امثال آن) و گاهي با تاثير بر ذهن و زبان شاعر به ظهور رسيده که مهمترين آنها در شعر شاملو آنيما، نقاب، خود، ماندالا، تربيع، اعداد، مام بزرگ، برادر کشي و عشق است. در اين مقاله هر يک از اين کهنالگوها با نمادها و قالبهاي گوناگون آن به اختصار بررسي و تحليل است.
نظامي از جمله شعراي مشهور در تركيبسازي است. از ميان واژگاني كه در خمسه براي آفريدن تصاوير بكر مورد توجه قرار گرفته نام آلات و اصطلاحات مربوط به موسيقي است. نظامي ضمن آشنايي كامل با ابزار و اصطلاحات موسيقي، آنها را در سه زمينه بزم، رزم و مسايل عرفاني و زاهدانه ـ متناسب با محتواي هر يك از مثنويهاي خمسه ـ بهخوبي به كار گرفته است. در مخزنالاسرار اين ابزار در خدمت زهد و عرفان قرار گرفتهاند، حال آنكه محتواي بزمي خسرو و شيرين ايجاب ميكند تركيبات در خدمت بزمها و عاشقانهها باشد. همچنين از آنجا كه ليلي و مجنون داستان عشقي نافرجام است اين ابزار براي بيان لحظات درد آلود و اندوهبار دو عاشق به كار رفتهاند، از سوي ديگر چون هفت پيكر دنيايي هوس آلود را مصور ميكند، بنابراين ابزار موسيقي، هوس و شور و تمايلات نفساني را به اوج ميرسانند. در شرفنامه نيز كه داستان كشورگشاييهاي اسكندر است، موسيقي رزمي كاربرد بيشتر و بهتري دارد. نظامي در اقبالنامه دوباره مجال پيدا ميكند مانند مخزنالاسرار به اخلاق بگرايد و موسيقي را به خدمت مضامين حكمي درآورد بنابراين نظامي با مهارتي كه از خود به خرج داده با اين ابزار متناسب با موضوع تصاويري بكر آفريده است.