عبدالوهاب بیاتی، شاعر پیشتاز عرب و محمد رضا شفیعی کدکنی، ادیب، ناقد، شاعر و نویسنده توانمند فارسی در این عرصه جلوهای از تطبیق و داوری را مینمایانند؛ چنانکه بین اشعار شفیعی کدکنی و البیاتی وجوه مشترک بسیاری در زمینههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و به ویژه ادبی وجود دارد. آشنایی دیرینه شفیعی کدکنی با آرا و دیدگاههای البیاتی از رهگذر مطالعه، ترجمه آثار او و نیز شیفتگیاش نسبت به البیاتی سبب شد تا اشعار وی را به عنوان نمونه برتر و شخصیت او را به مثابه الگو قرار دهد و حتی در برخی موارد از وی تأثیر پذیرد و در مواردی دیگر، مشابه او بسراید. این تحقیق با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی و عمدتاً براساس نظریه بینامتنیت و با بررسی شواهد، به دنبال اثبات این فرضیه است که وجوه اشتراک در اشعار این دو ادیب، اتفاقی نبوده و حاکی از اثر پذیری شاعر معاصر فارسی از ادیب توانمند عرب است.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
فرهنگ و تمدن ایران چون خورشیدی تابان پرتو خرد اهورایی خود را در طول هزارههای متمادی، از زمانی که دنیا اولین گامهای خود را در راه زندگی اجتماعی برمیداشت و هنوز در تاریکی جهل و بیقانونی دستوپا میزد، سخاوتمندانه بر سراسر جهان گسترانیده است. این کتاب دربردارنده اهمیت و ارزش زبان و ادب فارسی است و شامل این مطالب میباشد: ادب و ادبیات، آشنایی با فرهنگ و تمدن ایران، فلسفه ایران باستان و زرتشت، زبان فارسی، فردوسی و شاهنامه، علم و تمدن در ایران باستان، و نقش ایرانیان در بنیانگذاری تمدن بزرگ اسلامی.
براساس منطق گفتگویی و توجه به دیگربودگی در نظریه باختین، میتوان اصالت رمان را در ویژگی چندزبانگی آن دانست؛ از همین رو، زبان رمان در تعامل گفتگومند با سایر زبانهای برآمده از خاستگاههای متنوع اجتماعی ایدئولوژیک و نیز در تعامل بینامتنی با زبان سایر متون قرار دارد و به بازنمایی آنها میپردازد. بدین ترتیب، رماننویسان زن نیز در نوشتار زنانه خود، یا تکیه بر چندزبانگی، گفتمانی دوصدایی ایجاد کرده، امکان بروز صدای زنانه را فراهم میکنند. مقاله اضر با روش توصیفی ـ تحلیل و با بهرهگیری از نقد باختینی، در مقایسهای تطبیقی ـ بر پایه مکتب امریکایی ـ جلوههای گفتگومندی زبان در دو رمان زنانه فارسی و عربی را بررسی میکند: رمان چراغها را من خاموش میکنم، اثر زویا پیرزاد و ذاکره الجسد (خاطرات تن)، اثر أحلام مستغانمی. این دو نویسنده، علیرغم تفاوت در راهبردهای روایتی، در نوشتار زنانه خود به مسئله زبان و جایگاه آن در رمان توجه کرده، براساس ویژگیهای سبک خویش اشکال متنوعی از حضور زبانهای دیگر را در رمان بازنمایی کردهاند. در نتیجه گفتمان دوصدایی، در سه سطح مختلف، دیدگاه زنانه نویسندگان را به شکلی منکسر بروز میدهد؛ با این تفاوت که پیرزاد به ایجاد دنیای ناهمگون زبانی و شکست هژمونی زبان مسلط بر ادبیات توجه کرده است، در حالی که مستغانمی نگاهی انتقادی به مقوله جنسیت میافکند.
قسمی از ادبیات عریی عصر نهضت که به فکر چارهاندیشی و در صدد روشنگری و تبیین چالشها و معضلات پیش روی جامعه بشری است چندان به آرایههای لفظی نمیاندیشد بلکه زیبایی را در معنا بویژه معانی بلند انسانی میداند. سهولت، روانی، وضوح و تأثیر عمیق از مهمترین ویژگیهای چنین ادبیاتی است. یکی از چهرههای برجسته اپن گرایش ادبی که گاه زیر شاخه ادبیات متعهد قرارگرفته و زمانی عنوان ادبیات اجتماعی را پسندیده و وقتی به عنوان ادبیات انسانی مطرح میگردد "عبدالرحمن کواکبی" است. وی قلم و حیات خود را در خدمت به ارزشهای انسانی قرار میدهد. مقاله و داستان دو بازوی نیرومندی است که کواکبی به کمک آنها میکوشد تا انسان معاصر را از غرقاب بحرانها بیرون کشیده، ساحل اطمینان را به وی بشارت دهد. آزادیخواهی، استبدادستیزی، تمسک به مفاهیم بلند قرآنی، احیای شیوه شورامداری با تکیه بر رعایت حقوق حقه مسلمانان و سنتشکنی از مهمترین مسائل مورد تأکید کواکبی در آثارش میباشد.