شهد الشعبان المسلمان فی إیران والکویت فی تاریخهما المعاصر عدوانا بغیضا من نظام صدام. فهذا العدوان علی إیران تمخض عن حرب مفروضه استمرت لثمانیة أعوام والتی سمیت بحرب الخلیج الفارسی الأولی بینما أدی العدوان الآثم علی الکویت إلی احتلالها لسبعه أشهر أعقبته أکبر حرب بعد الحرب العالمیه الثانیه و التی عرفت بحرب الخلیج الفارسی الثانیه. و أسفرت هذه الحرب عن الوقائع المرة الکثیره و الاعتداءات الإنسانیه العدیده و من هذا المنطلق یتصدی هذا المقال أن یدرس شعـرالـمقاومه الـذی ظهـر فی الأدبین الإیرانی و الکویتی طوال الحرب و بعدها دراسه مقارنه لیعرّف بالمضامین المشترکه فی شعرالبلدین وفق رؤی تحلیلیه وأخری نقدیه. عسی أن تتبعه دراسات مقارنه أخری بین باقی الجوانب المشترکه فی الأدب الإیرانی المعاصر و بلدان الخلیج الفارسی ـ التی لها علاقات ثقافیه و اقتصادیه قدیمه مع بلدنا إیران ـ و لعله یرشد إلی بحوث تتصف بالجداره والعمق.
هر ملتی از ملل دیگر و هر زبانی از زبانهای دیگر تأثیر میپذیرد و این تأثیر غالباً از دو راه گسترش پیدا میکند: همسایگی یا سلطهگری. اما علیرغم عدم وجود این دو عامل، فرهنگ ایرانی و زبان فارسی بر مردم بنگال و زبان بنگالی تأثیر زیادی گذاشته است و این تأثیر به حدی است که میتوان گفت از نظر تقرب فرهنگی هیچ ملتی مانند ایرانیان به مسلمانان سرزمین بنگال نزدیک نیستند. شاهد بر این مدعا این است که جتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، زمانی که در مورد ایران چه موافق و چه مخالف هیچگونه تبلیغی در بین مردم بنگالی زبان وجود نداشت، مردم بیسواد و روستانشین بنگال از بین ملتهای خارجی در مورد ایرانیان بیشترین اطلاعات را داشتند و قسمت بزرگی از ادبیات مردمی آنها (از جمله داستانها) یا از ادبیات ایران بوده یا در ساخت آن ایران به عنوان صحنه پذیرفته شده بود.
بررسي تاثير ادبي انقلاب مشروطه در عثماني (1908 م.) در کنار تاثير انقلاب مشروطه در ايران (1906 م.) بر آسياي مرکزي ـ که از نظر تعلقات زباني، ملي و مذهبي با دو کشور يادشده داراي اشتراکات تاريخي هستند ـ مساله اصلي اين نوشتار است. ما در اين مقاله، با استفاده از روش تحليل محتوا پس از بررسي تاثير محيط فرهنگي استانبول بر حلقه نخست جنبش روشنفکري آسياي مرکزي، يعني احمد دانش (1242–1314 ق. / 1827–1897 م.) و معاصران وي، نقش مهم اين محيط را در تغيير جغرافياي فکري و فرهنگي حلقه دوم جريان روشنفکري اين منطقه، معروف به جديديه ـ جديدان ـ و تاثير آن در شکلگيري ادبيات نوينِ فارسي با تکيه بر آثار سه تن از رهبران اصلي جنبش، يعني ميرزا سراج حکيم (1878–1914 م.)، صدرالدين عيني (1877–1954 م.) و عبدالرئوف فطرت (1886–1938 م.) در بخارا نقد و بررسي کردهايم. اين بررسي نشان ميدهد ايران و عثماني که در وضع غيراستعماري با تمدن و تجدد غربي مواجه شدند، پس از بيداري و تلاش براي انجام اصلاحات همه جانبه در حيات اجتماعي خود در نيمه دوم قرن نوزدهم، تاثير فراواني نيز بر حوزه فرهنگي مشترک با خود در آسياي مرکزي ـ که اينک مستعمره تمام عيار روسيه شده بود ـ برجاي نهادند. اين تاثير به ويژه در بنيانگذاري ادبيات نوين فارسي در منطقه يادشده درخور توجه و بعضا بيبديل است.
کلیله و دمنه از باارزشترین کتب تاریخ بشریت است که از دیرباز تاکنون توجه مردم با فرهنگهای گوناگون را به خود جلب کرده است. اصل آن هندی و به زبان سانسکریت بوده است. این کتاب از آن دست آثاری است که مختص و محدود به ملتی خاص نیست و متناسب با فرهنگ و زبان هر قوم ترجمه شده است و مترجمان در آن دخل و تصرفهایی انجام دادهاند. محمدجعفر محجوب کتاب کلیله و دمنه را یر منشا پیدایش ادبیات تطبیقی میداند. ترجمه ابوالمعالی نیز که از روی ترجمه ابن مقفع صورت گرفته است محور پژوهشهای محققان و دانشجویان رشتههای گوناگون شده است. پژوهش حاضر نیز در این زمینه به بررسی فنون بلاغی در این دو کتاب ارزشمند میپردازد و شگردهای علم بیان را در آن دو مورد ارزیابی قرار میدهد.
رسالت خطیر ادبیات تطبیقی، تشریح خط سیر روابط و مناسبات میان ادبیات ملل جهان و ﺗﺄکید و توسعه مبادلات فکری، ادبی و فرهنگی است. پتانسیل و ظرفیت ادبی شاهنامه فردوسی قابل سنجش با هر اثر حماسی است. از اینرو، شاهنامه، اثر سترگ فردوسی که حماسهای ملّی و طبیعی است با انهاید اثر ویرژیل که برترین نمونه حماسه کلاسیک مصنوع است، قابل سنجش و تطبیق است. بنابراین، هدف مقاله حاضر سنجش و بررسی وجوه افتراق و اشتراک میان شخصیتهای محوری و حماسی این دو اثر گرانسنگ است.