سروده «بکائیه الی شمس حزیران» از جمله سرودههای انتقادی و کوبنده عبدالوهاب البیاتی شاعر نامدار معاصر عربی (1926ـ 1999) است که با زبانی ساده و در عین حال مبهم به بازنمایی اوضاع سیاسی ـ اجتماعی کشورهای عربی و آسیبشناسی علل شکست ژوئن 1967 اختصاص یافته است. بیاتی خود را جدا از تعهد به جامعه و مردم آن نمیداند و در پرتو آن، پرداختن به جامعه از اصلیترین دغدغههای شعری اوست. پژوهش حاضر بر آن است تا به بررسی سبکی سروده یاد شده بپردازد و میکوشد از رهگذر کاوش در سه سطح زبانی، ادبی و فکری اثر به ارزیابی و نقد سبکشناسانه آن اقدام نماید. از جمله جلوههای سبکی این متن، شکستن قالبهای سنتی شعر، توجه به زمان ماضی، نمادپردازی و بینامتنی است. دیگر آن که شاعر برای بیان اندیشه مورد نظر به شکل مناسبی از ابزار زبانی بهره گرفته به گونهای که میتوان تناسب دو سطح فکری و زبانی را به بهترین وجه شاهد بود. سطح فکری سروده نیز حکایت از آن دارد که گرچه بیاتی، ترسیم آشکاری از خواستهها و آرزوهایش ارائه نمیدهد، با این همه در لایه پنهان و کمرنگ متن، دعوت عربها به همدلی و خیزش سیاسی را در دستور کار دارد.
این کتاب، رساله دکتری نویسنده است که در دانشگاه آزاد علامه اقبال، اسلام آباد پاکستان از آن دفاع کرده است. استاد راهنمای نویسنده در این رساله، کلثوم فاطمه سید و استاد مشاور محمد صدیق خان شبلی بوده است. نویسنده در این رساله به سبکهای مشهور فارسی پرداخته و در ادامه رساله، سبک شعری علامه اقبال لاهوری را بررسی کرده است.
شعر معاصر عرب که از قرن نوزدهم مقدمات تحولی عظیم در آن آغاز شده بود، امروز شکفتگی و گسترشی شگرف یافته و میدان وسیع تجلی اندیشههای گوناگون است. عبدالوهاب البیاتی اگر از نظر قالب شعری انگیزه تحولی نبوده، از نظر اسلوب بیان و حوزه معانی شعری بی گمان یکی از برجستهترین چهرههای این جنبش ادبی است و خواننده شعر او در نخستین تامل می تواند وسعت قلمرو و تخیل و توانایی او را در تداعی مسائل گوناگون اجتماعی و تاریخی و اساطیری دریابد.
شاعران معاصر عربي براي بيان تجربههاي گوناگون، اهداف مورد نظر و نيز براي رهايي شعر از حالت خطابهگري و گزارشي و در راستايِ اصالت بخشي به اثر ادبي، به فراخواني چهرههاي سنتي و بويژه چهرههاي ديني روي آوردهاند. آنان اين شخصيتها را به دليل برخورداري از دلالتهاي بالقوه و سازگاري با تجربههاي معاصر خويش بكار گرفته و به منظور انتقال مفاهيم ذهني، به شكل نمادين از آنها بهرهها بردهاند. پژوهش حاضر بر آن است تا به واكاوي حضور شخصيت حضرت ايوب (ع) در شعر معاصر عربي بپردازد. در اين راستا، نخست با نگاهي گذرا به جنبههايي از ويژگيهاي شخصيتي آن حضرت در تورات و قرآن كريم پرداخته و سپس رويكرد سه شاعر معاصر عربي «بدر شاكرالسياب»، «محمود درويش» و «عبدالعزيز المقالح» را در فراخواني اين چهره ديني تبيين نموده است. برداشت اين است كه ايوب شاعرانِ معاصر، تابع دغدغههاي فردي و اجتماعي ـ سياسي آنان است و عهدهدار تجسم ناكاميهاي ايشان است.
عبدالوهاب البیاتی ( 1999 – 1926.م) از جمله شاعرانی است که اسطوره در شعرش حضوری فعال دارد و از بسامدی بالا برخوردار است و سازه اصلیِ تفسیرپذیرترین سرودههایش را تشکیل میدهد. او با فراخوانی اسطورههای کهن و دخل و تصرف در آنها، در پی آن است تا ضمن اصالت بخشی به اثر ادبی خود، پوشیدهتر و ادبیتر به ابراز ایدههایش بپردازد. کار او نقل ساده اسطوره نیست، بلکه برداشت جدید و متفاوتی از آن دارد و با زبدگی چشمگیر، تفسیر تازهتر و عمیقتری از اسطورهها به نمایش میگذارد. او با انعطافپذیر ساختن و آشناییزدایی در چهره آنان، تجربههای معاصر خود را بر آنان حمل مینماید. روانشناختی اسطورههای شاعر نشان از آن دارد که شخصیت اسطورهای در واقع همان «من» هایِ خود شاعرند که به شکلهای گوناگون از نیتها، آرزوها، اشتیاقها و انگیزههای وی خبر میدهند. شخصیتهای اسطورهایِ بیاتی همگی دغدغه سیاسی ـ اجتماعی دارند و از دردی مشترک مینالند و خواهان آزادی سیاسی و عدالت اجتماعی هستند. در نگاه کلی میتوان گفت: اسطورههای وی عهدهدار اندیشه فدادهی، زندگی در مرگ، خوارشدگی عاطفی، ماجراجویی، احساس غربت و همزادپنداریاند. در این جستار با نگاهی گذرا به روند اسطورهگرایی در شعر معاصر عربی، از شیوه بهکارگیری و کارکرد اسطورههایی همچون سندباد، سیزیف و تموز در شعر عبدالوهاب البیاتی سخن رفته است.