کاربرد و تاثیر الفاظ و واژگان زبانهاى بیگانه - بویژه زبان بین المللى انگلیسى- در زبان و ادبیات کشورهاى مختلف بسیار رایج و متداول است و امروزه بیش از گذشته شاهد آن هستیم. این تاثیر در رسانههاى ارتباط جمعی، بخصوص رادیو، تلویزیون و روزنامه بیشتر و در زبان عامیانه مردم شهرها و روستاها کمتر به چشم میخورد. البته این کاربرد شاید به این دلیل باشد که مسئولان این رسانهها میخواهند به نوشتههاى خود زرق و برق بیشترى بدهند، یا به زعم خود سطح آن را بالا ببرند، تا در نظر بیننده و شنونده جلوه بیشترى داشه باشد، اما تمام اینها باعث بروز مسانل و مشکلات مختلفى در زبان و ادبیات یک کشور خواهد شد. این اقدامات در بعضی موارد خاص- که در ادامه اشاره میشود- گرچه ممکن است باعث غنىتر شدن زبان گردد، ولى در اکثر موارد، باعث بروز مشکلاتى از جمله سختترشدن درک و فهم آن توسط افراد عامی میگردد. با همین انگیزه، بر آن شدیم تا در این مقاله میزان، کاربرد و چگونگى تاثیرات ناشى از آنها را در رسانههاى ارتباط جمعی، بخصوص روزنامهها به طور مفصلتر و در بقیه موارد به کوتاهی بررسى کنیم.
یکی از وجوه اهمیت زبان و ادب فارسی در شبه قاره پیوستگی عمیق زبان های ملی و محلی این منطقه با زبان فارسی است. تاثیرات عمیقی که زبان فارسی هم در زمینه واژه ها و اصطلاحات و هم در زمینه قواعد و دستور زبان بر زبان های رایج این منطقه داشته است، مورد تاکید و اذعان اهل فضل و ادب پاکستانی و سایر محققان بوده که در کتاب ها، سخنرانی ها و .... بدان پرداخته اند. این پیوستگی بویژه در ادبیات منظوم بیش از ادبیات منثور به چشم می خورد و به عنوان نمونه بافت و ترکیب شعر اردو و اصطلاحات و قواعد آن به روشنی میزان این تاثیرپذیری را نشان می دهد. بنابراین منابع و مآخذی که بتواند این رابطه و پیوند عمیق را نه فقط برای فارسی گویان و فارسی سرایان این خطه، بلکه برای اردو سرایان نیز روشن تر و معنی دارتر سازد، ضروری می نماید. چه بسا شاعر و نویسنده ای که اصطلاحی را شنیده است ولی معنی دقیق و کاربرد صحیح آن را در شعر و نثر نمی داند و به متون اصلی و مفصل هم یا دسترسی ندارد و یا از چنان تبحر و تسلطی در زبان فارسی برخوردار نیست که به راحتی بتواند از آنها معنی و کاربرد اصطلاح مورد نظر را دریابد...
کتاب فرهنگ اصطلاحات متداول انگلیسی در سال 1367 توسط انتشارات هیرمند چاپ شده است
در قرن بيستم ميلادي با آغاز نگارش رماننويسي و داستانهاي كوتاه در زبانهاي فارسي و اردو، نهضتها و مكتبهايي همچون رئاليسم، رئاليسم اجتماعي و سوررئاليسم بر ادبيات داستاني معاصر دو كشور ايران و پاكستان سايه افكنده است. نثر جديد فارسي و اردو در برگيرنده سرمايه بزرگي از رمانها و داستانهاي كوتاه و گنجينهاي سرشار از آن است. طي دورههاي متفاوت رشد و شكوفايي ادبيات داستاني، داستان كوتاه پيشگام مقوله داستاننويسي نوين در هر زبان به ويژه براي نويسندگان معاصر بوده است. مقاله پيشرو ضمن بررسي مختصري از نهضت واقعگرايي (رئاليسم) در داستان كوتاه دو زبان، نگاهي مقايسهاي به ادبيات رئاليستي و واقعگرايانه آن نيز خواهد داشت. در واقع اشكال گوناگون واقعگرايي در داستاننويسي از ويژگيهاي پر اهميت ادبيات داستاني معاصر زبان فارسي و اردو بوده است.