در این نوشتار سیر تحول مفهوم دروغ در ایران عصر هخامنشی و چگونگی چفت و بست شدن آن با ساختارهای سیاسی بررسی میشود. تمدن ایرانی نخستین و تنها تمدن عصر پیشامسیحی است که مفهوم دروغ در آن هم طنینی سیاسی دارد و هم به مثابه کلیدواژهای مرکزی در دستگاهی اخلاقی کاربرد یافته است. چرایی این اهمیت یافتن دروغ در دستگاه نظری ایرانیان باستان پرسش مرکزی این نوشتار است. بحث با واکاوی مفهوم دروغ در گاهان و اوستا آغاز و در ادامه، سیر تکامل مفهوم دروغ در متون اوستایی کهن و متاخر وارسی میشود. آنگاه این مفهوم به طور مقایسهای با متون پارسی باستان به جا مانده از شاهنشاهان هخامنشی مقایسه و به ویژه کاربست مفهوم دروغ در کتیبه بیستون تحلیل میشود.
کتاب دروغ پردازیهای تاریخ پردازان تالیف امیر گل آرائی است و در سال 1357 توسط چاپخانه کاویان منتشر شده است.
به دنبال شکلگیری امپراتوری هخامنشی توسط کوروش کبیر و گسترش آن توسط داریوش اول که از رود سند در هند تا رود نیل در مصر امتداد داشت، استفاده از یک زبان واحد و بین المللی برای ایجاد ارتباط با ایالات مختلف با نژادها و زبانهای متفاوت ضرورت یافت تا شاهان هخامنشی بتوانند پیامها و فرمانهای خود را به ملل تابعه منتقل و ابلاغ کنند. هر چند داریوش اول پس از غلبه بر مخالفان و شورشگران دستور نوشتن کتیبه بیستون را به سه زبان فارسی باستان، عیلامی و بابلی برای معرفی اقدامات خود صادر کرد، با توجه به اینکه تنها ایالات محدودی از امپراتوری، یعنی سرزمین پارس و قوم آریا، در مرکز و غرب ایران، عیلامیان در جنوب غربی ایران و بابلیان در جنوب بین النهرین با این زبانها آشنا بودند، لذا، داریوش دستور ترجمه این پیام را به زبان آرامی که در بخش وسیعی از امپراتوری به آن تکلم میشد و قابل فهم بود، صادر و نسخههایی را به سراسر امپراتوری ارسال کرد و پس از آن نیز بسیاری از فرمانهای سلطنتی و اداری به زبان آرامی تهیه و به ایالات ارسال میگردید. در این مقاله کوشش بر این است با استناد به بخشی از این اسناد باقیمانده از دوره هخامنشی ابتدا به تاریخ زبان آرامی و گستره و نفوذ آن در غرب امپراتوری، پیش از تشکیل امپراتوری هخامنشی، و بعد، با استناد به نوشتههای باقیمانده در اقصی نقاط امپراتوری، به جایگاه و نقش آن به عنوان یک زبان رسمی در دوره هخامنشی پرداخته شود.
در این نوشتار ساختار رمزگذاری امر مقدس در یسنهها مورد بررسی قرار گرفته و مفاهیم همریشه آن در منابع ودایی بررسی شده است. آنگاه به چگونگی آرایش و سازماندهی گرانیگاههای معناییِ نشانگرِ امر قدسی اشاره شده و نظامی پنجگانی پیشنهاد شده که از سویی با نیروهای تشکیل دهنده روان و روح انسان و از سوی دیگر با عناصر گیتیانه تشکیلدهنده گیتی پیوند برقرار میکنند و به این ترتیب گیتی و مینو و عالم اکبر و عالم اصغر را به هم متصل میسازند. بر مبنای این پژوهش، دو لایه متفاوت از صورتبندی امر قدسی در یسنه قابل تشخیص است. در یک لایه، پنج نیروی گیتیانه و پنج عامل مینویی مشخص شدهاند که با پنچگاهِ شبانروز و پنج نیروی روانی انسان تناظر دارند. در لایهای دیگر، این پیکربندی بر مبنای رمزگان نجومی و مفهومِ هفت اختر و هفت فلک به هفت نیرو دگردیسی یافته و به این ترتیب کل نظام نشانههای منسوب به ایزدان را پیچیده ساخته است. این دستگاه دو لایهای، مفهومی نو از انسان را تعیین میکند و سوژه «من» را بر جایگاهی نو در کائنات مینشانند. خلاصه سخن آن که رمزگذاری امر قدسی در یسنه، از نظام سی و سه خدایی کهن هند و ایرانی شروع شده و به دو سیستم موازیِ پنج و هفت نیرویی منتهی شده است، و این همه بستری برای بازتعریف مفهوم من در بافت دینیِ یکتاپرستانه فراهم آوردهاند.
مقاله حاضر به توصیف و ریشهشناسی یکی از کهنترین ایزدان ایران باستان و دوران هند و ایرانی به نام «وای» (وایو) میپردازد و ضمن بدستدادن شواهدی از تصویر این ایزد در متون مختلف هندی و ایرانی چون وادها و گاثاها، پیوند او را با برخی از ایزدان مورد کاوش قرار میدهد. بزرگداشت ایزد وای در اساطیر اقوام سومری، اکدی، کلدانی و آرامی موضوع بخشی دیگر از این مقاله است. در پایان نیز نویسنده نقش ایزد باد را در متون و تفاسیر دوره اسلامی پی میگیرد و به سیر تطور این ایزد کهن در دوران پس از اسلام میپردازد.