پیامبر اسلام (ص) نزد مولوی جایگاه ویژهای دارد. او در مقایسه با سایر پیامبران بسان میوهای است که درخت نبوت به بار آورده است. لذا به رغم آنکه در آخر همه آنها قرار گرفته بر همه آنها تقدم دارد. از نظر مولوی پیامبر با خود پیامهایی آورده است که انسان تا زنده است محتاج آنها خواهد بود؛ زیرا پیامبر قفلهایی را گشوده است که پیش از آن هیچ کسی نسبت به گشودن آنها اهتمام نکرده بود. البته بهرهمندی از آنها مشروط به آن است که اولا انسان احساس نیاز کند، یعنی از نیازهای خود اعم از وجودی و روان شناختی آگاه شود تا این آگاهی باعث حرکت وی به سمت آموزههای پیامبر گردد. ثانیا در زندگی خود درصدد عملی ساختن آنها باشد، ثالثا بین حیات مطلوب معنوی و حیات نامطلوب مقایسه به عمل آورد تا قدر پیغام پیامبر را بداند. بیشک آگاهی از جایگاه عظیم پیامبر (ص) میتواند شخص را در سیر این سلوک یاری نماید؛ زیرا با عنایت به این جایگاه و داشتههای پیامبر میتوان از آموزههایش بهرهمند شد. اخلاق، معرفت و عرفان قطعا از جمله حوزههاییاند که انسان عصر جدید میتواند از دستاوردهای پیامبر بهره ببرد. وقتی این مقولات با دقت مورد توجه قرار گیرد آنگاه میتوان از خدمات و حسنات پیامبر سخن گفت و از دستاوردهایش بهرهمند شد.
در این مجموعه، دو رساله کوتاه از حکیم "عمر خیام"، متن عربی و ترجمه فارسی به طبع رسیده است .در رساله اول، سه مسئله مطرح و پاسخ داده شده است .این مسائل درباره نفوس ناطقه، حوادث امکانی باطل، و اثبات وجود زمان به حرکت و حد حرکت، و سپس قائم نبودن حرکت به ذات خود، است .رساله دوم نیز "پرتوی عقلانی بر موضوع علم کلی "نام دارد .
کتاب حاضر نظریات تمام مکاتب مختلف جهان و فلاسفه ای را که در زمینه ارائه مدل انسان کامل سخن گفته اند، بررسی نموده و بالاخره در درس پنجم انسان کامل از دیدگاه: فارابی - عرفا - مولوی (متفکران اسلامی) ارائه شده است.
معرفت مجموعه آگاهيهاي آدمي است که همواره متعلق به امري غير از خود است، جز در يک مورد، يعني معرفتهاي عرفاني که وراي حيث التفاتياند، معرفتهاي آدمي يا حسياند و يا مفهومي، اما دستهاي از معارف وجود دارند که از آنها ميتوان با عنوان معرفتهاي کشفي ياد کرد که بدون توجه به حيث التفاتي و بدون داشتن مصداقي در درون و بيرون، تحقق مييابند که همان معرفتهاي عرفانياند. در اين مقاله سعي شده است کم و کيف معرفت کشفي، اعم از معرفت التفاتي و غيرالتفاتي (هو هويت) در نهج البلاغه بررسي شود. بر اساس نهج البلاغه معرفت کشفي از راههاي معمول عقلاني و حسي به دست نميآيد، بلکه از راه عروض احوال عرفاني و تامل حاصل از نيايش به دست ميآيد و معروض اين احوال واجد نوع خاصي از آگاهي ميشود که پيش از آن سابقه نداشته است، براي مثال شخص در اين فرايند آگاهي خاصي به امور غيبي پيدا ميکند که قبلا هيچ سابقهاي از آن نداشته است، مانند آگاهي خاص به احوال آدميان.
مولوي (604ـ672 ق) عارف و شاعر بينظير ادبيات عرفاني فارسي که معرفت، تجربه و آفرينندگي را يک جا جمع کرده است و در عصر خود و پس از مرگش جدي گرفته شده آثاري به يادگار گذاشت که گرد کهنگي به خود نديدهاند و همچنان محل رجوع و بحث و تاملاند. اين دفتر حيات بخش مشحون از تعاليم و نظريات است. مولوي عارف و شاعر انسان است از اين رو درد و رنج بشري را خوب ميفهمد و البته راه حلهاي مفيد و رهايي بخشي ارائه ميکند. تنهايي که از بحرانهاي انسان معاصر است در مثنوي او بازتاب قابل توجهي يافته است. اين که آدمي تصور کند که در دنيا نه کسي در انديشه اوست، نه در دلي جايي دارد و نه کسي ميخواهد به او کمکي کند و يا از مشکلاتش بکاهد در يک کلام تنهايي را فراهم ميآورد. اما مولوي ذاتا انسان را تنها نميداند در عين اين که بر نياز ذاتي انسان به همراه (دروني بيروني) صحه ميگذارد. از اين جهت درصدد بر ميآيد تا رنج تنهايي را مورد توجه قرار دهد و براي درمان آن نسخهاي بپيچد. نويسنده در اين مقاله کوشيده است تنهايي در مثنوي را با عنايت به مفاهيمي چون معنا، مباني، علل، انواع و راههاي رهايي بکاود و طبقهبندي و تحليل كند.