معرفت مجموعه آگاهي‌هاي آدمي است که همواره متعلق به امري غير از خود است، جز در يک مورد، يعني معرفت‌هاي عرفاني که وراي حيث التفاتي‌اند، معرفت‌هاي آدمي يا حسي‌اند و يا مفهومي، اما دسته‌اي از معارف وجود دارند که از آنها مي‌توان با عنوان معرفت‌هاي کشفي ياد کرد که بدون توجه به حيث التفاتي و بدون داشتن مصداقي در درون و بيرون، تحقق مي‌يابند که همان معرفت‌‌هاي عرفاني‌اند. در اين مقاله سعي شده است کم و کيف معرفت کشفي، اعم از معرفت التفاتي و غيرالتفاتي (هو هويت) در نهج البلاغه بررسي شود. بر اساس نهج البلاغه معرفت کشفي از راه‌هاي معمول عقلاني و حسي به دست نمي‌آيد، بلکه از راه عروض احوال عرفاني و تامل حاصل از نيايش به دست مي‌آيد و معروض اين احوال واجد نوع خاصي از آگاهي مي‌شود که پيش از آن سابقه نداشته است، براي مثال شخص در اين فرايند آگاهي خاصي به امور غيبي پيدا مي‌کند که قبلا هيچ سابقه‌اي از آن نداشته است، مانند آگاهي خاص به احوال آدميان.

منابع مشابه بیشتر ...

5fc37ae547a06.png

بحر الحقیقه

خواجه احمد غزالی

در «بحر الحقیقه» غزالی معرفت را یکی از دریاها به شمار آورده است؛ زیرا معرفت حکم به خرابی مسافر می‌کند و او را از تمییز وجود خود پاک می‌سازد. در این دریا مسافر در سفینه عنایت می‌نشیند و چشم به بادبان لطافت می‌دوزد تا صدف یقین به کف آورد. این کتاب به هفت دریا یا بحر تقسیم شده که در هر کدام از این دریاها، گوهری نهفته است و در فصل از کتاب درباره یکی از دریاها بحث شده است. این کتاب به زبان فارسی و نثر شیوایی تدوین شده است.

594c3d22a878f.jpg

رسالة القدس و رساله غلطات السالکین

روزبهان بقلی فسایی شیرازی (522- 606 هجری) معروف به شیخ شطاح و از عرفای نامدار فارسی است. کتاب حاضر مشتمل بر شرح احوال و آثار روزبهان و رسالات القدس و غلطات السالکین می باشد. رسالة القدس که به نام های قدسیه و رسالة الانس فی روح القدس نیز شهرت دارد، به درخواست مشایخ خراسان، ترکستان و ماوراء النهر در دوازده باب تالیف شده و دوازده علم از علوم سالکان چون توحید و معرفت را مورد توجه قرار می دهد. رساله غلطات السالکین نیز به لغزشهای مسیر سلوک می پردازد که برای طالبان حقیقت و سالکان طریقت سودمند خواهد بود. این کتاب به کوشش جواد نوربخش در سال 1351 و توسط انتشارات خانقاه نعمت اللهی در دسترس علاقمندان قرار گرفت.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

573aa61f6a9bc.PNG

رنج تنهايي در مثنوي معنوي

بخشعلی قنبری

مولوي (604ـ672 ق) عارف و شاعر بي‌نظير ادبيات عرفاني فارسي که معرفت، تجربه و آفرينندگي را يک جا جمع کرده است و در عصر خود و پس از مرگش جدي گرفته شده آثاري به يادگار گذاشت که گرد کهنگي به خود نديده‌اند و همچنان محل رجوع و بحث و تامل‌اند. اين دفتر حيات بخش مشحون از تعاليم و نظريات است. مولوي عارف و شاعر انسان است از اين رو درد و رنج بشري را خوب مي‌فهمد و البته راه حل‌هاي مفيد و رهايي بخشي ارائه مي‌کند. تنهايي که از بحران‌هاي انسان معاصر است در مثنوي او بازتاب قابل توجهي يافته است. اين که آدمي تصور کند که در دنيا نه کسي در انديشه اوست، نه در دلي جايي دارد و نه کسي مي‌خواهد به او کمکي کند و يا از مشکلاتش بکاهد در يک کلام تنهايي را فراهم مي‌آورد. اما مولوي ذاتا انسان را تنها نمي‌داند در عين اين که بر نياز ذاتي انسان به همراه (دروني بيروني) صحه مي‌گذارد. از اين جهت درصدد بر مي‌آيد تا رنج تنهايي را مورد توجه قرار دهد و براي درمان آن نسخه‌اي بپيچد. نويسنده در اين مقاله کوشيده است تنهايي در مثنوي را با عنايت به مفاهيمي چون معنا، مباني، علل، انواع و راه‌هاي رهايي بکاود و طبقه‌بندي و تحليل كند.

مشاهیر ادبیات فارسی/مولوی/پژوهش درباره مولوی
مقاله
56de8ad4f186c.PNG

خاستگاه اطوار و سرشت انسان در مثنوی

بخشعلی قنبری

انسان از موضوعات کلیدی در آثار مولوی به‌ویژه مثنوی است. مولوی انسان‌ را عبارت از دیده‌ای می‌داند که آفریده شده تا به خدا نظر کند و از آن حظ وافر ببرد.گوهر وجودی او در اندیشه خلاصه می‌شود؛ اندیشه‌ای که تنها موضوع آن‌ خداوند است. بی‌شک درباره انسان این سؤال را می‌توان طرح کرد که خاستگاه‌ اولیه او چه بوده است؟ منظور از خاستگاه اولین، منشأ انسان است. در ادیان‌ وحیانی و مکاتب عرفانی متأثر از آنها خاستگاه چنین انسانی از گل و نخستین‌ مصداق او آدم است. پس از طی این مرحله این سؤال طرح می‌شود که انسان‌ برای رسیدن به وضعیت کنونی چه مراحلی را طی کرده است؟جواب این سؤال‌ با عنوان تبار مورد بررسی قرار گرفته است. مولوی در میان تبار انسان مراحل‌ گوناگونی طرح می‌کند. طی این مراحل انسان را وارد دوره جدید زندگی‌اش‌ کرده و او را با این سؤال مواجه کرده است که وضع کنونی انسان چگونه است؟ پاسخ این سؤال را در سرشت آدمی باید جست که مولوی سرگذشت آدمی را دوگانه می‌داند. خلاصه آن‌که تمام این مسائل در مثنوی منعکس شده است. آفریده‌شدن انسان از خاک‌های مختلف نماد وجود استعدادها و خوهای‌ مختلف در اوست. اما در عین حال در وجود این انسان کاخی نهاده شده که‌ نشیمنگاه خدا و روح دمیده شده در او نشانه حضور خدا در این کاخ است. این‌ روح مراتبی دارد که نباتی، حیوانی و قدسی ازجمله آنها است. از نظر مولوی انسان علت غایی هستی است هرچند که در ظاهر پس از همه‌ موجودات آفریده شده است. اگر او بتواند به خودشکوفایی برسد استعداد تعالی‌ پیدا خواهد کرد و این تعالی او را در کنار خدا خواهد نها و خدانمایی و خداگونه شدن نتیجه محتوم چنین سیری خواهد شد. در سایه چنین دگردیسی‌ است که انسان از گیاه، حیوان و فرشته فراتر رفته، جایگاه بالاتری پیدا می‌کند؛ زیرا سه مرتبه وجودی یاد شده را طی کرده است درحالی‌که آنها هرکدام در وضعیت ثابتی باقی مانده‌اند.

مشاهیر ادبیات فارسی/مولوی/پژوهش درباره مولوی
مقاله