شوق یکی از احوال عرفانی است که در غیبت معشوق پدید می‌آید و در حضور او باید از بین برود. در متون منظوم و منثور عرفانی، تداوم شوق در عین وصل نیز دیده می‌شود. برخی از عرفا عقیده دارند در وقت وصال و حضور معشوق، شوق افزون و به اشتیاق تبدیل می‌شود. تداوم شوق یا تبدیل آن به اشتیاق در حضور معشوق، ناشی از بی‌پایان‌بودن سیر فی الله، بی‌کرانه‌بودن جمال معشوق، محدودیت ظرفیّت عاشق و خوف از زوال وصال می‌تواند باشد. معشوق هزاران جلوه دارد و عاشق در هر منزل به وصال جلوه‌ای از جمال او می‌رسد؛ لذا نسبت به یک جلوه واصل، ولی نسبت به جلوه‌های دیگر مشتاق محسوب می‌شود. نیاز مداوم عاشق به معشوق و بی‌نیازی معشوق نیز سبب تداوم شوق در حضور معشوق می‌شود. با پایان یافتن «سیرالی الله»، «سیر فی الله» آغاز می‌شود که به دلیل بی‌کرانه‌بودن جمال و جلال معشوق، این سیر پایانی ندارد، لذا وصال کامل در مقام «سیر فی الله» هیچ وقت حاصل نمی‌شود و عاشق همیشه مشتاق باقی می‌ماند.

منابع مشابه بیشتر ...

57e4f2f284d9c.PNG

راز عشق در اندیشه عطار

ولی شهسواری

بشر برای درک واقعی از راز آفرینش و حقیقت ذات خود و برای تبیین آن، طرق و اندیشه‌های مختلفی را به امید وصال و یافتن حقیقت، انتخاب کرده که یکی از این طریق که جماعت صوفیان برآن معتقدند «کشف شهود و شوق و عشق» است. عشق در اصطلاح صوفیان آتشی است که در دل عاشق حق می‌افتد و جز حق را می‌سوزاند. شیخ فریدالدین عطار، عارف جان سوخته و پاکدل، یکی از این معتقدان و سالکان طریق عشق بود که معتقد است برای رسیدن به این مقام، باید موهبت الهی و اراده شخصی باشد و آآنگاه درد و رنج عقبات و ادیهای خطرناک طریق سیر و سلوک و امواج سهمناک دریای آتشین عشق بگردی و به آب حیات واقعی و جاودانی دست بیابی. «بقای مطلق در فنا و نیستی است».

5679bb62804b7.PNG

انفصال و شمیم وصال در آیینه شعر صوفی عصر عثمانی و مملوکی

روح‌الله صیادی‌نژاد, مریم آقاجانی

تصوف، یکی از راه‌هایی است که امکان تحقق معنوی سلوک را برای میلیون‌ها نفر از پیروان قرآن فراهم می‌کند. نگارنده در این مقاله ابتدا به پیدایش تصوف و سیر تاریخی و نمود آن در شعر پرداخته است و از آنجا که پدیده تصوف از بارزترین پدیده‌هایی است که عصر مملوکی در طول حیات خود تجربه کرد، در ادامه به دلایل گرایش به تصوف در این عصر می‌پردازد تا برای خواننده مشخص شود که چرا و چگونه گروهی از شاعران این دوره به صوفی گری رو آوردند و چه زمینه‌های اجتماعی، دینی و روانی باعث این امر شده بود. آنچه محوریت موضوع این مقاله را تشکیل می‌دهد، دو مفهوم انفصال و وصال (وحدت وجود) از زاویه علاقه میان خدا و انسان است. در این رهگذر شاعر چه با بیان روشن و چه با پوشیده‌گویی، می‌کوشد تا از هر چه غیرخداست، منفصل شود. در این میان بحثی چون حقیقت محمدی (ص) مطرح می‌شود که در ذیل مفهوم انفصال قرار می‌گیرد؛ و این گونه برداشت می‌شود که در شعر صوفی، پیامبر(ص) واسطه ای برای این اتصال نورانی است.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

582a0fd24398a.PNG

غيب‌انديشي مولوي در مثنوي معنوي

رامین محرمی

در مثنوي، غيب ارتباط و پيوند عميقي با عالم شهادت دارد. از ديدگاه مولوي، غيب با آنكه صورت مجرد دارد اما نشانه‌ها و تاثير آن را در عالم عيني مي‌توان مشاهده كرد. قلمرو بي كران غيب در پهنه عالم عيني نيز حضور دارد و كل پديده‌هاي عالم، داراي بعد غيبي هستند و كمال و اعتبار خود را از بعد غيبي خود كسب مي‌كنند. مولوي غلبه غيب بر عالم شهادت و ارتباط آن دو را از طريق تمثيل در مثنوي نشان داده است. ارزش انسان نيز، به عنوان اشرف مخلوقات، ناشي از قواي غيبي وجود او، نظير عقل، جان و دل است. جمادات نيز داراي بعد غيبي هستند و ذره‌اي از عالم شهادت از نفوذ عالم غيب به دور نيست. قرآن، احاديث، كلام اشعري و تجربه عرفاني، منابع اصلي انديشه مولوي درباره غيب‌اند. طرح مباحثي نظير قضا و قدر، جبر و اختيار، فنا، رضا، توكل و ... در مثنوي، ريشه در اعتقاد مولوي به سريان غيب در عالم شهادت دارد.

مشاهیر ادبیات فارسی/مولوی/پژوهش درباره مولوی
مقاله
580c65fc72264.PNG

تقابل نمادهاي خير و شر در دوره اساطيري شاهنامه

رامین محرمی

تقابل خير و شر از مضامين اصلي شاهنامه است. اعتقاد به وجود دو قطب اهورايي و اهريمني، ريشه در باورهاي اساطيري ايرانيان دارد و اين عقيده در سرتاسر شاهنامه نيز انعکاس يافته است. در شاهنامه هر جا که نيروهاي خير، مانند فريدون و ايرج که نماد خرد و خير هستند، حضور دارند، نيروهاي تاريکي، مانند ضحاک و تور نيز، که نماد شر و نابخردي هستند، به ستيزه با آنان مشغولند. ديوها نماد ضد ارزش‌ها، و قهرمانان نماد ارزش‌ها هستند. اين دو نيرو همواره در حال جدالند. نيروي شر به اندازه نيروي خير تواناست، تا جايي گاه گاهي غلبه با اين نيروست؛ اما سرانجام نيروي خير بر شر سيطره مي‌يابد. با وجود اين، ستيز ميان روشنايي و تاريکي در هزاره سوم هرگز پاياني نخواهد داشت، زيرا اين ستيز، سبب تداوم هستي است و اگر چنان چه يکي از اين دو نيرو به طور مطلق بر ديگري غلبه يابد، هستي پايان خواهد پذيرفت.

مشاهیر ادبیات فارسی/فردوسی/پژوهش درباره فردوسی فرهنگ و تمدن/اسطوره و فرهنگ
مقاله