در اين مقاله سعي بر آن شده تا مصراعي را دوباره بازخواني كنيم و بر اين اساس، ايرادي را كه نسخهشناسان شاهنامهپژوه و قافيهسنجان بر آن گرفتهاند و از حيث علم قافيه اين بيت را داراي عيب اقوا دانستهاند، برطرف كنيم. در اين مقاله ابتدا ضبطهاي مختلف اين بيت در نسخ چاپي همچون مسكو، ژول مول و جلال خالقي مطلق آورده شده و سپس نظر شارحان مختلف در اينباره آمده است و در قسمت دوم مقاله بر اساس شاهنامه خالقي مطلق ضبط، «هم» بر ضبط «خم» ترجيح داده شده است و در قسمت سوم مقاله، نگارنده قافيه مصرع دوم را نه آنگونه كه شارحان تلفظ كردهاند و معني نموده، خواندهام، بلكه به نظر ميرسد مصراع دوم را در محل قافيه بايد به گونهاي ديگر خواند يعني: «زمين آمد از سم اسبان به هُم» كه در اين صورت با گاو دم ميتواند قافيه باشد، البته دلايل برتري تلفظ «هُم» بر «هَم» و معاني مختلف آن و اينكه اين واژه در گناباد و بسا اطراف آن هنوز هم به كار ميرود در متن با شواهد و امثال بيان شده است.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
در اين مقاله، غزلي نويافته منسوب به عطار نيشابوري معرفي ميشود. در کتاب اورادالاحباب و فصوص الآداب، براي بيان معني «خرابات» به اين غزل استشهاد شده است. ابوالمفاخر يحيي باخرزي، مولف اين کتاب، به طور صريح بيان داشته که اين شعر از عطار نيشابوري است. علاوه بر اين تصريح، قراين زباني و نبودن در اقدم نسخ ديوان عراقي نيز مويد صحت اين انتساب است. در اين ميان، نکته حائز اهميت اين است که اين غزل با اختلاف واژگاني بسيار اندک و افزودن دو بيت در ديوان فخرالدين عراقي به تصحيح سعيد نفيسي نيز ديده ميشود. با بررسي نسخ هجدهگانه مورد استفاده ايشان در اين تصحيح، مشخص ميگردد که اين غزل در نسخه اساس نيامده و اين گزينش بر مبناي دو نسخه متاخر صورت پذيرفته است، مضافا اينکه اين غزل در کليات عراقي به تصحيح انتقادي محتشم که بر مبناي 15 نسخه صورت گرفته، وجود ندارد و در 9 نسخه خطي که نگارندگان اين سطور آن را رويت کردهاند نيز پيدا نشد.
در شعر غنایی، معشوق، نقش اصلی و تعیینکننده را عهدهدار و در واقع محور ادب غنایی ایران است. عاشق و معشوق یکی از مضامینی است که در شعر فارسی مورد توجه بوده و طی قرون متمادی، در هر دورهای از شعر فارسی، نگرشی خاصی نسبت به آن وجود داشته است. مقاله حاضر، نگاه این سه شاعر به معشوق و قدرت تخیل آنها را در توصیف او و اینکه چه القاب و نامهای شاعرانهای را بر معشوق خود نهادهاند، مورد بررسی قرار داده است. به عنوان مثال، محراب، قندیل، نمک، و ... آیا این سه شاعر در این نامگذاری مقلد بودهاند یا مبتکر، از کدام یک از صورتهای خیالی برای نامگذاری معشوق بیشتر بهره بردهاند و بسامد آن چقدر بوده است. با نگاهی گذرا به القاب و عنوانهای معشوق در غزلیات هر سه شاعر معلوم میشود که عنوانها و القاب به کار رفته، اغلب یکی است. اما تفاوت در وجه شبه و مضمون آنهاست و این تخیل ظریف ناشی از شگردها و قدرت بینظیر این شاعران در استفاده از صورتهای خیالی است. در این مقاله برای هر یک از القاب و نامهای شاعرانه معشوق به ذکر یک شاهد شعری بسنده شده است. البته چون تعداد غزلیات بجای مانده از نظامی در مقایسه با غزلیات خاقانی و سعدی از حیث تعداد، کمتر است، سعی نگارنده بر این بوده تا براساس تعداد غزلها، درصدی از آن به دست دهد. در پایان این القاب مقایسه و بسامد هر یک از آنها به صورت نمودار نشان داده شده است که میتوان از دیدگاه سبکشناسی مورد توجه قرار گیرد.