در شعر غنایی، معشوق، نقش اصلی و تعیین‌کننده را عهده‌دار و در واقع محور ادب غنایی ایران است. عاشق و معشوق یکی از مضامینی است که در شعر فارسی مورد توجه بوده و طی قرون متمادی، در هر دوره‌ای از شعر فارسی، نگرشی خاصی نسبت به آن وجود داشته است. مقاله حاضر، نگاه این سه شاعر به معشوق و قدرت تخیل آنها را در توصیف او و اینکه چه القاب و نام‌های شاعرانه‌ای را بر معشوق خود نهاده‌اند، مورد بررسی قرار داده است. به عنوان مثال، محراب، قندیل، نمک، و ... آیا این سه شاعر در این نامگذاری مقلد بوده‌اند یا مبتکر، از کدام یک از صورتهای خیالی برای نامگذاری معشوق بیشتر بهره برده‌اند و بسامد آن چقدر بوده است. با نگاهی گذرا به القاب و عنوان‌های معشوق در غزلیات هر سه شاعر معلوم می‌شود که عنوان‌ها و القاب به کار رفته، اغلب یکی است. اما تفاوت در وجه شبه و مضمون آنهاست و این تخیل ظریف ناشی از شگردها و قدرت بی‌نظیر این شاعران در استفاده از صورت‌های خیالی است. در این مقاله برای هر یک از القاب و نام‌های شاعرانه معشوق به ذکر یک شاهد شعری بسنده شده است. البته چون تعداد غزلیات بجای مانده از نظامی در مقایسه با غزلیات خاقانی و سعدی از حیث تعداد، کمتر است، سعی نگارنده بر این بوده تا براساس تعداد غزلها، درصدی از آن به دست دهد. در پایان این القاب مقایسه و بسامد هر یک از آنها به صورت نمودار نشان داده شده است که می‌توان از دیدگاه سبک‌شناسی مورد توجه قرار گیرد.

منابع مشابه بیشتر ...

65bf8bce0891e.jpg

با خلوت گزیدگان خاک (گوشه ای از تاریخ ادبیات معاصر)

عباس مهیار

مولف در مقدمه کتاب می گوید: "در این کتاب به زندگینامه – از تولد تا مرگ – و بازشماری اثر و آثار چاپ شده ی شاعر یا نویسنده توجه داشته ایم. به اعتقاد او و زمینه فکری او کاری نداریم و به چون و چند محتوای کتاب او نیز نپرداخته ایم که آن خود مقوله دیگری است."

6409d56f9a9e4.jpg

فرهنگ واژه‌نمای غزلیات سعدی به انضمام فرهنگ بسامدی (بر اساس متن غزلیات سعدی، تصحیح حبیب یغمایی): جلد اول: آ - ح

سیدابوطالب میرعابدینی, مهین دخت صدیقیان

وجود فرهنگ‌های بسامدی و واژه‌نما برای آثار ادبی، امروزه دیگر نه‌تنها امری ضروری بلکه از امور ناگزیر در این باب است. بدون اطلاعات داده‌شده در این فرهنگ‌ها، هرگونه تحقیق حتی در جزئیات کاستی دارد و قابل اطمینان نیست، چه رسد به تحقیقاتی نظیر سبک‌شناسی یک دوره یا بررسی تاریخ زبان یا نوشتن تاریخ ادبیات مستند و درست. در این فرهنگ همه واژگان موجود در غزلیات سعدی برحسب حروف الفبا فهرست شده است. کلمات اصلی عنوان قرار گرفته است. در اسم و صفت، صورت مفرد کلمه عنوان قرار گرفته و صورت‌های دیگر مثل جمع و معنادار صفت تفضیلی یا در اتصال به ضمیر یا یکی از انواع «ی» بعد از صورت ساده کلمه آورده شده است.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

576d045e051ed.PNG

غزلي نويافته از عطار نيشابوري (اين خرابات مغان است و درو زنده دلان)

مرتضی چرمگی عمرانی

در اين مقاله، غزلي نويافته منسوب به عطار نيشابوري معرفي مي‌شود. در کتاب اورادالاحباب و فصوص الآداب، براي بيان معني «خرابات» به اين غزل استشهاد شده است. ابوالمفاخر يحيي باخرزي، مولف اين کتاب، به طور صريح بيان داشته که اين شعر از عطار نيشابوري است. علاوه بر اين تصريح، قراين زباني و نبودن در اقدم نسخ ديوان عراقي نيز مويد صحت اين انتساب است. در اين ميان، نکته حائز اهميت اين است که اين غزل با اختلاف واژگاني بسيار اندک و افزودن دو بيت در ديوان فخرالدين عراقي به تصحيح سعيد نفيسي نيز ديده مي‌شود. با بررسي نسخ هجده‌گانه مورد استفاده ايشان در اين تصحيح، مشخص مي‌گردد که اين غزل در نسخه اساس نيامده و اين گزينش بر مبناي دو نسخه متاخر صورت پذيرفته است، مضافا اينکه اين غزل در کليات عراقي به تصحيح انتقادي محتشم که بر مبناي 15 نسخه صورت گرفته، وجود ندارد و در 9 نسخه خطي که نگارندگان اين سطور آن را رويت کرده‌اند نيز پيدا نشد.

پژوهش‌ها/پژوهش‌ در شعر و شاعران
مقاله
5704008cab5c6.PNG

سیمای معشوق و عناوین و القاب شاعرانه او در اشعار به جای مانده از رودکی

مرتضی چرمگی عمرانی

یکی از نظریاتی که درباره خاستگاه قالب غزل بیان شده این است که تغزل قصاید را سرچشمه و اساس قالب غزل در قرن‌های بعد می‌دانند؛ از دیگر سوی می‌دانیم که تغزل قصاید در حقیقت پیش درآمدی است که در آن از ذکر محاسن محبوب و حکایت عشق و عاشقی یا وصف مناظر طبیعی از قبیل بهار، خزان و... بحث می‌شود. این پژوهش که به روش تحلیل و توصیف اشعار به جای مانده از رودکی انجام شده، بر آنست که چهره معشوق شعر رودکی را بر اساس تغزل قصاید وی ترسیم کند و القاب شاعرانه‌ای را که در حقیقت بر پایه صور خیال بنا شده و بر اثر بسامد فراوان تکرار، حالت استعاری و تشبیهی خود را از دست داده و به تدریج به نامی شاعرانه برای معشوق بدل شده است، نشان دهد. رودکی در توصیف این معشوق که گاهی با ممدوح یکی می‌شود، فقط به تصویر شاعرانه آنچه در مجموعه صورت قرار دارد، پرداخته است. معشوق اشعار او کاملاً زمینی است با صورتی سپید و سرخ؛ ابروان کشیده، گیسوان سیاه و تابدار؛ دهانی تنگ و لبانی سرخ، با چشم‌های مخمور که با القابی نظیر آفریدگار، بت، بهار، پیمبر، ترک، جعد موی، غالیه بوی، سمن، پری، جانان و ... نامیده شده است.

پژوهش‌ها/پژوهش‌ در شعر و شاعران
مقاله