هدف اين مقاله راه يافتن به پيشزمينههاي اجتماعي- فرهنگي در قصههاي مثنوي مولاناست، تا از اين طريق بتوان به تصويري از سيماي جامعه عصر وي دست يافت. به همين منظور پس از گزينش نود قصه از شش دفتر مثنوي كه داراي زمينههاي اجتماعي آشكارتر بوده، به طبقهبندي طبقات، اصناف و مشاغل اجتماعي و تحليل مباحث اجتماعي- فرهنگي بازتاب يافته در اين قصهها پرداخته شده است. در اين پژوهش بيشتر به يكي از لايههاي متن يعني مسايل اجتماعي- فرهنگي و نقطه عزيمت در روايتها كه همانا واقعيتهاي خوب يا بد اجتماعي- فرهنگي است توجه شده است. نتيجه بهدست آمده، جامعه عصر شاعر را گرفتار آداب و رسوم تقليدي، ستم، فساد، دروغ و رياكاري، بلاهت و جهل، سطحينگري، ستيز، قتل، دزدي و ... نشان ميدهد.
کتاب حاضر با پیشگفتاری به قلم دکتر غلامعباس توسلی همراه است. وی در این پیشگفتار در معرفی کتاب مینویسد: "در تحقیق حاضر مولف، تلاش همه جانبهای به عمل آوردند که ضمن بررسی تئوریهای مربوط به طبقه، طبقه متوسط، طبقه متوسط قدیم و سنتی را که خاص ساختار سنتی عصر قاجار و آغاز دوران پهلوی است، از طبقه متوسط جدید که حاصل عوامل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و مقتضیات عصر جدید است تفکیک کند و کار میدانی و تجربی خود را در یکی از مراکز پر جمعیت ایران که هم مرکزیت اداری دارد و هم قشرکارگران صنعتی در آن رشد چشمگیری داشته است یعنی اصفهان تمرکز نمایند. این مطالعه میتواند سرآغاز خوبی برای یک مطالعه همه جانبه و سراسری درباره موقعیت و جایگاه و مطالعه زمینه رشد طبقه متوسط در ایران باشد". کتاب در دو بخش اصلی با عناوین "مفاهیم و نظریهها" و "ساختار طبقاتی در ایران" تدوین شده، در پایان فهرست منابع و ماخذ درج گردیده است.
از لحاظ نظری رابطه بین طبقات اجتماعی و قدرت سیاسی در اشکال مختلفی ترسیم شده است که هر کدام از این تئوریها با وضعیت جوامع خاصی متناسب است. در مواردی نیز برای یک جامعه سیاسی نظریه های مختلفی ارائه شده است که نمونه آن ایران عصر پهلوی دوم است که برای تبیین این مساله نظریه هایی مثل "سرمایه داری وابسته"، "نظام دیکتاتوری"، "نظام فاشیستی"، نظام بناپارتیستی"، "الگوی حکومت تحصیل دار"، "ناسیونالیسم مدرن ایرانی"، "الگوی شیوه تولید آسیایی"، "الگوی یاتریمونیالیستی" و "نئویاتریمونیالیستی" ارائه شده است. کتاب حاضر تلاشی به منظور تبیین نوع رابطه قدرت سیاسی با طبقت اجتماعی در دوره پهلوی دوم به شمار می رود که در آن ضمن تشریح الگوهای نظری فوق، همه آنها با ساخت قدرت رژیم شاه تطبیق داده شده است.
در مقاله حاضر سعي شده است نشان داده شود ادبيات داستاني نوين ايران از ادبيات داستاني جهان تاثير پذيرفته است. با مطالعه آثار داستاني معاصر، روشن ميشود که ايرانيان، پس از آشنايي با آثار ادبي مدرن دنيا، تحت تاثير شيوهها و مکاتب ادبي جهان قرار گرفتند. بنابر برخي ملاحظات سياسي و ايدئولوژيک، تاثيرپذيري داستاننويسان ايراني از آثار ادبيات روسيه، بيش از ساير کشورها بوده است. مولفان با انتخاب داستايوسکي و ساعدي ـ به عنوان دو داستاننويس و نماينده دو فرهنگ و از دو زمان متفاوت ـ نتيجه ميگيرند که نويسنده روس چگونه بر سبک نويسنده ايراني اثر گذاشته است. در اين مقاله تلاش شده است برخي شباهتها و تفاوتهاي اين دو نويسنده در سبک و شيوه کار و مضامين نشان داده شود.