نوشته حاضر در پاسخ اين سؤال تنظيم شده است كه آيا مولانا در بنيان انديشههاي متكثر خود اساسا مروج صلح جهاني و عدم خشونت (به معناي رايج در جهان مدرن) است يا خير؟ بدين منظور تلاش شده است تا ضمن بدست دادن نمونههايي از مواجهه مولانا با پديده تاتار و خشونت عريان در قرن هفتم، محورهاي اصلي تفكر او در قياس با ساختار فكري مروجان و سردمداران انديشه عدم خشونت نظير گاندي، مارتين لوتركينگ، دزموند توتو و... مورد بررسي قرار گرفته، بر روي موارد اشتراك و افتراق داوري روشنگرانهاي صورت گيرد.
کتاب بوارق و ترجمه آن نخستین اثری است از یک دانشمند ایرانی که به طور مستقل در باب سماع تالیف شده است و چاپ میگردد. این اثر در باب حلیت و جواز و اباحت مطلق فقهی سماع و نواختن بعضی از آلات موسیقی نوشته شده و مبتنی بر دلایل نقلی و عقلی و موید به ذوق و نظر عرفانی است. کتاب در منابع فارسی و غیرفارسی توصیف شده است و اثر در نوع خود جایگاهی معتبر دارد و از همین رو مطمحنظر محققان و اهل فن قرار گرفته است. این کتاب در لندن به همت یکی از مستشرقان با ترجمه به زبان انگلیسی به چاپ رسیده است.
اگر بتوان همه احوال و آثار مولانا را در یک واژه خلاصه کرد، آن واژه بیشک «عشق» است. عشق بنیادیترین، کلیدیترین و متجلیترین واژه در دیوان کبیر یا کلیات شمس است. از 40326 بیت دیوان کبیر مولانا، در 4603 بیت واژه عشق یا واژههای مرتبط با آن نظیر عاشق، عاشقی، معشوق، عاشقانه و ... به چشم میخورد و این صرفاً ابیاتی است که واژه عشق یا ترکیبات آن به تصریح در آنها ذکر شده است والا ابیات فراوانی وجود دارد که حاوی مضامین مرتبط با عشق یا تعابیری دیگر همچون محبت، مودت، دوستی و ... است. در این کتاب عشق و کلمات همریشه با آن در دیوان کبیر یا کلیات شمس سروده مولانا واژهیابی شده است؛ بدین نحو که کلیه ابیاتی که در آنها کلمات عشق، عاشق، معشوق، تعشق و .... به کار رفته، استخراج گردیده است.
بهاالدين محمد بن حسين خطيبي بلخي مشهور به بها ولد (628- 545 ق) نويسنده کتاب معارف و پدر مولانا جلال الدين محمد بلخي است. محورهاي عمده فکري بها ولد را مي توان در سه رکن "خداشناسي"، "جهانشناسي"، انسانشناسي" متمرکز ساخت. اين مقاله پس از اشارهاي گذرا به گزيده افکار بها ولد پيرامون خداشناسي و جهادشناسي، يکي از مسايل انسانشناسي او تحت عنوان "ادراک ژرف لذات و تحصيل کمال مزهها" ميپردازد. او عليرغم اينکه عارفي وارسته و متقي بود، به فقه حنفي باور داشته و طريقه اشعري را الگو قرار داده است. ميل وافري به ادراک تمامي صور حيات و چشيدن ژرف لذات دنيوي دارد (که آنها را صوري از جمال الهي ميداند) اين ويژگي به بنده اين اجازه را داد که افکار او را با آندره ژيد (1869 ـ 1951) مقايسه کنم و مشابهتهاي اين دو روح تشنه و وجوه تمايز آندو را بيرون کشم. بها ولد سرچشمه لذات، عشق و شهوات را کوهسار عرش الهي ميداند و آن را وسيلهاي براي شناخت بيشتر تلقي ميکند.
در پيشينه مثنوي پژوهي، شرح مبسوط ابيات مثنوي و به تازگي نيز پژوهشهاي موضوعي، مرسوم و مورد توجه بوده است. اما کمتر به بررسي کلان فکرهاي مثنوي در هر دفتر و سپس مقايسه و تطبيق آن با ساير دفاتر پرداخته شده است. خواننده اين کتاب گاه در پيچ و خم ابيات ژرف و دقيق و در لابهلاي حکايتهاي تودرتوي مثنوي و به تعبيري در جريان مواج و سيال ذهن مولانا گم ميشود و کمتر مجال اين را مييابد که نگاهي از افقي بالاتر نگاهي کل نگر به هر دفتر مثنوي داشته باشد. در اين پژوهش با استعانت از تجربه چند سال تدريس مثنوي در مقطع کارشناسي ارشد به شيوه تحليل محتوا، تلاش شده است تا درونمايههاي مندرج در دفتر دوم مثنوي از نظر بسامدي ارزيابي شود تا از رهگذر آن بتوان کلان فکرهاي مندرج در اين دفتر را معرفي کرد.