قصه و داستان، از قديم در ميان مردم رايج و مورد توجه آنان بوده‌ است. انسان‌‌ها، در تمام ادوار، از گذشته ـ يعني آن هنگام که شب‌ها در کورسوي روشنايي نور شمع، به قصه‌‌هاي به ظاهر ساده و بيشتر تخيلي که سينه به سينه نقل شده بود، گوش مي‌‌کردند ـ تا امروز ـ که پيچيده‌‌ترين آن يعني «رمان»‌ها را مي‌خوانند ـ در زواياي اطوار شخصيت‌‌ها و قهرمانان آنها، از گياهان و جانوران گرفته تا آدم‌‌ها، به تماشاي زندگي و برخورد با زندگي‌‌هاي گوناگون مي‌‌نشينند و از آن، درس و عبرت مي‌‌گيرند. در واقع، قصه به ‌اندازه تاريخ، در تهذيب و تربيت آنها، نقش دارد. حتي بيش از تاريخ. زيرا عوالمي که در قصه براي انسان تصوير مي‌شود و معرفتي که در دنبال‌کردن سرگذشت قهرمانان آن از فرهنگ و جزييات ديگر، عايد خواننده مي‌‌گردد، در حوصله هيچ تاريخي نمي‌‌گنجد و همين موضوع است که موجب توجه و علاقه تمام طبقات مردم به قصه مي‌‌شود. قصه‌‌اي که مهم‌ترين عنصر در پيشبرد آن، شخصيت يا قهرمان آن است. مردم به سبب اعمال اين شخصيت‌‌ها به‌ آنها دل مي‌‌بستند يا از آنها متنفر مي‌شدند و اين امر باعث مي‌‌شد که آنان، قصه و داستان را پيگيري کنند. هر چه ‌اين شخصيت‌‌ها، واقعي‌‌تر و راست‌‌تر بودند، بيشتر به دل خوانندگان مي‌‌نشستند. هر چه آنان، در بدي و خوبي مطلق نبودند، يعني گاهي خوب و گاهي بد، مردم با آنان بيشتر احساس خويشي مي‌کردند. گاهي مي‌‌شد که در قصه، ماجرا فقط از زبان راوي بيان مي‌‌شد و شخصيت‌‌ها خيلي فعال نبودند، اما باز هم چون روح زندگي داشت و با زندگي مردم گره‌خورده بود، جذاب و شنيدني بود. حتي گاهي مي‌‌شد که قهرمانان و شخصيت‌‌هاي قصه کاري نمي‌‌کردند، بلکه قصد و انگيزه آنان بود که قصه را پيش مي‌‌برد. اما باز اين قصه‌‌ها نيز براي مردم شنيدني بود. زيرا مردم مي‌‌فهميدند که ‌اين انگيزه‌ است که به ‌اعمال يک شخصيت، ارزش اخلاقي مي‌‌بخشد. بنابراين، بهترين و جذاب‌‌ترين قصه‌ها، در بين مردم آنهايي بود که بهترين شخصيت‌ها و بهترين درون مايه‌‌ها را داشتند و بهترين شخصيت‌‌ها، آنهايي بودند که‌ از جامعه و وقايع آن، شکل گرفته بودند. با نگاهي به «گلستان» از اين منظر، يعني شگردهاي سعدي در شخصيت‌‌پردازي متوجه ‌امتياز ديگر اين اثر ارزشمند مي‌‌شويم؛ ويژگي ديگر که پرده‌ از رازهاي خرمي و جاودانگي «گلستان» بر مي‌‌دارد.

منابع مشابه بیشتر ...

63f4dd457c126.jpg

گفتگو در شعر فارسی

احمد کرمی

در فن آرایش سخن و صنایع بدیعی "سوال و جواب" را یکی از محسنات بدیع معنوی به شمار آورده اند و آن چنان است که شاعر در بیتی و یا چند بیت و یا بیش از آن، سخن خود را به صورت پرسش و پاسخ موضوع می کند و این تفنن ادبی، گاه چندان به درازا می‌کشد که از آغاز تا پایان یک قصیده طولانی را نیز دربر می‌گیرد. کتاب حاضر که "گفتگو در شعر فارسی" نام دارد بیشترین اشعاری را که تاکنون به شیوه پرسش و پاسخ سروده شده اند، شامل می‌شود.

6373a3efe056a.jpg

گفتگوهای آزاد با ژان پیاژه

ژان کلود برنگیه

در کتاب حاضر آرا و اندیشه های «ژان پیاژه» روانشناس در قالب گفتوگوهای آزاد، ارائه شده است. پیاژه در گفتوگوهایش پس از انتقاد از روش تجربی و روش مشاهدة محض، براساس روشی که آن را «روش بالینی» گردآوری داده ها نامگذاری کرده است، در سطح تغییرات تحولی (ژنتیک) و در الگوی برهه های متوالی، شکلگیری شناخت را از زمان نخستین سازشهای سازماندهی شده، بررسی کرده است و آن را هستة اصلی نظام فرایندهای روانی دیگر برشمرده است. او سیر تحول هوش را از سطح نخستین «روان بنه ها» تا استقرار پایانیترین ساختها، از تولد تا بزرگسالی، ترسیم کرده و به کشف مراحل این فرایند بزرگ نائل آمده است. پیاژه، روانبنه های شناختی را بر پایة پژوهشهای عینی و عمیق مداوم خود و همکارانش با روانبنه های زمینه های عاطفی، ادراکی، حفظی و... گره زده است و در حقیقت به گسترة وسیع سازمان روانی، یعنی آنچه در عرف باید در آخرین تحلیل «شخصیت» نامید، دست یافته است. وی همچنین دربارة روابط میانِ هوش و حافظه، بر طرح و بررسی مسئله حافظه پرداخته است. از نظر وی، حافظه مشتمل بر باز پدیدآوری کم و بیش فعال پذیرانه آن چیزی که قبلاً ادراک شده، نیست؛ بلکه حافظه یک بازسازی جزئاً مفهومی و جزئاً استنباطی از گذشته ای است که قسمتی از آن فراموش شده و باید کامل و از نو پیریزی شود. پیاژه در این باره در رویارویی با موضعگیریهای فرویدی، احتراز شدید خود را از خاطرات دورة کودکی، که مورد توجه طرفداران روان تحلیلگری است. ابراز داشته است. ضمن آنکه در این کتاب، مخاطبان با فعالیتهای همکاران برجسته و شناخته شدة پیاژه نظیر: «گروبر»، گی سلریه» و... آشنا میشوند.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

56b270e131a35.PNG

انسان كامل از تجلي تا حلول

رقیه شنبه‌ای

انسان، علت غايي عالم آفرينش است. هر چند به صورت ظاهر در مرحله آخر آفرينش قرار گرفته است ولي به حسب معني، نخستين خلقت است، زيرا مقصود از آفرينش، ظهور صفات و افعال الهي است و انسان مظهر اين ظهور است. به اعتقاد مولانا، اگرچه در ظاهر ميوه از درخت پديد مي‌آيد، اما مقصود اصلي از درخت، ميوه است. نيز در مورد انسان اوست كه علت نهايي و ثمره آفرينش است. اين انسان كه علت غايي آفرينش است، محل تجلي صفات و اسما و افعال حقيقت مطلق است، اما دريغا كه در تكاپوي زندگي مادي از لطيف‌ترين حقيقت روحاني خويش غافل گشته و مرآت ضميرش كه تماشاگه جلوه‌هاي سرمدي بود، از غبار تعينات مادي، پوشيده گشته است: عشق خواهد كين سخن بيرون بود اينت داني چرا غمار نيست اينه غماز نبود چون بود زان كه زنگار از رخش ممتاز نيست زدودن اين غبار، نتيجه شور و شوقي است كه آدمي در رهايي از خود و نيل به عالم ملكوت دارد. با اين شوق رهايي چنان در عرصه كشاكش تعينات نفس و جان، هم‌سو با جان به مقابله با نفس برمي‌خيزد كه به مرحله فنا و بي‌خودي دست مي‌يابد تا اينكه قبل از آن‌كه بميرد و قالب تن را رها كند، وجود را با هر چه در آن است از جسم و جان به پرواز در مي‌آورد و مصداق اين حديث مي‌گردد: «موتوا قبل ان تموتوا». مولانا نيز با طرح داستان‌هايي چون بازرگان و طوطي و ... نشان مي‌دهد كه غايت سلوك عارف همين مرگ ارادي است. اين همان فناي در وجود معشوق است كه اتصال را براي او ممكن مي‌سازد. در اين مقام است كه سالك به شهود مي‌رسد و آنچه مي‌بيند و مي‌شنود و انجام مي‌دهد در حقيقت به حق است نه به خود. به نوعي استغراق مي‌رسد كه ناشي از حيرت عارف از مشاهده جلال حق است. رو كه بي يسمع و بي يبصر توي سر توي چه جاي صاحب سر توي در اين مقام اگر عارف بخواهد غوغاي درونش را بازگو كند از آنجايي كه درك اين عالم بي‌متنها وراي حد آدم خاكي است و فقط عارف كامل ان را درك مي‌نمايد، سخنان او صورت شطحيات بخود مي‌گيرد وگرنه از ديد مولانا، نغمه‌اي كه در درون انسان كامل است، انعكاس نغمه حق است و سخن حلاج در حقيقت اواي مرتعش تارهاي وجودش بود، وجودي كه بي‌خودي را تجربه مي‌كرد، او نبود، حق بود. برمن از هستي من جز نام نيست در وجودم جز تواي خوش‌كام نيست به اعتقاد مولانا آنچه در اين كمال، عارف بدان مي‌رسد، استغراق در ذات حق است نه حلول، زيرا در اين مرتبه عارف به حق مي‌پيوندد، جز به كل مي‌رسد نه آن‌كه كل گردد يا حق گردد.

پژوهش‌ها/پژوهش‌های عرفانی مشاهیر ادبیات فارسی/مولوی/پژوهش درباره مولوی
مقاله