در متون كهن گاهي به عبارت يا كلمهاي برميخوريم كه با مراجعه به فرهنگهاي لغت، امكان دريافت معناي مناسب براي آن وجود ندارد. همچنين گاهي مصححان متون كهن در خواندن متن و ارائه صورت مناسبي از يك واژه درميمانند و تصحيح قياسي بر مبناي قواعد نحوي و بلاغي نيز راه به جايي نميبرد. در اين موارد، گاه ميتوانيم به کمک اطلاعاتي از زبانها و گويشها و آداب و رسوم و نام ابزارها يا مسائل محلي به حل اين معضلات بپردازيم. در اين مقاله كوشيدهايم براي تصحيح و تبيين مفهوم اصطلاحات و واژههايي چون ايواره، بره بزه، اخره و اوغرات، سکال، سرهول، برمه کردن، کوز، گاو کيلي، نچ کردن و ناوري، در متون تاريخي و ادبي به کمک اطلاعات محلي و گويش لري، خصوصا گويش روستاي نقده از توابع شهرستان تويسرکان، پيشنهادهاي تازهاي عرضه کنيم.
گویش خراسانی از گویشهای اصیل و مهم زبان فارسی است که به سبب کثرت مردمانی که بدان سخن میگویند و نیز به سبب پایگاه محکمی که زبان فارسی همیشه در خطه خراسان داشته است، شناخت آن بایسته و سودبخش است. بسیاری از واژههایی که در گذشته بخشی از گنجینه زبان فارسی را ساختهاند، امروزه در زبان روزمره کاربرد خود را از دست دادهاند؛ اما در گویش خراسانی هنوز رواج دارند و زنده و کارساز ماندهاند. میان آنها واژههای رسا و زیبا و مفیدی به چشم میخورند که امروز هم میتوانند به کار آیند و بر غنای زبان بیفزایند. این کتاب به همین انگیزهها فراهم آمده است. واژگان این فرهنگ عامیانه و گفتاریاند. واژگان خارجی رایج در پارسی خراسان در این فرهنگ کمتر آمده است.
زبان و لهجه خوانساری به صورت خودجوش و بر اثر گفتگوی مردم از سالها قبل به وجود آمده و به همین دلیل دارای هیچگونه قواعد دستوری یا املایی نیست؛ بنابراین نمیتوان آنها را قیاسی تصور کرد و همه اینها سماعی و نظری است. در این کتاب فرهنگ لغات خوانساری گرآوری شده است. ابتدا در مقدمه به دستور زبان فارسی و مطابقت لهجه و زبان خوانساری پرداخته شده و در فصلهای بعدی لغات، مشتقات لغات و ضربالمثلهای خوانساری گردآوری شده است.
سنتی ژرف و پایدار هست که انسان امیدوار است کسی بیاید و او را از محنتها نجات بخشد. این فرد قهرمان آرمانی است. ویژگیهایی که به قهرمان آرمانی نسبت داده میشود متأثر است از آنچه انسان در آیینها و اسطورههایش درباره نمونه نخستین انسان میاندیشیده است و در پرتو آن آیین، راز آفرینش را تبیین میکرده است. در این کتاب با توجه به کارکردهای نخستین انسان، چگونگی و علت تغییر و تحول پیش نمونه نخستین انسان به نخستین شاه بررسی شده، آنگاه با توجه به علت پیوند قهرمان با نخستین آفریده، جابجایی اسطوره نخستین آفریده با قهرمان نجاتبخش توضیح داده شده است. ضمن اشاره به کسانی چون کیخسرو، طهمورث، جمشید، کیومرث و سیاوش که دارای ویژگیهای نخستین انسان و نخستین شاه هستند، به مسئله نجاتبخشی و قهرمانی آرمانی آنها نیز استناد شده و همچنین برای اثبات آیینی بودن این مسئله به نمونههایی از آن در قالب داستان سیمرغ، ققنوس و سگ آبی اشاره شده است.
«هاويه» نخستين مجموعه داستان كوتاه ابوتراب خسروي است. به منظور دريافت شيوه نويسنده و تحليل داستانها، به کمک روش ساختارگرايي تودوروف پس از استخراج پيرفتها، ژرف ساخت داستانها را تحليل کردهايم. ژرف ساخت اين مجموعه مبتني بر مبارزه با زمان و مظاهر آن است. بررسي ساختار روايتها نشان ميدهد نويسنده آگاهانه در پي آن است که ژرف ساخت را در شيوه و ساختار روايتها نيز بازتاب دهد و ميان روايت و ژرف ساخت تا حد ممکن تناسب ايجاد کند؛ در روايتهاي ساده و تک محور که ترکيب پي رفتها زنجيرهاي است نويسنده به کمک عناصر ديگر نظير ايجاد شک و تعليق، ژرف ساخت مبارزه با زمان را بازتاب ميدهد و در مواردي که ترکيب پيرفتها تناوبي است با ايجاد حالتي دوري، ژرف ساخت مذکور را همخوان ميسازد. فقط داستان «هاويه آخر» داراي روايتي چندمحور است و روايتي واحد به چند شکل تکرار شده تا با اين تکرار، ژرف ساخت مقابله با زمان به منظور براندازي يا بياعتبار کردن آن تداوم يابد.