«سعدی در خندق طرابلس»، موضوع یکی از حکایتهای گلستان سعدی است که در باب دوم در اخلاق درویشان آمده است. نویسنده در این مقاله به بررسی این حکایت و طرابلس میپردازد که بنا به گفته سعدی وی در چنگ صلیبیان این ناحیه اسیر شده. البته نویسنده در نتیجهگیری، این داستان را مجازی و نمادین میپندارد که بر اساس آن، اسارت به دست فرنگیان، گِلکشی در خندق و کارکردن همراه یهودیان را با زجر زندگی با زن بد، برابر و حتی بهتر از آن شمرده است.
بوستان، همتای جاودانهی گلستان، با این تفاوت که منظوم است. این منظومهی چهارهزار بیتی همانند گلستان داستان به داستان و مواعظ شیرینی در آغاز یا انجام هر داستان در آن آمده است. وزن این منظومه، همانند شاهنامهی فردوسی (بحرمتقارب) است. این اثر درخشان هممانند گلستان مخاطب عام و خاص دارد و مطبوع هر طبعی است، و بیش از هفتصد سال است که در اقلیم فارسی زبان (علاوه بر ایران، شبه قارهی هند، افغانستان و آسیای میانه به ویژه سمرقند و بخارا و تاجیکستان) در مکتبخانهها و سپس در عصر جدید در آموزشگاهها و مدارس عالی و دانشکدهها کتاب درسی آموزشی است و مهمترین درسی که میدهد درس زندگی است. بوستان مشتمل بر 10 باب است : 1. در عدل و تدبیر و رای 2. در احسان 3. در عشق و مستی و شور 4. در تواضع 5. در رضا 6. در قناعت 7. در عالم تربیت 8. در شکر بر عافیت 9. در توبه و راه صواب 10 .در مناجات و ختم کتاب.
نویسنده در این کتاب کوشیده در ادبیات این مرزوبوم، آسیبشناسی سیاسی کند یا بهنوعی فرهنگشناسی سیاسی کرده است. در واقع این نوشتار در پی بازشناسی فرهنگ سیاسی ایران از راه بررسی ادبیات فارسی است. ادبیات هر ملت آیینهای است که در آن میتوان نیک و بد، اندیشه و آرمان و گوارا و ناگواری را که بر آن ملت رفته است، به تماشا نشست. چند پرسشی که کانون جستارهای این کتاب بوده از این قرار است: مهمترین مؤلفههای فرهنگ سیاسی ایران در ادبیات فارسی چیست؟ آیا این عناصر با توسعه سیاسی سازگاری دارند؟ کدام یک از شرایط و اوضاع سیاسی ـ اجتماعی و تاریخی ایران، در شکلگیری اینگونه فرهنگ سیاسی نقش اصلی را دارا بوده است؟ برای یافتن پاسخ به این پرسشها، به جستجو در دو حوزه ادبیات عامیانه و ادبیات رسمی پرداخته شده است.
در شناسایی و فهرستنویسی اسناد و نسخههای خطی، یکی از مهمترین فقرههای اطلاعاتی را سال نگارش نسخه یا سند تشکیل میدهد. شاید پس از آگاهیهای کتابشناسی، تاریخ کتابت، مهمترین آگاهی نسخه یا سند باشد. تاریخ کتابت معمولا در انجام کتاب یا سند، و بیشتر در انجامه ذکر میگردد و به ندرت در آغاز نسخه یا سند هم میآید. اگر فهرستنویس از یافتن تاریخ کتابت نسخه یا سند ناامید گردد یا اول و آخر نسخه به دلایل گوناگون نابود یا آسیب دیده شوند، ناچار است تا نزدیکترین تاریخ ممکن به تاریخ کتابت را از راههای گوناگون مانند نوع تزیینات کتاب، نوع حط، نوع کاغذ، جنس کاغذ، تاریخهای مندرج در یادداشتها یا حاشیهها، تاریخ مهر مالک و ... به دست آورد. بدیهی است که همه این تلاشها فهرستنگار را به سده کتابت راهنمایی میکند. لذا در بیشتر فهرستهای نسخههای خطی کتابخانههای گوناگون موارد فراوانی را میتوان دید که تاریخ کتابت را: «سده فلان» یا «سده فلان و فلان» ذکر کردهاند مثلا سده 11 که سالهای 1000 تا 1099 را در برمیگیرد یا «سده 11 یا 12» که سالهای 1000 تا 1199 را در برمیگیرد و گمان میرود از دقت کافی برخوردار نیست.
موضوع گسترش زبان و ادبیات فارسی در شبهقاره را، مانند هر نقطه دیگرجهان، میتوان از طریق آثار به جا مانده، همچون کتابها و نسخههای خطی و سندها و کتیبهها شناخت. اما در این میان، یکی از منظرهای کمتر شناخته شده، نگاه سکهشناسانه به این موضوع است. پرسشهایی که در این حوزه مطرح میشوند عبارتاند از: آیا گسترش یا جلوگیری از گسترش زبان فارسی در شبه قاره ارتباطی با سیاستهای به ظاهر اقتصادی صرف در ضرابخانههای استعماری داشته است یا نه؟ آیا ضرابخانهها نیز به مثابه ارگانی فرهنگی، از سیاستهایی کلی پیروی میکردهاند؟ آیا در این زمینه، نکتههایی هست که همچنان از دید ما پنهان مانده باشد؟ قابل ذکر است که نوشته حاضر بخشی از «تاریخ سکهشناختی گسترش زبان فارسی در اقیانوس هند» است که البته شبهقاره در قلب آن جای دارد.