گاه از اعماق واکاويهاي تحقيقي در انواع مشهور و رايج ادبيات فارسي، بعضي انواع غريب ادبي از زير آوار فراموشي رخ مينماياند؛ انواعي که در دورههاي خاصي از ادوار گذشته، از رواجي و اقبال شاياني برخوردار بودند. يکي از اين انواع ادبي، «سراپا»ست. با بررسي اين نوع و پيش زمينههاي تاريخي و جغرافيايياش، ميتوان به پارهاي از دلايل اصلي محبوبيت آن ، بويژه در دوره سبک هندي پیبرد. در اين مجال کوتاه، لاجرم تمرکز عمده نگارنده بر يافتن و معرفي مختصر سراپاها و تحليل ساختار ادبي و وجوه بلاغي اين نوع ادبي است. هرچند به تناسب حال و مقام، اشاره وار از بن مايهها و زمينههاي اجتماعي ـ فرهنگي آنها مثل جنس کاوي و جمال شناسي معشوق هم سخن به ميان خواهد آمد.
مولف در این کتاب اشعار نظیری و عرفی را با هم مقایسه کرده است و برای نشان دادن این که دو شاعر هم زمان و هم سبک در حالی که شباهتهای فراوانی با هم دارند چقدر می توانند با یکدیگر تفاوت داشته باشند و این مقایسه که بین دو شاعر سبک هندی به وجود می آید، جذاب و شیرین به نظر می رسد. نویسنده در ضمن مقایسه، به بررسی و نقد شعر هر دو شاعر هم پرداخته است .
کتاب حاضر، تلاشی است در راستای بازخوانی نظریههای ادبی و هنری 201 تن از شاعران سبک هندی و مطالعه تصویرسازیهای بدیع و نواندیشیهای سرایندگان این سبک در دوران صفوی. نگارنده، در ابتدای نوشتار خویش به «صائب تبریزی» پرداخته و صد غزل از وی را مورد واکاوی قرار داده است. وی سپس در فصل دوم به مطالعه آثار نوزده شاعر از جمله محتشم کاشانی،عرفی شیرازی، شیخ بهایی، رضیالدین آرتیمانی، کلیم کاشانی و فیض کاشانی پرداخته و در فصل سوم از 81 شاعر دیگر نام برده و آثارشان را بررسی کرده است. همچنین در آخرین فصل، صد نمونه از صد شاعر این طرز نوین ذکر نموده است.
در میان همه آنچه عارف نوشاهی نوشته است، عشق به دو چیز بیش از هر چیز دیگری هویداست: نخست زبان فارسی و دیگر نسخه خطی. و پدیدهای که هر دو دست در دست یکدیگر دارند و روح و ذهن این مرد پرکار و دقیق و ظریف را تسخیر کردهاند. بیشک تاریخ زبان فارسی در شبه قاره هیچگاه بدون عارف ورق نخوهد خود و این کتابشناسیها و فهرستها و یادداشت های اوست که دنیای زبان فارسی را در شبه قاره میتواند بیش از پیش به روی مورخان تاریخ ادبیات فارسی در ایران باز کند. شماری از دوستان و دوستداران عارف نوشاهی و زبان فارسی، به پاس تلاشها و زحمات او به زبان فارسی و نسخههای خطی این مجموعه را فراهم کرده و تقدیم وی نمودهاند.
نقیضه یکی از خردهگونههای ادبی است که به نفی و یا تمسخر گونه اصلی خود میپردازد. نقیضه بنابه اعتبار و اهمیت گونه اصلیاش و نیز ساختار و ماهیت خود، میتواند به طور مستقل مورد توجه قرار گیرد. از آنجا که در ادبیات معنا از ارکان اصلی است و هم در حوزه زبان و هم در حوزههای عاطفه و خیال نقش محوری دارد، در آثار ادبی بسیار مورد توجه است. به این سبب یکی از مهمترین نقیضهها در این حوزه شکل گرفته است که در ادبیات فارسی به آن «تزریق» میگویند. یکی از اهداف مهم نقیضه، سرگرمی و خنداندن مخاطب است و تزریق چنین هدفی را به خوبی تأمین میکند. مشابه این نقیضه را در ادبیات غرب نیز با اندک تفاوتی با عنوان nonsense verse داریم که نگارنده سعی در تطبیقی وجوه اصلی این دو با یکدیگر دارد.