هرقوم و ملتي در طول تاريخ و در سرزمين خود سرمايههايي دارد که زمينهساز پيش رفتهاي مادي، رفاهي و معنوي آنهاست. يکي از اين سرمايههاي معنوي که فرهنگ و تمدن آن قوم را ميسازد، نوشتههايي است در زمينههاي گوناگون و از جمله در موضوع تاريخ که به خودي خود بخشي بزرگ از زندگي مردم را در تمام جنبههاي رفاهي، عمران، اخلاق، سياست، آداب و رسوم، علم، شخصيت فردي و اجتماعي، افکار و روحيات، سنن، امثال و بسياري چيزهاي ديگر را بنمايش ميگذارد. متاسفانه در برخي کشورها، از جمله ايران، بسياري از آن نوشتهها در زير غبار بيتوجهي به بوته فراموشي سپرده شده است. در اين نوشته هدف آن است تا ضمن معرفي، بازنويسي و تصحيح تاريخ الوزرا يکي از کهن دست نوشتههاي تاريخي کشورمان بخش مثلهاي اين اثر ارج مند مورد بررسي قرار گيرد.
سخن و سخنوران، کتابی است نوشتهٔ بدیعالزمان فروزانفر در شرح احوال و نقد و سنجش آثار ۵۵ تن نامورترین شاعران پارسیگوی قرنهای سوم تا ششم هجری. سخن و سخنوران اولین بار در سالهای ۱۳۰۸ و ۱۳۱۲ در تهران به چاپ رسیدهاست.
رباعيات خيام مجموعه شعرهاي عمر خيام در قالب رباعي است كه در سدههاي پنجم و ششم هجري به زبان فارسي سروده شدهاند و عمدتاً بيانگر ديدگاههاي فلسفي او ميباشند. به دليل آنكه اين اشعار از منابع گوناگوني گردآوري شدهاند، در صحت بعضي از آنها نظر يكساني وجود ندارد. با اين حال مضمون رباعيات خيام را به طور كلي ميتوان به پنج بخش تقسيم كرد: ۱. رازهاي جهان هستي؛ ۲. ناگزيريهاي زندگاني (سرنوشت، بيوفايي دنيا، مرگ و خاك و گِل ما)؛ ۳. پرسشها؛ ۴. چگونگي زندگاني اجتماعي؛ ۵. دَمهاي خوش زندگاني؛ ...مرحوم كيوان قزويني شرح عرفاني مبسوطي بر رباعيات خيام نگاشته و ساحت او ر از آلودگي دنياپرستان پاك گردانيده است. در اين كتاب چهارصد رباعي خيام با شواهد و امثله فارسي و عربي, به گونهاي مفصل شرح داده شده است
میرزا احمد (۱۲۳۲–۱۲۸۹ه. ق) بزرگترین فرزند وصال شیرازی متخلص به وقار است. او همچون پدرش خوشنویس و شاعر بود. دیوان شعری به فارسی به نام بهرام و بهروز که در بمبیی چاپ شده از او باقی ماندهاست . وی همچنین داستان قرآنی موسی و خضر را نیز به رشتهٔ شعر کشیده است. یکی از داستان های تاریخی و در عین حال سمبلیک قرآنی که به دلایل مختلف در متون ادبی صوفیانه بارها تکرار شده، داستان «موسی و خضر» است که به دلیل ظرایف و پیام های گوناگون، ظرفیت تاویل پذیری فراوانی نیز یافته است...داستان خضر و موسی، داستانی قرآنی در مورد ملاقات و همراهی موسی(ع) با خضر است. این همراهی به درخواست و اصرار حضرت موسی(ع) بود. خضر با وجود مخالفت اولیه، با این شرط که موسی(ع) هیچ سؤالی از او نپرسد، همراهی را قبول میکند. در این همراهی سه عملِ سوراخ کردن کشتی، کشتن نوجوان و تجدید بنای دیوار توسط حضرت خضر انجام شد. موسی(ع) در هر سه مورد اعتراض کرده و همین سبب جدایی این دو شد. خضر در پایان، علت کارهایی را که انجام داد گفت. این داستان یکبار در قرآن نقل شده و میان مفسران، متکلمان و عرفا گفتگوهای بسیاری در مورد آن وجود داشته و دارد.
کتاب فارسی میانه که امروز با نام «شایست نه شایست» معروف شده، در اصل و چنانکه در دستنویسهای موجود از آن دیده شده، دارای این نام نیست. این کتاب بیشتر درباره گناهان و کیفرهای همارز آنها، نساوریمن (مردار و ناپاکی)، روش برداشتن مردگان از زمین و دستورهای ویژه در اینباره، پایههای گناه، سگدید و مراسم آن، انواع سگها و پرندگانی که از آنها در این آیین میتوان استفاده کرد و .... است. در این کتاب واژگان این متن پهلوی به ترتیب آوانویسی خط پهلوی آورده شده است. در مقابل هر واژه پس از یادکردن صورتهای کهن آن و توضیحات لازم، جای واژه در متن کتاب مشخص شده است.