قاسمي گنابادي (وفات 982) از نظيرهگويان خوب نظامي است که از او هشت مثنوي در دست است. وي مثنوي ليلي و مجنون را دوبار سرود و سرايش دوم را به سال 976 به نام شاهزاده سام ميرزا صفوي اختصاص داد. قاسمي علاوه بر زيباييهاي ادبي و زباني، با ابتکارات خاصِ خويش در برخي صحنهها بر زيبايي و جاذبه داستان افزوده است. در اين مقاله، پس از معرفي منظومه ليلي و مجنون قاسمي و نقد نسخ آن، به مقايسه تشابهها و اختلافهاي اين منظومه، با سه روايت ديگر سده نهم، يعني روايتهاي جامي، هاتفي و مکتبي، پرداخته شده است. قاسمي در مثنوي خويش نوآوريهايي کرده که در ديگر روايتها ديده نميشود؛ به طور مثال، به هنگام مکتب رفتن عرايس، ميگويد: آن دو در عيد براي استاد هديه نميبردند تا مثل ديگر کودکان تعطيل نشوند و تعطيلات را به مکتب بيايند. در روايت قاسمي، ليلي و مجنون قبل از مرگ به وصال ميرسند و با هم جان ميسپارند؛ نکتهاي که در ديگر نظيرههاي مورد بررسي وجود ندارد. از برجستگيهاي روايت قاسمي، براعت استهلال پرمعنايي است که در اين منظومه آمده و از اين جهت روايت قاسمي و جامي را بر نظاير خويش برتري بخشيده است.
مکتبی شیرازی از شاعران اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری، منظومه ای دارد به نام لیلی و مجنون که ابیات آن بالغ بر 2160 بیت است. این اثر منظوم داستانی نظیره ای است بر لیلی و مجنون نظامی گنجوی. از میان نظیره هایی که بر لیلی و مجنون نظامی ساخته اند، کار مکتبی را باید از کارهای موفق به شمار آورد. پرداختن به اصل حوادث داستان، پرهیز از وصفهای دور و دراز، بهره گیری گسترده از واژگان و تعابیر محاوره ای، استفاده از ترکیبات زیبا و در موارد مختلف بدیع و تازه، استفاده از برخی کاربردهای کهن واژگانی و صرفی و نحوی، خلق تصاویر رنگارنگ و بهره گیری از صنعت اغراق را می توان از ویژگیهای بارز سخن مکتبی تلقی کرد.
مقاله های این مجموعه در فاصله سالهای 1365 تا 1370 نگاشته شده است و غالباٌ بلافاصله در نشر دانش چاپ شده است. موضوع کلی تمام این مقاله ها به مبانی تصوف عاشقانه شعر فارسی اختصاص دارد. عنوان این مقالات را می آوریم: «حکمت دینی و تقدس زبان فارسی»، «حکمت دیوانگان در مثنویهای عطار»، «فقع گشودن فردوسی و سپس عطار»، «شعر حرام، شعر حلال»، «شیرین در چشمه»، «عشق خسرو و عشق نظامی»، «کرشمه حسن و کرشمه معشوقی»، «بوی جان»، «رندی حافظ». کتاب حاضر فهرست راهنمای موضوعی دقیق و کارآمدی دارد که خوانندگان را در یافتن دقایق مقالات آن یاری می رساند.
کلمات و تعابیری که در گویشها رایج است، به حل بسیاری از مشکلات متون ادبی کمک میکند. در آثار گذشته، از جمله تاریخ بیهقی عباراتی پیدا میشود که معنای آن برای بیشتر اهل خراسان روشن و بدون ابهام است؛ در حالی که توضیحات شروح گوناگون باعث اشتباه یا ابهام در معنای برخی از این کلمات یا عبارت شده است. در معنای بعضی از کلمهها نیز تضاد و دوگانگی معنایی هم در شرحهای تاریخی بیهقی و هم در فرهنگ های معتبر فارسی دیده میشود که این دوگانگی با توجه به معانی رایج آنها در گویشها برطرفشدنی است. در این مقاله، معنای چند واژه که در توضیحات شروح تاریخ بیهقی و در فرهنگهای گذشته فارسی آمده، با معناهای رایج آنها در گویشها مقایسه و سرانجام به بیان معنای درست و مناسب این کلمهها پرداخته شده است.
کنايه يکي از اسلوبهاي بيان پوشيده، و از عناصر اصلي تصويرگري در تاريخ وصاف است. وصاف الحضره در اين اثر تاريخي بر آن است تا با بهرهگيري از عناصر بياني و به خصوص کنايه، نثر آن را به نثر شاعرانه نزديکتر ساخته و بر زيبايي و تأثير آن بيفزايد. نبود نسخهاي منقح از کتاب تاريخ وصاف و نثر متکلف و مصنوع آن، همواره موجب گرديده تا اين اثر از دسترس پژوهشگران دور بماند. در اين تحقيق، کنايه و کارکردهاي هنري آن به عنوان يکي از عناصر خيال در تاريخ وصاف مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار گرفته است. از اينرو با استفاده از روش توصيف و تحليل، ابتدا تصاوير کنايي تاريخ وصاف از حيث واژگان محوري و مكني عنه، بر اساس ديدگاههاي بلاغت سنتي مورد بررسي قرار گرفته و سپس به مسئله کنايه به عنوان يکي از عوامل ابهامآفرين در تاريخ وصاف پرداخته شده است. نتيجه اين پژوهش مشخص ميسازد بهرهگيري وصاف از تصويرهاي کنايي، از شيوههاي هنري گفتار اوست، که برجستگي کلام و در نهايت نزديکي آن را به نثر شاعرانه در پي دارد.