سعدي يكي از معدود شاعران زبان فارسي است كه به واسطه نفوذ آثارش، حضوري دايمي، عميق و اثر بخش در فرهنگ ايراني داشته است. در اين مقاله تلاش شده تا رابطه ميان بخشي از اشعار اين شاعر يعني قصايد وي، كه عموما لحن و محتوايي وعظ آميز، خطابي و ديني و اخلاقي دارد، با اصول و مباني مكتب كلام اشعري به طور دقيق و مستند بررسي شود. بدين منظور پس از ارايه تعريف؛ ويژگيها، و دلايل پيدايش علم كلام، به بحثي تاريخي درباره مكاتب كلامي و زمينههاي پيدايش آنها پرداخته شده، اما از آن ميان به دو مكتب غالب كلامي در تمدن اسلامي، يعني معتزله و اشاعره توجه خاصي شده است. در بخش اصلي اين مقاله با عنوان، "مكتب كلامي سعدي"، ابتدا دلايل و زمينههاي تاريخي گرايش سعدي به كلام اشعري باز نموده شده و نهايتا نشانههاي اين گرايش و تجلي اشعريگري وي از ميان قصايد استخراج و ذيل عناوين معروف مباحث كلامي، هم چون "رويت الهي"، "عدل الهي"، "جبر و اختيار"،... طبقهبندي و تشريح شده است.
بوستان، همتای جاودانهی گلستان، با این تفاوت که منظوم است. این منظومهی چهارهزار بیتی همانند گلستان داستان به داستان و مواعظ شیرینی در آغاز یا انجام هر داستان در آن آمده است. وزن این منظومه، همانند شاهنامهی فردوسی (بحرمتقارب) است. این اثر درخشان هممانند گلستان مخاطب عام و خاص دارد و مطبوع هر طبعی است، و بیش از هفتصد سال است که در اقلیم فارسی زبان (علاوه بر ایران، شبه قارهی هند، افغانستان و آسیای میانه به ویژه سمرقند و بخارا و تاجیکستان) در مکتبخانهها و سپس در عصر جدید در آموزشگاهها و مدارس عالی و دانشکدهها کتاب درسی آموزشی است و مهمترین درسی که میدهد درس زندگی است. بوستان مشتمل بر 10 باب است : 1. در عدل و تدبیر و رای 2. در احسان 3. در عشق و مستی و شور 4. در تواضع 5. در رضا 6. در قناعت 7. در عالم تربیت 8. در شکر بر عافیت 9. در توبه و راه صواب 10 .در مناجات و ختم کتاب.
قصیده تائیه دعبل بن علی خُزاعی، بلندترین شعر دعبل خزاعی شاعر شیعی قرن دوم و سوم در ستایش اهل بیت و بیان فضائل، خلافت، ولایت و مصائب ایشان سروده است. او این شعر را در محضر امام رضا(ع) خواند،امام از شعر او تمجید کرد و به او پاداش داد. برخی شمار ابیات را تا ۱۳۰ بیت نوشتهاند. قصیدههای مهم را در ادبیات عرب بر مبنای قافیه مینامند مانند میمیه فرزدق. از این رو، این قصیده دعبل را تائیه نامیدهاند. دعبل حدود ۱۵ قصیده و قطعه شعر با قافیه «ت» سرود و طولانیترین و مهمترین قصیدهاش نیز با همین قافیه است. این قصیده در کتابها با نام «التائیه الکبری» و «التائیه الخالده» نیز نامگذاری شده است. نام دیگر این قصیده، «مدارس آیات» است که گفتهاند این نامگذاری از خود دعبل است. چون این عبارت در یکی از بیتهای قصیده آمده، دعبل آن را بدین عنوان نامیده است.
در اين مقاله انديشههاي ايرانشهري نظير شاهي آرماني، فره ايزدي، توامان بودن دين و ملك، عدالت، راستي و مانند آن در كليله و دمنه بررسي شده است. در كليله و دمنه، پادشاهي عطيه الهي است كه شاه در مركز ثقل امور مملكتي قرار دارد، پس بايد مهر نژادگي بر جبين وي نقش بندد، چه اگر جز اين باشد، موجودي اهريمني است كه سبب دگرگوني نظم حاكم بر کاينات ميگردد. وي بايد در جولانگاه حكومت از پشتيباني فرازميني بهرهمند باشد و اين امر با فره ايزدي ميسر ميشود. چنين پادشاهي بايد به حليه عدل آراسته باشد تا هر كس به خويشكاري خود در طبقه خاص خود پرداخته و به رستگاري روان رسد. پادشاه بايد به كمالات رزمياري و فضايل دين ياري آراسته باشد. وي بايد با عنصر «راستي» پيوند اجتماعي را مستحكم تر نمايد كه در نهايت با سيطره نيروهاي اهورايي بر اهريمني، آرمانشهر كه مفري براي گريز از بي نظمي و بي، عدالتي است، تحقق مييابد.
مثنوي مولوي از محبوبترين و پرطرفدارترين آثار كلاسيك فارسي است كه در عصر حاضر در داخل و در خارج از ايران مورد توجه و اقبال عام و خاص قرار گرفته است. شايد بتوان گفت كه يكي از اين دلايل، توجه خاص مولوي به «انسان» بوده است. مسايل و مفاهيمي كه هم اكنون نيز مورد توجه جدي بشر است و شاخههاي مختلف علوم انساني؛ از جمله ادبيات، فلسفه و روانشناسي متاثر از آن است. مولوي انسانگراي معنوينگر، در لحظاتي كه سوار بر مركب خيال در وادي حقايق حركت ميكند، چشمانداز وسيع و شگفتانگيزي در برابر ديدگانش به نمايش در ميآيد و در اين هنگام، بخش هوشيار وجود او، الگوي جامعي از انسان كامل را در اشعارش ارايه داده است. آبراهام مزلو، روانشناس انسانگرا، از خود شكوفايي و «هنر انسانشدن» سخن گفته است و نقش جامعه را در خود شكوفايي امري كليدي معرفي كرده است و بر اين باور بود، در جوامعي كه شخص از مسووليتپذيري، شناخت مكانيسمهاي دفاعي، آزمودن شيوههاي جديد، سخت كوشي در اجراي تصميمات و به طور كلي از توجه به فرا انگيزشها برخوردار باشد؛ ميتواند به سوي خودشكوفايي پيش رود. در اين مقاله، علاوه بر ايجاد ارتباط ميان دو علم ادبيات و روانشناسي و قرابت زياد بين انديشههاي مولوي با انديشههاي روانشناسي انسانگرا، به بررسي تطبيقي شخصيت خودشكوفا در مثنوي معنوي با الگوهاي ارايه شده از سوي آبراهام مزلو پرداخته شده است.