برای دستیابی به ترجمهای راستین، مییابد به روح اثر پیبرد. در برگردان داستاننوین موشت اثر ژرژ برنانوس به فیلم، بروبر برسون به شکلی آرمانی موفق به دستیابی به روح اثر شده واین اتفاق در شکل و مضمون، به صورتی توامان رخ داده است. برسون بیانهای ادبی خاص اثر را تبدیل به بیان سینمایی کرده و در تمامی این موقعیتها، جهانبینی برنانوس را در نظر داشته است. جستجوی خداوند از فراسوی دردها و رنجهای آدمی، مضمون مشترک نویسنده و فیلمساز بوده است و همچنین نبود سویههای روانشناختی در کنش و گفت و گوها، جهان ساختاری مشترک آن دو است. بدینگونه، اثری در سینما پدید آمد که اقتباسی شاخص از جهان ادبیات است.
ادبیات جایگاه همیشگی اسطوره بوده است. اسطورهها از لابهلای فرهنگهای کهن ملل به متون رسوخ کردهاند و به شکلهای گوناگون، به زندگی خویش ادامه دادهاند. در این میان، ادبیات کودکان که در بدو امر شامل قصهها و افسانههایی برای مخاطب خردسال است، بنا به ویژگیهای ذاتی خود، همواره صورت مناسبی برای محتوای اسطورهای بوده است. از این دیدگاه، قصه شنل قرمزی ـ که در ورای یم داستان ساده کودکانه، جایگاهی بوده است برای اسطوره اروپایی گرگ انساننما ـ میتواند موضوع مناسبی برای یک بررسی فرهنگی و تطبیقی باشد. بازپیدایی این قصه و این اسطوره (اسطوره گرگ انساننما)، این بار در یک اثر سینمایی معاصر، باعث شده است که این مقاله نگاه دوبارهای به موضوع بیفکند؛ نگاهی که دربرگیرنده یک بررسی تطبیقی میان دو شیوه مختلف بیان هنری، یعنی ادبیات و سینماست؛ یعنی یکی از موضوعات بهروز و مورد بحث در ادبیات تطبیقی. پرسش اساسی این است که در این روند تکاملی از قصهای کهن تا نسخهای از هنر هفتم، سنیما، چه تغییرات مضمونی و مفهومیای در داستان رخ داده است؟ این دگرگونیها ناشی از چیست و چگونه میتوان آنها را دریافت؟ برای دست یافتن به پاسخی برای این پرسشها، مفاهیم و دادههای روانکاوی یونگ و فروید، و همچنین نظریات چند متفکر ادبیات تطبیقی به یاری ما آمدهاند تا در نهایت، خواننده به درک کستردهتری از طرز تفکر پیچیده انسان مدرن امروزی دست یابد.
براي آموزش زبان خارجي، نياز به روشي داريم كه بيشترين نيازهاي انگيزشي زبانآموز را در راه يادگيري زبان برآورده كند. استفاده از متنهاي ادبي، ابزار بسيار مناسبي است تا جدا از بستري براي طرح آموزههاي زبان، نيازهاي انساني زبانآموز را هم برآورد. متنهاي ادبي با ديدگاههاي انساني، متوني حقيقياند كه طرح آن در آموزش زبان، انگيزههاي عاطفي و خلاقانهاي به وجود ميآورد تا كيفيت يادگيري زبان ارتقا يابد. با استفاده از متون ادبي كه بازتاب كنشهاي زباني جامعهاند، آموزگاران زبان ابزار قدرتمندي را در اختيار ميگيرند تا زبان در حال يادگيري را همراه ظرافتهاي زباني آن بياموزانند. متون ادبي يكي از مولفههاي قدرتمند فرهنگ هر جامعهاي ست كه در صورت به كارگيري آن در راه آموزش زبان، گوشههاي فرهنگي مستتر در زبان را به زبانآموز منتقل خواهد كرد؛ تا او زباني را درك كند كه به درستي در فعاليتهاي حرفهاياش پاسخگوي نياز جامعه باشد. زبان آموز ايراني با جذب ادبيات كهن خود در خانواده و جامعه، مستعد فراگيري زبان به كمك متون ادبي ست؛ چرا كه بيش و كم ادبيات را ركن اساسي فرهنگ خود ميداند و به آن افتخار ميكند. چگونگي گزينش متون ادبي در كلاس درس، اهميت بسياري دارد. براي اين منظور ميبايد با توجه به سطح زبان آموزان متنهايي براي طرح در كلاس برگزيد. ميبايد از متون سادهتر آغاز كرد و به تدريج به موازات رشد ادراكي دانشجويان به ارايه متون سخت تر اقدام كرد. عوامل موثر در جذب بهتر آموزههاي زبان، بيشتر متاثر از انگيزههاي خودجوش زبانآموزان است. به اين معني كه با در آميختن با جهان متن و فهم مضامين آن، گفت و گويي ميان متن و خواننده برقرار ميشود. شركت فعالانه زبانآموز در مقام خواننده متن، سبب دريافت مولفههاي ساختاري زبان تازه توسط او ميشود.
فعل «شدن» به عنوان يك فعل حائل در ساخت گروه عظيمي از افعال شركت دارد و مفاهيم كاربردي متفاوتي به خود ميگيرد كه از جمله آنها ميتوان به بيان تغيير حالت اشاره كرد. معادلهاي فعل «شدن»، در بيان تغيير حالت، توسط افعال و ساختارهاي گوناگوني در زبان فرانسه بيان ميشوند كه عدم استفاده صحيح از اين معادلها و كاربرد آنها با زمانهاي دستوري نا بجا ميتواند باعث بروز سوءتفاهم ميان دو قطب گفته پردازي شود. اين مسئله از بزرگترين مشكلات زبانآموزان ايراني است. در اين تحقيق ابتدا به بررسي تحقيقات انجام شده درباره دو فعل «شدن» و Devenir ميپردازيم، سپس معادلهاي فرانسه فعل «شدن» را معرفي ميكنيم، در ادامه، فعل Devenir در تقابل با ساير افعال تغيير حالت در فرانسه را مورد مطالعه قرار ميدهيم هدف اين تحقيق تعيين چگونگي توزيع فعل «شدن» در زبان فارسي و معادلهاي آن، از جمله فعل Devenir در زبان فرانسه است تا از اين طريق ابزار نظري لازم براي تشخيص موارد كاربرد اين افعال در دو زبان مهيا شود.