در دستور نقشگراي نظاممند هاليدي از سه فرانقش سخن به ميان ميآيد كه سه لايه معنايي را براي هر بند زبان تبيين ميكنند و توجه به آنها در فرايند ترجمه ميتواند در انتقال دقيق معناي زبان مبدا به مقصد راهگشا باشد. با توجه به اهميت بنيادين انتقال معني در فرايند ترجمه، به ويژه آن معاني كه فراتر از معناي گزارهاي پاره گفتارهاي زباني هستند، در اين مقاله تحولات معنايي و ساخت اطلاع ساختهاي موسوم به آغازگرهاي اسناديشده در فرايند ترجمه از انگليسي به فارسي، بر پايه دستور نقشگراي نظاممند هاليدي، بررسي شده است. بررسي دادههاي پژوهش نشان ميدهد كه در معناي انديشگاني، ميانفردي، متني و همچنين ساخت اطلاع بسياري از ساختهاي آغازگر اسناديشده ترجمهشده تحولاتي روي داده است كه اين باعث از دست رفتن بخش مهمي از معنا شده است. اين در حالي است كه در صورت آگاهي به وجود لايههاي معنايي مختلف در يك بند و ساخت اطلاع آن (يعني چگونگي جريان يافتن اطلاع نو و كهنه در يك پارهگفتار) بسياري از آنها قابل اجتناب هستند و در نتيجه ميتوان معنا را با وفاداري بيشتري به زبان مقصد انتقال داد.
این جستار به بررسی ارتباط متقابل ساخت اطلاع و ترتیب سازههای جمله براساس نظریه دستوری نقش و ارجاع و به ویژه نظریه ساخت اطلاع لمبرکت میپردازد. ابتدا، با استفاده از نظریه ساخت کانون لمبرکت، به معرفی انواع ساخت کانون در زبان فارسی و نحوه تظاهر آنها خواهیم پرداخت. هدف اصلی این نوشتار تعیین ارتباط ساخت اطلاع و ساخت نحوی در زبان فارسی است. با مطالعه و بررسی ترتیب سازههای جملههای ساده لازم و متعدی، که تحت انواع کانون قرار دارند، به دنبال یافتن تأثیر متقابل ساخت نحوی و ساخت اطلاع خواهیم بود.
مطالعات مربوط به ساخت اطلاع و نحوه توزیع اطلاع در جمله، به آثار زبانشناسان مکتب پراگ در دهه 1920 باز میگردد. در دهههای اخیر موضوع در کانون توجه زبانشناسان نقشگرایی چون پرینس، گیون، هالیدی، والدووی و لمبرکت قرار گرفته است. پرسش این است که چرا سخنگویان زبانها برای بیان مفهومی واحد در موقعیتهای ارتباطی مختلف، ساختارهای دستوری متفاوتی را به کار میگیرند؟ لمبرکت (1994) سعی دارد به توصیف رابطه میان ساخت جملات و بافتهای زبانی و فرازبانی بپردازد که این جملات در آن به کار میروند. او معتقد است که ساخت جمله فرضهای گوینده را از وضعیت دانش و آگاهی مخاطب نسبت به موقعیت ارتباطی مفروض منعکس میکند. رابطه میان فرضهای گونیده و ساخت صوری جملات از طریق قواعد دستوری در بخشی به نام ساخت اطلاع کنترل میشود. این بخش از مقولههای مستقلی نظیر پیشانگاره، تصریح، تشخیصپذیری، فعالسازی و روابط کاربردشناختی مبتدا/ کانون تشکیل شده است که در تعامل با یکدیگرند. وی بر این عقیده است که هرکدام از این مقوله مستقیماً با ویژگیهای ساختاری جملات ارتباط دارد. در این مقاله هدف آن است که ضمن معرفی هر یک از این مقولهها، به توصیف چگونگی بازنمایی نحوی، آوایی و ساختوازی آنها در زبان فارسی پرداخته شود.
دوگانسازی پدیدهای زبانی است که برخی از انواع آن در هم زبانها دیده میشوند و برخی دیگر تنها در برخی زبانها. در پژوهش حاضر به بررسی پدیده دوگانسازی در زبان ترکی، بهویژه گونهای از دوگانسازی ناقص، میپردازیم. با توجه به دادهها و در ارتباط با پرسش نخست پژوهش، میتوانیم بگوییم که دوگانسازی کامل در زبان ترکی و آن دوگانسازی که در دستور سنتی زبان فارسی بدان اتباع گفته میشود، عملکرد و سازوکاری مشابه دارند. پرسش دوم پژوهش به گونهای از دوگانسازی ناقص در زبان ترکی مربوط است. در این نوع دوگانسازی برخی از عناصر آغازی واژه از آن جدا میشوند و پس از گرفتن واج مشخصی، دوباره به پایه افزوده میشوند و باعث گونهای تغییر معنایی در پایه میشوند که بیشتر بر معنای پایه یا تشدید آن تأکید میشود. در این مقاله، برای پاسخگویی به پرسش دوم پژوهش، با توجه به واجی که بین بخش دوگانسازیشده و پایه قرار میگیرد، فرمولهایی برای تبیین فرایند دوگانساز ناقص، مورد نظر قرار دادیم و با توجه به مجموع این فرمولها، فرمول کلیتری ارائه کردیم. دادهها نشان میدهند که افزون بر محیط آوایی و واجی، برای تبیین قطعی دلیل قرار گرفتن واجی خاص میان بخش دوگانسازیشده و پایه، باید به عوامل زبانی دیگری، چون سطح زبرزنجیری زبان، توجه کرد.
این مقاله به بررسی تحوّلاتی میپردازد که ممکن است در لایههای مختلف معنایی و ساخت اطلاع یک ساخت نشاندار در فرایند ترجمه از انگلیسی به فارسی روی دهد. منظور از ساخت نشاندار در این پژوهش، ساختهایی چون ساخت نقشبرابر، ساختهای وارونه و ساختهایی است که در آنها پیشایندسازی صورت گرفته است. چارچوب نظری پژوهش را دستور نقشگرای نظاممند هلیدی فراهم آورده است و تحولات معنایی ساختهای نشاندارِ ترجمهشده با توجه به فرانقشهای سهگانة این دستور یعنی فرانقش تجربی، فرانقش بینافردی و فرانقش متنی بررسی شده است. دادههای پژوهش نیز از میان نمونههای بسیاری گزینش شدهاند که از ده متن ترجمهشدة انگلیسی به فارسی استخراج شدهاند. این پژوهش نشان میدهد که در لایههای مختلف معنایی یک ساخت نشاندار و ساخت اطلاع آن، در فرآیند ترجمه ممکن است تحولاتی رخ دهد. برخی از این تحولات، گریزناپذیر و بسیاری از آنها قابل اجتناب هستند. همچنین به نظر میرسد که آرایش واژگانی آزاد زبان فارسی، امکانات فراوانی برای بیان معنای ساختهای نشاندار در اختیار آن قرار داده است.