در این مقاله به بررسی همنوایی در زبان ترکی آذربایجانی میپردازیم. اوّلین بار کیســبرث (1970) همنوایی را مطرح کرد. گاهی یک زبان یا زبانهای متعـدد به شیوههای متعدد از پذیرش یک ساخـت در برونداد اجتنـاب میکنند. یا بالعکس در یک ساخت معین در برونداد مشترک هستند. در واقع یک زبان یا زبانهای متعدد به دنبال یک هدف ساختاری معین هستند که این هدف عبارت است از پذیرش یا عدم پذیرش یک ساخت در برونداد. در این مقاله ابتدا به توضیح این فرآیند و ذکر مثالهایی از زبان فارسی میپردازیم. بعد نشان میدهیم که فرآیند درج و حذف در زبان ترکی آذربایجانی در جهت اجتناب از التقای مصوتها باهم همنوا میشوند و محدودیتهای حاکم بر آنها را بیان میکنیم.
موضوع زبان ترکی در آذربایجان و سیر گذشته آن نه موضوعی تازه است و نه تعداد زیاد پژوهشهای انجامگرفته پیرامون آن، ضرورت بررسی بیشتر را از میان میبرد. این کتاب در حقیقت بیشتر به بررسی عوامل تأثیرگذاری میپردازد که بر حیات زبان ترکی در آذربایجان نافذ بودهاند. سؤال این است که زبان ترکی در آذربایجان با چه مسائلی روبرو بوده که شناخت آن ضروری مینماید؟ آیا زبان ترکی در آذربایجان، روندی متفاوت با زبانهای دیگر در نقاط دیگر جهان پیموده و ویژگی ممتازی دارد؟ دغدغه اصلی نویسنده در این کتاب آن است که زبان ترکی در آذربایجان چه مراحلی را تا به امروز طی کرده است.
حذف به قرینه و مطالعه و بررسی در عملکرد آن به مواردی مربوط میشود گه یک سازه بنا بر دلایل کارکردی، معنایی ویا ساختاری و با توجه به قرینههای سازهای محذوف میگردد. سخن کاوان و کاربردگرایان حذف سازهها را در قالب بافت قابل توجیه میدانند و به دنبال آن هستند که علت حذف آن را به شیوهای توصیف کنند. دستورنویسان سنتگرا نیز به تجزیه و تحلیل سطحی از عناصر محذوف میپردازند و «درک» را عامل اساسی در حشریبودن برخی از عناصر میدانند (دیوید کریستال، 1985، ص 107). از سوی دیگر زبانشناسان به بررسی محدودیتهایی که حذف به قرینه را مانع و یا ترغیب مینمایند میپردازند. با وجود این، در گذشته تعمق و تامل در قواعدی که بر این پدیده زبانشناختی ناظر است کمتر مورد توجه بوده است.
ویژگیهای آوایی و الگوی تکیۀ زیروبمی در گروه واژهبست و کلمه واجی نشان میدهد که گروه واژهبست با کلمه واجی متفاوت است. الگوی تکیه زیروبمیH* برروی هجای آخر کلمه واجی و در گروه واژهبست، برروی هجای قبل از واژهبست قرار میگیرد؛ بنابراین، ازنظر نوایی واژهبست مستقل از کلمه واجی است؛ همچنین هیچ نشانهای از نواخت کناری خیزانH- بعد از گروههای تکیهای غیرپایانی یا غیرهسته دیده نمیشود؛ بلکه نواخت کناری ازنوعL- است و افزایش میزانF0 برروی واژهبست، پدیده دیرکردقله هجا نام دارد.
در این مقاله، واکههای زبان فارسی معیار را برحسب متغیرهای سازههای اول و دوم ( (F1و F2(، بسامد پایه (F0)، شدت (انرژی) و دیرش در هجاهای CVگفتار اظهاری (همخوانها و واکههای زبان فارسی)، به لحاظ صوت شناختی بررسی کردهایم. برای تحقیق، پنج گویشور فارسیزبان را از دادگان آوایی فارس دات تلفنی برگزیدهایم که هریک، واکههای فارسی را در بافت همخوانی (23 همخوان)، با سرعت ثابت تولید کردهاند؛ بدین صورت، درمجموع، 690 داده (23*6*5 =690) را به دست آوردهایم. با توجه به اینکه ارتفاع واکهها با F1، از نوع عکس و رابطه F2با محل تولید واکه (پسین یا پیشین)، ازنوع مستقیم است، فضای واکههای فارسی را برحسب میانگین متغیرهای F1و F2- F1نشان دادهایم و میانگین مقادیر بهدستآمده از بسامد پایه و شدت در واکهها را بهصورت مستقل از همخوانها نیز تعیین کردهایم . F0در واکهها، با ارتفاع، نسبت مستقیم دارد و انرژی با آن، نسبت عکس دارد. در این بررسی، میانگین دیرش واکهها را نیز محاسبه کردهایم. نزدیکبودن مقدار میانگین برخی واکهها به یکدیگر براساس دستکم یکی از متغیرهای F1وF2 میتواند دلیلی قانعکننده برای کاهش و نیز گرایش واکههایی ناپایدار مانند /a/به واکههای پایدار مانند [ɑ]باشد. در این پژوهش، متغیرهای بسامد پایه و انرژی در واکهها را در بافت همخوانی، شامل همخوانهای گرفته واکدار و بیواک، و همخوانهای گرفته واکدار و رسا نیز محاسبه کرده و دریافتهایم که بافت همخوانی مجاور پیشین، در F0و انرژی واکهها اثری ندارد.