تقابل نيروهاي خير و شر، تقسيم جهان به دو پهنه نور و تاريکي و عقيده به ستيز دايمي ميان پديدههاي اهورايي و اهريمني، باوري رايج در ميان تمام اقوام و ملتهاست؛ پيکاري که تا جهان برپاست ادامه دارد و پيروزي نهايي در آن با جبهه نور است. رد پاي چنين باوري را در اسطورهها، اديان و حتي تفکرات دنياي جديدي چون فيلمها و بازيهاي کامپيوتري نيز ميتوان ديد. هدف اين پژوهش بررسي منشا و خاستگاه يکي از دو طرف اين جدال يعني نيروهاي شر و ديوان در ادبيات کهن فارسي است؛ به همين منظور، سرچشههاي پيدايش چنين تفکري را از تمدن بين النهرين و آسياي غربي که تاثير آن بر فرهنگ ايران غير قابل انکار است، پي ميگيريم و سعي ميکنيم تغييراتي را که در اثر گذشت زمان و تغيير حوزه جغرافيايي، در اين باورها روي داده است، نشان دهيم؛ به ويژه که چنين باوري هم از صافي اصلاحات مصلحي چون زردشت گذشته و هم از مجراي فرهنگ دين اسلام؛ ضمن اين که آگاهي روزافزون آدمي در گذر زمان و تصرف او در طبيعت و جهان پيرامونش، در تطور چنين انديشهاي نسبت به خاستگاه اوليهاش بياثر نبوده است.
رساله «یک کلمه» مهمترین اثر میرزا یوسفخان تبریزی معروف به مستشارالدوله، رجل سیاسی و روشنفکر عهد ناصرالدین شاه قاجار، به احتمال زیاد نخستین اثر برجایمانده از جنبش روشنفکری دینی به زبان فارسی است. مستشارالدوله در این رساله میکوشد تا نشان دهد اصول تجدد و تجددخواهی در زمینۀ نهاد سیاست و قانونگذاری نهتنها با تعالیم و احکام دین اسلام ناسازگاری ندارند، بلکه بهآسانی از این تعالیم و احکام استنباط و استخراج و استنتاج میتواند شد. در پایان کتاب نوشتارهایی متفرقه از مستشارالدوله آورده شده است.
این کتاب تذکرهای است تاریخی و جغرافیایی که به تشریح اقالیم سبعه پرداخته و نویسنده در ضمن توصیف برخی از شهرها و آبادیها، بهاجمال و گاه بهتفصیل از بزرگان و مشاهیر آنها سخن گفته است. نویسنده این کتاب را به زبان فارسی و در سال 1018 قمری در طول شش سال نگاشته است. نویسنده هر اقلیم را منسوب به یکی از ستارگان دانسته و هر یک را تشریح کرده است. مؤلف که از ادبای نامدار نیمه دوم قرن دهم است، با شرح هر اقلیم از اقالیم سبعه، نخست طول و عرض و مساحت تقریبی آن اقلیم را بیان کرده، سپس به موقعیت جغرافیایی و مسائل تاریخی آن اشاره نموده و در پی آن، شهرهای عمده و گاه شهرهای کوچک آن اقلیم را نام برده است. کتاب مملو از اشعار، اخبار و حکایات است. این کتاب به تصحیح جواد فاضل است.
در اين مقاله بر مبناي نقد اسطورهاي به تئوري تناسخ گياهي در شعر شاعران معاصر همچون سهراب سپهري و احمد شاملو پرداختهايم و جلوههاي قداست گياهان در پرتو استحاله روحاني و معنوي باز نموده شده است. همچنين نگرش اساطيري و شاعرانه سپهري و شاملو در اين بعد، با ارايه شواهد شعري ايشان تبيين شده است. هدف از اين پژوهش آن است که نشان دهيم آموزههاي عرفاني و معنوي در قالب يک ارتباط تثليثي متشکل از تئوري چرخه زايش، زنده بيني و آنيميسم گياهي و انگارههاي انساني، نباتات جهت بيداري و آگاهي انسان و رسيدن به شناخت واقعي در تفکر برخي از شاعران بزرگ به صورت خودآگاه يا ناخودآگاه نمودار شده است.
بينش دوگانهپرستي يا دوآليسم، نمودار جدال مستمر ميان قواي دوگانه در طبيعت است. در پرتو اين نمايش آييني، همواره نيكي، روشني، زندگي، فرشته و ... بر بدي، تاريكي، مرگ، ديو و ... پيروز ميشود. اما بر مبناي عصيان و نوانديشي در شعر معاصر خصوصا در انديشه سپهري تاريكي، مرگ، شب، مرداب، لجن و ... مقولاتي قابل ستايش هستند و همواره روشني از دل تاريكي بر ميآيد و مرگ پايان حقيقت تصور نميشود. در اين مقاله اين نازنين بيني و بينش عارفانه كه تا اندازهاي مطابق با تفكرات بودايي است در هشت كتاب سپهري مورد بررسي و پژوهش قرار گرفته است.