شهاب الدين عمعق بخارايي (440 ـ 542 هـ. ق) از شاعران قرون پنجم و ششم هجري است که اميرالشعراي دربار خضرخان، از شاهان ايلک خاني، بوده است. از وي اشعار زيادي بر جاي نمانده است. اما از همين مقدار اندک نيز ميتوان به قدرت شاعري وي پيبرد و مهارت وي را در کاربرد تشبيه و استعاره و آفرينش تصاوير زنده و پويا ديد. در جريان تکاملي شعر فارسي و پيدايش سبکهاي جديد شعري، بيشترين تغييرات در بلاغت و کمترين تغيير در نحو زبان بوده است. در ميان عناصر بلاغي نيز تشبيه که از نظر اکثر علماي قديم يوناني و ايراني و اسلامي،جوهره ادبيات شناخته شده و زير ساخت برخي از مهمترين ابزارهاي بلاغي از جمله استعاره و تمثيل است، بيش از بقيه تحول يافته است. اين تحول تابع تغييراتي است که در جهان و محيط زندگي شاعر ايجاد ميشود تغييراتي از قبيل پيدايش انديشه و جهانبيني تازه و پيشرفت علوم و تحولات سياسي، اجتماعي و ديني که در طرز نگرش شاعر اثر ميگذارد و موجب تحول در سطح ادبي شعر ميگردد. بررسي عناصر بياني در اشعار عمعق نشان ميدهد که وي بيشتر به تشبيه تمايل دارد و در اشعار وي غلبه با تشبيهات حسي است اما سير صعودي تشبيهات عقلي نيز بسيار چشمگير است. پس از تشبيه، توجه عمعق به استعاره، مخصوصا استعاره مصرحه مجرده است. از ميان انواع کنايه، بسامد کنايه فعلي بيشتر است. عمعق به انواع مجاز مرسل نيز توجه دارد ولي کاربرد مجاز در اشعار او به گونهاي نيست که موجب تشخص و برجستگي اين آرايه گردد. عمعق عناصر صورخيال خود را بيشتر از ميان عناصر ديني و اشرافي بر ميگزيند از اينرو، نوعي تقدس و تجمل و اشرافيت در تصاوير اشعار او ديده ميشود. ميان تصاوير شعري عمعق با عناصر و اجزاي اشعارش پيوستگي و تناسب کامل وجود دارد.
سید محمود نشاط در مورد موضوع کتاب می گوید: ادات تشبیه در زبان فارسی که اصل آن مربوط به علم بیان و بدیع و شرح آن مرتبط با دستور زبان فارسی است انتخاب نمود و اگرچه ناگریز به ذکر برخی از اشارات و اصطلاحات بیانی گردیده است اما مقصود حقیر جمع آوری و بحث در اقسام ادات تشبیه از لحاظ دستور زبان فارسی است. نکاتی که همچنان در این مقدمه یادآور می گردد: یکی اینکه سعی نمود بامکرر کردن مثال بر طول ملال نیفزاید و در هر مورد به ذکر یک تا پنج شاهد قناعت ورزید و در صورت لزوم امثله و شواهد دیگر را با تعیین صفحه و سطر کتاب ماخذ به حاشیه موکول ساخت. اشعار را غالبا از منوچهری دامغانی چاپ دبیرسیاقی که فی الواقع استاد تشبیه نیز می باشد و تشبیهات وی در نهایت متانت و استواری است برگزید تا مراجعه به شواهد و نظائر موضوع سهل باشد و نیز مثال نثر را به مناسبت وضوح و به منظور اختصار حذف نمود. ادات تشبیه و قیود و پسوندها و غیره را برای سهولت کار مراجعان به طریق الفبائی منظم ساخت و توضیحات و مطالب را با شماره های مستقل مجزا نمود و صفحات و سطور مراجع و ماخذ را ذیل مطالب بیان داشت. از توضیح واضحات و تکرارهای زائد چشم بپوشید و با عبارتی سهل و ساده نگاشت تا درخور استفاده همگان باشد.
مولف در پیشگفتار کتاب "استعاره و ترجمه" میگوید: "اینجانب حین تالیف و تحقیق و ترجمه مطالبی گرد آوردم که بتواند تا حدی راهگشای این رشته باشد.کتاب با "روششناسی پیشنهادی ارزیابی ترجمه ادبی" شروع میشود که بحثی کلی در ارزیابی ادبی است. در ایران معمولا انتقاد از ترجمه، خالی از حب و بغض نیست، بیشتر نظریست و سلیقهای و عاری از معیارهای ملموس. اگر هم به ندرت چنین باشد، حداکثر از سه سطح واژگان، دستور، و سبک فراتر نمیرود. در این گفتار برآنیم تا با استفاده از روششناسی پیشنهادی کارمن والروگارسس و دیگران بالاخص پیترنیومارک نوعی روششناسی برای ارزیابی ترجمه ادبی پیشنهاد نماییم تا اظهارنظرها در مورد ترجمه منطقی، مستدل، ملموس و قابل اعتماد باشد نه سراسر دشنام یا تعریف و تمجید یا راه میانه و محافظهکارانه یکی به میخ و یکی به نعل زدن......
عبدالجواد بجنگردی معروف به ادیب نیشابوری(ادیب اول-یکم)، ادب شناس،شاعر، محقق، مدرس و اندیشمند معروف دوره مشروطیت است.ادیب به دو زبان فارسی و عربی شعر سروده است. در تاریخ ادبیات صدوپنجاه سال اخیر نیشابور دو نفر معروف به ادیب بودند: یکی میرزا عبدالجواد بجنگری معروف به ادیب اول و شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری معروف به ادیب دوم و متخلص به راموز که شاگرد ادیب اول بوده است. او اطلاعات فراوانی از دانشهای گوناگون اسلامی و علوم قدیم داشتهاست و اشرافش به واژههای فارسی و عربی، شعر او را از اشارات و تلمحیات مختلف سرشار کرده و این منطقی بودن و آگاهانه سرودنها سبب شدهاست تا در شعر او شور، حال و عواطف شاعرانه کمتر مورد توجه قرار گیرد. درسرودن شعرازسبک قاآنی پیروی میکرد. اما بعد ازمدتی به شیوه ترکستانی روی آورد و سرانجام خود صاحب سبکی ویژه شد. ادیب نیشابوری شاعری توانا بود و انتخاب الفاظ و انسجام ترکیبات و معانی دقیق ازخصوصیات بارز شعراوست. اشعار او را به سه دسته تقسیم کردند: اشعاری که در جوانی به پیروی از قاآنی سرودهاست که بعدها خودش نپسندید. اشعاری که به سبک خراسانی سروده که به علت برخورداری از واژگان غنی، بسیار استادانهاست. اشعار عرفانی و صوفیانه که گویا خودش بیشتر این اشعار را دوست میداشتهاست.... ما،بدان قامت وبالا نگرانیم هنوز در غمت،خونِ دل از دیده روانیم هنوز جز تو یاری نگرفتیم ونخواهیم گرفت بر همان عهدکه بودیم،بر آنیم هنوز به امیدتو شبِ خویش به پایان آریم آن جفادیده که بودیم،همانیم هنوز ای دریغا،که پس از آن همه جان بازی ها در سرِ کویِ تو بی نام ونشانیم هنوز دیگران وادیِ عشقِ تو به پایان بردند ما به یادِ تو در این دشت،دوانیم هنوز آرمیدند همه در حَرَمِ حُرمت و ما ساکنِ کویِ خراباتِ مغانیم هنوز نوبهار آمد وبگذشت،ولیکن من ودل همچنان در تبِ آسیبِ خزانیم هنوز.. *** همچو فرهاد بود کوهکنی پیشه ی ما کوهِ ما،سینه ی ما،ناخنِ ما:تیشه ی ما شورِ شیرین زبس آراست رهِ جلوه گری همه فرهاد تراود ز رگ و ریشه ی ما بهرِ یک جرعه ی می،منتِ ساقی نکشیم اشکِ ما:باده ی ما،دیده ی ما:شیشه ی ما عشق شیری است قوی پنجه و می گوید فاش: هرکه از جان گذرد،بگذرد از بیشه ی ما...
سیدعمادالدین نسیمی، شاعر و متفکّر حروفی در قرن هفتم هجری بود. وی به ترکی و فارسی و عربی شعر سروده است؛ ولی دیوان عربی او در طول زمان مفقود شده است. دیوان نسیمی حاوی قالب های متنوع شعری از قبیل غزل، قصیده، رباعی و ... است و بیشتر به زبان ترکی است. به علت تأثیری که طریقت حروفی به دیگر عقاید عرفانی داشته، بسیاری از شعرهای بکتاشی و علوی به نسیمی نسبت داده شده است. این دیوان نسیمی بر اساس یک نسخه نویافته کهن و هفت نسخه کهن دیگر فراهم آمده و به روش علمی تصحیح شده است.