امروزه زبانشناسان روس بیش از گذشته توجه خود را به ساختار معنایى جمله معطوف کرده و بر پایه دیدگاههاى نظرى متفاوت، معنا و مفهوم جمله را بررسى و توصیف میکنند. از میان دیدگاههاى مختلف در این زمینه، میتوان دو دیدگاه را به عنوان مهمترین روشهاى بررسى ساختار معنایى جمله، از دیگر دیدگاهها متمایز نمود. نخست ساختار معنایى جملات با توجه به ساختار صورى آنها بررسى میشوند. تعیین و ترسیم "الگوى ساختارى جمله"، با هدف تعیین ساختار معنایى آن در دستور کار قرار میگیرد. سپس زبانشناسان ساختار معنایى جملات را بدون توجه به ساختار صورى آنها مورد بررسى قرار میدهند. تعیین "مؤلفههاى معنایى جمله" مهمترین وسیله براى تعیین ساختار معنایى جمله در نظر گرفته میشود. مؤلفههاى معنایى عینى و ذهنى به عنوان اجزاى معنایى الزامی جملات شناخته میشوند! در این مقاله به بررسی دو دیدگاه فوق در زبانشناسى معاصر روسى میپردازد.
برخي از نظريههاي زبانشناسي امكانات مفيدي براي تحليل متون ادبي پيش مينهند. يكي از اين نظريهها، نظريه هاليدي است. در اين نظريه ارتباط معنايي، لفظي، نحوي يا منطقي جملههاي يك متن انسجام ناميده شده است. از اين ديدگاه انسجام در زبان معيار عواملي دارد كه عبارت است از: 1) ارجاع 2) جايگزيني و حذف 3) انسجام واژگاني 4) ربط. نگارندگان اين مقاله به دليل اينكه درپي بررسي انسجام در زبان ادبي هستند يك عامل ديگر نيز به فهرست اين عوامل اضافه كردهاند: 5) توازن نحوي. به علاوه به دليل گستردگي مطلب، نگارندگان تنها به بررسي فرايند انسجام بخشي قسمتي از انسجام واژگاني ميپردازند. منظور از انسجام واژگاني هماهنگي واژگان دو جمله با هم است. اين نوع انسجام در زبان ادبي به دو بخش باهم آيي معنايي و تكرار آوايي تقسيم ميشود تكرار آوايي نيز به تكرار بيروني (وزن عروضي)، تكرار كناري (رديف، قافيه و سجع) و تكرار دروني (جناس، واج آرايي و...) تقسيم ميشود.
واحدهاي زباني در ساختار زبان روسي، با قرار گرفتن در يك نظام مرتبهاي، سطوح مختلفي از سلسله مراتب را تشكيل ميدهند. اين سطوح عبارتند از «سطح واج»، «سطح تكواژ»، «سطح واژه»، «سطح كلام». موضوع اصلي مطالعات علم صرف و علم نحو به ترتيب، سطح واژه و سطح كلاماند. در زبانشناسي روسي، اين دو حوزه مطالعاتي از دير باز به شكل سنتي دستور زبان ناميده ميشوند. بررسي آثار و تحولات علمي و پژوهشي در زمينه علم صرف روسي، موجب ميگردد تا بتوان چهار دوره مطالعات علم صرف روسي را، از عصر لامانوسوف تا به امروز از يكديگر متمايز نمود. توجه به دو وجه صورت و معناي واژه، مهمترين مشخصه مطالعات صرفي در طول اين چهار دوره به شمار ميآيد.
"ضمیر" از جمله اقسام کلماتی است که تعابیر متفاوتی در خصوص ماهیت و جایگاه آن در نظام اقسام کلمات از سوی زبانشناسان و دستورنویسان روس مطرح میشود. اکثر زبانشناسان روس، با تأکید بر نقش "اشارهای یا کنایهای" بودن ضمیر به منزله یکی از مهمترین مشخصههای دستوری آن، از تعیین "ضمیر" به عنوان یک قسم کلمه مستقل خودداری نمودهاند و آن را بیشتر به عنوان "کلمه ضمیرگونه" به اقسام کلمات مختلف نسبت میدهند. در این مقاله سعی شده است که در نتیجه بررسی مشخصههای صرفی و نحوی ضمایر و انطباق این مشخصهها با معیارهایی که بر اساس آنها وجود دیگر اقسام کلمات مستقل اثبات میگردد، "ضمیر" نیز به عنوان یک قسم کلمه مستقل و هموزن با دیگر اقسام کلمات تعیین شود.