پاملا یا پاداش پاکدامنی, رمانی از ساموئل ریچاردسون نویسنده انگلیسی است که شباهتهای فراوانی با منظومه خسرو و شیرین نظامی گنجوی دارد. در مقاله حاضر به مقایسه این دو اثر و بیان شباهتهای آنها پرداخته شده است. در هر دو داستان مردی ثروتمند، مشهور و هوسباز در پی کامجویی از شخصیت زن داستـان است و شخصیت زن هـرچنــد در عمـق وجــود خود عاشق مرد مقابـل استولی در برابر هوسبازیهای او مقاومت میکند و خواستار ازدواج رسمی است. سرانجـام شخصیـت مذکر به ازدواج رسمی با زن مورد علاقه خود تن میدهد و عشق سبب تحول تدریجی و مثبت در او میشود. در واقع مضمون اصلی هر دو اثر پیروزی بردباری، عفت و پاکدامنی بر خودکامگی و هوسبازی است.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
این پایان نامه بررسی کوتاهی است در زندگینامه نظامی و امیرخسرو دهلوی و همچنین اشعار خسرو و شیرین و شیرین و خسرو. در این رساله دویست بیت از خسرو و شیرین نظامی و دویست بیت از شیرین و خسرو امیرخسرو دهلوی در دو داستان مشابه انتخاب و به بررسی صنایع ادبی آنها پرداخته شده است.
«گاو»، اثر غلامحسين ساعدي و «مسخ»، نوشته فرانتس کافکا از جمله آثار داستاني کوتاه معاصر به شمار ميروند که داراي ژرفساختي کاملا شبيه به يکديگرند. اين دو اثر در واقع بياني اکسپرسيونيستي از جامعه عصر ساعدي و کافکاست که ميکوشد با رويکردي جادويي، رئاليسمترس و خفقان و استبداد حاکم بر ايران بعد از کودتاي 28 مرداد و پراگ 1900 را به تصوير کشد. اين دو اثر، با وجود داشتن ژرف ساخت يکسان، در حوزه شيوه شخصيتپردازي، کاملا با يکديگر متفاوتاند، کاربرد گفتگو در مقايسه با ساير شگردهاي پردازش شخصيت، بسامدي بسيار اندک در اين مسخ دارد و در مقابل، توصيف با دامنه کاربرد وسيع، منطق حاکم بر شيوه شخصيتپردازي آن به شمار ميرود. «مسخ» به عنوان يکي از آثار برجسته ادبيات جهان، مورد توجه بسياري از ناقدان و نويسندگان از جمله ولاديمير ناباکوف قرار گرفته است. درباره «گاو» اثر ساعدي نيز بسياري سخن گفتهاند اما در هيچ يک از آثار مذکور، به طور مبسوط به بررسي شگردهاي شخصيتپردازي در داستان کوتاه «گاو» و مقايسه آن با «مسخ» کافکا پرداخته نشده است؛ از اين روي، در پژوهش حاضر عوامل موثر در پردازش شخصيت در دو اثر داستاني «گاو» و «مسخ» مورد بررسي و مقايسه قرار گرفته است.
در خوانش نخست از هفتخان رستم و هفتخان اسفنديار که دو تجلي از کهنالگوي آييني باززايي (تولد مجدد) به شمار ميروند، چنين به نظر ميرسد که اين دو بخش از شاهنامه، جز در خان سوم (مبارزه با اژدها) و خان چهارم (مبارزه با جادوگر)، کاملا با يکديگر متفاوتند؛ اما واکاوي مفاهيم نمادين مربوط به خانهاي دو قهرمان اساطيري شاهنامه، گوياي مطالب ديگري است. اين دو سفر با هفت مرحله نمادين، اگرچه به لحاظ روساختي با يکديگر متفاوتند؛ اما به لحاظ ژرفساخت کاملا شبيه يکديگرند. آنچه نمادشناسي خانهاي دو قهرمان به دست ميدهد، حضوري رازآلود و سمبليک از نيروهاي اهريمني خفته در پس لايههاي ناخودآگاهي است که در هيات شير، گرگ، اژدها، جادوگر، ديو و ... رستم و اسفنديار را به نبردهاي دشوار و جانکاه، اما ناگزير ميکشاند؛ چراکه تنها در صورت رويارويي با اين اهريمنان ديوسيرت و نابودي آنهاست که دستيابي به درونيترين لايه ناخودآگاهي؛ يعني «خود» براي دو قهرمان ممکن ميگردد تا بدين ترتيب در پايان موفقيتآميز اين سفر نمادين، گوشه چهارم روان ناخودآگاه به دستياري آنيما، به سه گوشه اضافه شده و تماميت و کمال مورد نظر براي رستم و اسفنديار حاصل شود.