مطالعه مکتبهای ادبی جهان و مقایسه و تطابق آنها با ادبیات فارسی یکی از شیوههایی است که محقق را به سوی وادی ادبیات تطبیقی رهنمون میگردد. در مقاله حاضر جلوههایی از مکتب باروک در رباعیات خیام بررسی میگردند. درونمایههای اصلی هنر باروک مانند حرکت و پویایی، بیثباتی زندگی و دنیا، بهرهبردن از لحظات گذرای عمر، عصیان و سرکشی و مضمون مرگ پیوند شگفتآوری با اندیشه و اشعار خیام دارند. تعداد بیشماری از رباعیات خیام پیرامون این مضامین دور میزنند که نمونههایی چند از آن در این تحقیق گردآوری شدهاند.
کتاب فرهنگ، خرد و آزادی نوشته دکتر رضا داوری اردکانی به ارتباط متقابل آزادی و خرد و فرهنگ که سه جوهر مستقل از یکدیگر نیستند و بلکه سه وضع اساسی در سیر تحقق جهان بشریاند میپردازند. فرهنگ، خرد و آزادی سه مفهوم جدا از یکدیگر نیستند، اینها در وجود و زمان باهماند اما در مقام تعیین با اینکه از هم جدا میشوند به یکدیگر بستگی دارند و این بستگی چنان است که اگر یکی از آنها نباشد دو دیگر هم نیستند یا لااقل فهم معنی هیچ یک از آنها بدون در نظر آوردن دو معنای دیگر تمام نمیشود. اینها با هم چه نسبت دارند؟ چنانکه اشاره شد فرهنگ و خرد و آزادی امور ثابتی نیستند که از ابتدا وجود داشته و به همان صورت دوام پیدا کرده باشند. در این کتاب سعی شده است ارتباط متقابل این این سه مفهوم بررسی شود و در ادامه ضرورت وجود هر یک برای بقای دیگر مفاهیم مورد پژوهش قرار بگیرد. این کتاب برای پژوهشگران حوزه فلسفه و فلسفه اخلاق مناسب است زیرا کمک میکند به شکل چند جانبه مهمترین مفاهیم انسانی و فلسفی را بررسی کنند.
نوزده مقاله این دفتر در چهار مقاله کلی طبقه بندی شده اند: فرهنگ و آزادی، فلسفه و مسائل اجتماعی، مسائل مربوط به سوسیالیسم، و مساله روشنفکران. در بخش نخست درباره سیاست فرهنگی، نقش فرهنگ و رواداری در رشد دموکراسی، نقش مطبوعات، مفهوم نوآوری ادبی و اجتماعی و روند آزادیخواهی در کشورهای آفریقایی سخن گفته میشود. در بخش دوم بحثهایی درباره مرلوپونتی، مارکس و منتسکیو به میان می آید. بخش سوم به تحولات بلوک سوسیالیسم پرداخته روند تحولات را در کوبا و چین و شوروی دنبال می کند. بخش چهارم شامل دو مصاحبه است درباره روشنفکران و روابط آنان با مردم و قدرتها و ایدئولوژیها و مساله بحران هویت در آنان.
ارتباط ميان فلسفه و ادبيات به روزگاران بسيار دور و حداقل به زمان افلاتون فيلسوفي كه همپاي شهرت فلسفياش اديب توانايي نيز بود، باز ميگردد؛ شوپنهاور، راسل، برگسون و... از ديگر فيلسوفاني بودند كه آثارشان، به گواهي منتقدان، با بهترين آثار ادبي پهلو ميزد. چنين به نظر ميرسد كه اين انديشمندان براي بيان عقايد فلسفي خود ناگزير از به كارگيري زباني روشن بودهاند اما درباره فيلسوفان وجودي و ارتباط آنان با ادبيات و ژانرهاي ادبي، بايد به گونهاي ديگر انديشيد. در اين مقاله ابتدا كوشيده شده است تا با برجسته ساختن مواردي چون رويكرد پديدارشناسانه اين فيلسوفان، تغزلي و عاطفيبودن انديشه آنان و تلقيشان از انسان چون «هستي ـ درـ جهان» به علل درهم تنيدگي اين انديشه فلسفي با ادبيات اشاره شود و در ادامه نيز نشان داده شود كه چگونه اعتقاد به تقدم وجود بر ماهيت انساني و نقش تعيينكننده وضعيتهاي انساني در شكلگيري ماهيت انسان سبب پيوند اين انديشه با ژانرهايي چون رمان، داستان كوتاه و نمايش نامه گرديده است و باور به توانايي شعر در آشكار ساختن هستي، عامل آشتي دهنده شعر با فلسفه وجودي است.
نوع نگاه نويسندگان رمان جنگ دهه 60 به پديده جنگ و همچنین درونمايه این رمانها، حاکی از وجود سه ديدگاه و گرايش موافق، مخالف و بيطرف يا «نگاه سوم» نسبت به جنگ است كه در ادبيّات داستاني و به ويژه رمان اين دهه نمود يافته است. نويسندگان موافق جنگ، عمدتاً نويسندگان جوان و تازه كاري هستند كه پس از انقلاب، به نويسندگي گرايش بيشتري يافتهاند. هدف اصلي اين نويسندگان و داستانهاي آنها، ستايش پايداري و دفاع از ميهن، تهييج و تقويت روحيه سلحشوري و انجام رسالت عقيدتي و دفاع از ارزشهاي انقلابي و اسلامي در خصوص جنگ است. از جمله اين آثار ميتوان به رمان «نخلهاي بيسر» از قاسمعلي فراست اشاره كرد. نويسندگان مخالف جنگ، عمدتاً از نويسندگان كهنهكارتر و با تجربهاي هستند كه كار نويسندگي را از سالهاي پيش از انقلاب آغاز كردهاند. اين گروه از نويسندگان، به جنگ نگاه ارزشي ندارند و معمولاً وارد جبهه نميشوند و بيشتر به جنگ شهرها، مهاجرت و تبعات منفي آن در زندگي فردي و اجتماعي مردم ميپردازند. از جمله اين آثار ميتوان به رمان «زمستان 62» از اسماعيل فصيح اشاره كرد. نويسندگان بيطرف يا «نگاه سوم»، دسته كوچكتري از نويسندگان دهه 60 را تشكيل ميدهند كه در پارهاي از آثار خود، به موضوع جنگ پرداختهاند و در واقع به دور از انكار يا جانبداري، تنها به گزارش آن بسنده كردهاند. از جمله اين آثار ميتوان به رمان «زمين سوخته» از احمد محمود اشاره كرد. از جمله ويژگيهاي رمانهاي جنگ دهه 60 می توان به مواردی چون حادثه محوربودن داستان، تأثيرپذيري شخصيّتها از فرهنگ عاشورايي، عدم پرداخت هنري و گزارشگونه بودن حوادث، كمبود كشمكش و هول و ولا، وجود الگوهاي تكراري، وجود ردّپاي آشفتگيهاي ناشي از انقلاب و ... اشاره کرد.