قيصر امينپور، شاعر متعهد و تاثيرگذار پس از انقلاب، اشکال و ابعادي از دردمندي، حسرت و آرزومندي را در شعر خود به نمايش گذارده است. او آرمانها و گم شدههايي چون ارزشهاي اخلاقي و انساني، پاکي، سادگي و مهرباني را جست و جو ميکند که پيگيري مداوم چنين گم شدههايي، شعر وي را با وجوهي از نوستالژي درآميخته است. روستا و دوران کودکي از منظر نگاه قيصر به چشماندازي آرماني و دلخواه شباهت مييابند که ميتوان آن را تجسمي از آرزوها و جلوهاي از نوستالژي او تلقي نمود. اين مقاله در رويکرد نوستالژيک قيصر به روستا و کودکي، تاملي نموده و درصدد برآمده تجليات و ابعاد آن را تبيين سازد.
سخنان مرد اخلاص و عمل و علم، علی (ع) پس از قرآن کریم پشتوانه فکری بسیاری از نویسندگان و شاعران بوده است. مانند کتب و رسایلی که صاحبان ذوق و شاعران فارسی زبان با به نظم درآوردن مضمون سخنان آن امام همام، ساخته و پرداختهاند. رساله حاضر نیز به جای آن که سخنان حکمت آموز علی (ع) را ترجمه و شرح کند و احیانا مفهوم آن را به گونهای به رشته نظم کشد، آن را با اشعار دلپذیری از حکیم فردوسی و سخنان نغزی از دیگرناموران تالیف و ترکیب کرده است. مولف در جستجویی پیرامون سخنان علی (ع) در متون فارسی به کتاب "مطلوب کل طالب من کلام علی بن ابی طالب" رشیدالدین وطواط رسید از آنرو درصدد تصحیح آن به این شیوه برآمد
این کتاب مجموعه مقالات نجف سرکوهی است که شامل سه بخش به نامهای 1. شعر 2. داستان 3. در برابر روایت انحصاری تاریخ میشود. نویسنده در بخشهایی از این کتاب مقالاتی با عنوان: شعر نیما پس از 28 مرداد؛ سپهری، عارفی غریب در دیار عاشقان؛ فروغی تازه در پنج شعر فرخزاد؛ تکرار، فرمالیسم و بحران شعر فارسی و ... را به رشته تحریر درآورده است.
«خرق عادت» يكي از نتايج مسلم مجاهده و رياضت عرفاني، و توجه و تمركز به ضمير ناخودآگاه سوررئاليستي است كه پيشينه آن يقيناً در بخشهاي گمشده تاريخ حيات بشر ـ اسطورهها ـ قابل پيگيري است. تاثيرپذيري سوررئاليسم، در انديشه و عمل، از انديشههاي عرفاني، منجر به ظهور برخي تشابهات و اشتراكات بين اين دو مكتب (در عين تقابلات و تمايزات بنيادين ادبيات عرفاني و سوررئاليستي با يكديگر) شده است كه «خرق عادت» عينيترين و شگفتانگيزترين ثمره برنامههاي نسبتاً مشتركشان محسوب ميشود. تنوع نتايج خارقالعاده، از جمله كرامات، كشف و شهود، تصادفات عيني، سحر و جادو، پيشگويي و غيبگويي، در نمونههاي عرفاني و سوررئاليستي، گرچه زمينه مناسبي براي ادعاپروري و هذيانپردازي محسوب ميشود، از منظري ديگر ميتواند به فلسفه انزواطلب و دنياگريز عرفان ختم شود كه ريشه در جريانات اجتماعي و واكنشهاي فردي عارف اديب، و به تبع آن هنرمند سوررئاليست دارد. تاكيد براين نكته نيز ضروري است كه «خرق عادت» ـ برجستهترين نقطه مشترك در نتايج عملي عرفان و سوررئاليسم ـ در مواردي چند، با آبشخورها، برنامهها و رسالتهايي كاملاً متفاوت بين دو مكتب، ظاهر شده است؛ بنابراين مطالعه تطبيقي «خرق عادت» بين عرفان و سوررئاليسم، نميتواند از اهميت و استقلال دو مكتب فكري عظيم در ادبيات جهان، بكاهد يا داعيه همساني، همانندي و پدرپسري عرفان و سوررئاليسم را داشته باشد.
شخصيتهاي داستاني از طريق انتساب خصيصههاي فردي، اجتماعي، سياسي و ... در يک متن معرفي ميشوند و در جريان کنشها و واکنشها، بازتابدهنده افکار، آمال و ناگفتههاي دروني خود، خالق اثر و ويژگيهاي محيطي هستند. هدف از مقاله حاضر، تحليل ساختار شخصيت و امکانات محيطي در ايجاد و شکلگيري شخصيتهاي داستاني در آثار داستاني «صادق هدايت» است. حضور شخصيتهاي تيپيک «هدايت» در محيط داستانهايش به رکود و ايستايي فضاي جامعه داستاني دامن زده است و «هدايت» با به نقد کشيدن اين ساختار در قالب شخصيتهاي درونگرا، منزوي، شکست خورده و ...، عمل شخصيتها را در برابر حوادث داستانياش به مبارزه طلبيده است. تعدد شخصيت به عنوان بيماري اجتماعي و رواني، شخصيتها و محيط داستاني را تحت تاثير قرار داده و هر دو را از خودشناسي، قدرت عمل و پويايي بازداشته است.