مشفق کاظمی در عصر رضاشاهی نخستین رمان اجتماعی فارسی را با محور قراردادن حقوق و آزادیهای زنان به رشته تحریر درآورد. رمانهای اجتماعی که بعد از این رمان در دهه اول و دوم قرن حاضر نوشته شد، هر چند از نظر موضوع و مرتبه هنری قابل قیاس با «تهران مخوف» نیستند؛ ولی براساس ساختار اجتماعی رمان مذکور طرح و پیریزی شدهاند. این پژوهش از بین عناصر داستانی، در پی واکاوی پیرنگ و شخصیتپردازی تهران مخوف و نقد و تحلیل آن است. طرح رمان «تهران مخوف» به اقتضای مضمون آن چندان پیچیده و تو در تو نیست و نظم طبیعی حوادث در آن بر نظم ساختگی غلبه دارد و رخدادها همواره در روایت به گونهای هم بسته و زنجیروار اتفاق افتاده است. تهران مخوف مملو از کشمکشهای عاطفی و اخلاقی است و از این لحاظ به رمانهای تاریخی که کشمکشهای جسمانی و زورآزمایی «آدم خوب» و «آدم بد» را توصیف میکنند، هیچ شباهتی ندارد. نویسنده در این اثر از شیوه مستقیم و گزارشی برای خلق و پرداخت شخصیتها استفاده میکند. شیوه شخصیتپردازی مشفق کاظمی در تهران مخوف هم بسته و پیوسته به شیوه شخصیتپردازی قصّههای کهن و رمان به معنای اروپایی و مرسوم آن است. شخصیتهای داستانی تهران مخوف به دو جبهه تعلّق دارند و همه آنها واجد شخصیت ایستا هستند. شخصیتهای داستانی این اثر در خلال رمان به بلوغ نسبی نرسیدهاند و به زبان خاص خود تکلّم نمیکنند. هر شخصیتی تنها رسالت پیش بردن داستان را بر عهده دارد و هویت مشخصی ندارد.
موضوع مورد بررسی ما حکایت کوتاه توبه ابراهیم ادهم است که از چهار متن انتخاب شده؛ کشف المحجوب هجویری غزنوی (قرن پنجم هـ.ق)، طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری (قرن پنجم هـ ق)، ترجمه رساله قشیریه از مؤلفی نامعلوم (قرن ششم هـ ق) و شرح تعرف مستملی بخاری (قرن پنجم هـ ق). روایتشناسی، رویکرد اصلی این مقاله است. ابتدا هر چهار متن را به تعدادی گزاره تقسیم و آنها را براساس رمزگانهای متفاوت، دستهبندی و در چارچوب ساختار روایی با یکدیگر مقایسه کردیم تا بدین وسیله ویژگیهای روایی آنها را کشف کنیم. در واقع به بررسی «سبکشناسی روایت» در چهار قطعه بسیار کوتاه از این متون پرداختهایم.
انقلاب مشروطه یکی از وقایع مهم یکصد سال اخیر در ایران است و در نظر گرفتن این انقلاب به عنوان مبدأ ادبیات و تاریخ معاصر بیعلت نیست، چرا که این انقلاب خود پایه بسیاری از حوادث بعدی تاریخ ایران گردید. نغمههای نابهنگام عدالتخواهی مردم ایران در اواخر دوره سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بر اثر عواملی نظیر: مسافرت و تحصیل بعضی از ایرانیان در کشورهای اروپایی و تماس ایرانیان با این تحصیل کردگان، گسترش سواد، و چاپ کتاب و روزنامه و ... شکل گرفت، اما سریعتر از آن که قابل تصور باشد به بیراهه کشده شد.
تکيه بر فر ايزدي و اعتقاد به شاه آرماني در فرهنگ و ادبيات و اساطير ايراني، انديشهاي ديرين و پنداري با سابقه است. فر به عنوان يک اسطوره ريشهدار و عميق حداقل دو نقش اساسي بر عهده داشت؛ نخست اينکه نظام موروثي پادشاهي را توجيه ميکرد و ديگر آنکه با پيوند قدرت پادشاه به قدرت و اراده الهي به آن جنبه معنوي و ديني ميبخشيد. در اوستا و متنهاي پهلوي و به تبع آنها در شاهنامه رد پاي اين اسطوره به طرزي عميق و پررنگ نمايان است. محوريت انديشهفر در فلسفه سياسي، تفکر ديني و باورهاي مردمي ايران باستان از ژرفا و شمول هرچه تمام تر اين کهن اسطوره حکايت دارد، اما با توجه به تاثير انکارناپذيري که تحولات اجتماعي و ديني در ساختار و محتواي اسطورهها دارند، در طول دوره اسلامي، هرچه از دوران باستان فاصله ميافتد، تحول اسطوره فر از يک انديشه اعتقادي و بنياد سياسي و اجتماعي به يک پندار موهوم و باور عاميانه، بيشتر قابل مشاهده است. در اين دوره، از يک سو اسطوره فر رنگ ميبازد و از سوي ديگر با اسطوره «هماي سعادت» در ميآميزد. اين تلفيق، به وفور، در آثار ادبي سدههاي مياني در قالب تعبيراتي چون «فر هما» و «همايون فر» رخ مينمايد و در دورههاي متاخر به موازات کاسته شدن از جايگاه انديشه «فر کياني»، به تدريج «هماي سعادت» با ژرفايي به مراتب کمتر و صرفا در لا به لاي آثار ادبي و لايههايي از انديشه عاميانه جايگزين آن ميشود.
دانش هرمنوتيک در چند دهه اخير در حوزه فلسفه، شناختشناسي، ادبيات و علم روانشناسي حضور معني داري پيدا كرده است به گونهاي كه امروزه از آن به عنوان بنيان علوم انساني نام برده ميشود. در اين حوزه، نظريات بزرگان اين علم همچون شلايرماخر، ديلتاي و پيتر وينچ راهگشاي بسياري ازمعضلات روششناختي انديشمندان حوزه علوم انساني شده است. به دليل اين تغيير روششناختي درچگونگي رويارويي با موضوع فهم رفتار آدمي، زمينه پيوند ديدگاههاي شناخت شناسانه با نظريات زبانشناختي و جامعهشناختي فراهم، و ارتباطي بين الاذهاني در فضاي فكري فلاسفه علم و صاحبنظران علوم اجتماعي از قبيل ماكس وبر، پيتر وينچ، ويتگينشتاين و پل ريكور پيدا شده است. در اين نوشتار، چهارچوبي براي معرفي اين دانش، خاستگاه، معاني، نظريهها و كاربردهاي آن در عرصه علوم انساني ارايه شده و سير تحول و تطور مفهوم آن از زواياي مختلف مورد بررسي قرار گرفته است تا مبناي مناسبي براي داوري پژوهشگران عرصه شناختشناسي، زبانشناسي و رفتارشناسي باشد.