طرح شعارهای برابری خواهانه حقوق زن و مرد توسط مشروطهطلبان، موجب بازنگری نقش زنان در عرصههای اجتماعی گردید. بازتاب این امر در دنیای ادبیات، حضور گسترده تر زنان در این عرصه بود. گرچه از سالهای پس از مشروطه تاکنون ادبیات زنان با سرعت یکسانی در حال حرکت و رشد نبوده است، اما آنچه که در پایان دهه هشتاد آن را ادبیات مستقل زنانه مینامیم، محصول همه تحولاتی است که در دهههای مختلف این سده، بر تاریخ ادبیات داستانی زنان گذشته است. زنان داستاننویس ایرانی از دهه چهل به بعد جرأت و جسارت بیشتری برای پرداختن به موضوعات زنانه در آثارشان یافتند و اعتراض علیه هژمونی(برتری) مردانه نیز به یکی از مضامین اصلی این آثار تبدیل شد. آنچه که موجب تمایز داستانهای زنانه دهه هشتاد با همه آثار پیش از آن گردیده است، شکلگیری جهان و زبانی مستقل و زنانه در این دسته از آثار است که اغلب به شکل خودآگاه و همراه با صبغههای فمینیستی است.
آیا ادبیات زنانه دارای سنتی متمایز است؟ آیا زنان و مردان در نوشتن و آفرینش ادبی با هم فرق دارند؟ آیا هر نوشته ادبی زنانه «فمینیستی» است؟ آیا زنان برای نویسنده شدن با دشواریهای بیشتری دست و پنجه نرم میکنند؟ زن نویسنده با چه مسائل متفاوتی روبرو میشود؟ آیا نگارش زنانه نقد جداگانهای میطلبد؟ این مجموعه مقالات پیشدرآمدی است برای پاسخگویی به پرسشهایی از این قبیل. این کتاب میکوشد در بخشهای گوناگون از زبان زنان صاحبنظر در ادبیات غرب به مسائل ویژه زنان در قلمرو ادبیات داستانی بپردازد. در یکی دو مقاله جنبههای تاریخی و نیز ستم نژادی و جنسیتی برجسته شده و در جایی دیگر پیوند تبعیض جنسیتی با موقعیت طبقاتی نویسنده مدنظر قرار گرفته است. در بخشهای دیگر نمونههایی از نقد ادبی فراهم آمده است.
نویسنده در مورد این کتاب اینگونه میگوید: در سالهای اختناق و توقیف نوشتهها نویسنده هرچه دقت می کرد طوری مطلب بنویسد که به سانسور گرفتار نشود معذلک بیخطر هم نمیگذشت، از سالها پیش بصورت داستاننویسی بسیاری از مطالب را مینوشتم و پس از آنکه در جرائد آن روز مانند نشریات انجمن تبلیغات اسلامی منتشر میگشت، مستقلا هم به چاپ میرسید. و نخستین کتاب داستانهای اسلامی نویسنده به عنوان "شگفتیها از تاریخ اسلام و جهان" مکرر به چاپ رسید ولی دیگر از جلدهای بعدی خبری نشد. گرچه این چند داستان بایستی جلد سوم میگشت، اما چون جلد دوم که شامل داستانهای جالب و کمنظیر بود معلوم نیست دیگر به دستم برسد یا توفیق گردآوری آنرا از متون مختلف پیدا کنم. این مختصر را بنام جلد دوم تقدیم میدارم.
سیر شعر فارسی و نقد آن از حرکت و نگرش پویا و در عین حال متنوع و متغیر آن برکنار نمانده است؛ چنانکه گاهی اندیشهها و نظرهای منتقدان و متفکران را با قوت تمام به خود جلب کرده و به تأمل و تدبرهای دقیق و توقفهای طولانی در برابر خود وااشته است. کوشش نویسنده در این اثر بر آن بوده که سیر کلی این آرا و اندیشهها را در نقد شعر فارسی استخراج کند. از آنجا که بیشترین مجادلات و مباحثات منتقدان شعر فارسی در سده اخیر و بهویژه بعد از دوران مشروطه در ایران روی داده است و یکی از مهمترین تحولات دنیای شعر و شاعری و نقد و سخنوری فارسی در این روزگار رخ نموده است، پایه اصلی این کتاب بر بررسی این آرا و تحولات از دوره مشروطه تا سال 1332 هجری شمسی گذاشته شده است.
با انقلاب مشروطه، شعر حضور بيشتري در ميان عوام يافت و شاعران، شعارها و پيامهاي انقلابي را در قالب زبان ساده عاميانه براي آگاهي و تشويق مردم به کار گرفتند. نيما نيز از زباني نزديک به زبان گفتار در آثار خود بهره جست. پس از او شاگردانش، به ويژه فروغ فرخزاد شعر را به گفتار طبيعي نزديک کردند؛ بنابراين آنچه را که در دو دهه اخير به آن "شعر گفتار" ميگويند، محصول شعر بعد از فروغ است. مدعيان اين نوع شعر معتقدند با اتکا بر زبان روزمره و بهرهگيري از وزن طبيعي کلام، آثاري ميآفرينند که لحن گفتار بر آن حاکم است و چنان وا مينمايند که گويي براي مخاطب حاضر سخن ميگويند. اما بعضي از آنها در هماهنگي با شيوه شاعران موج نو و حجم، با زبان گفتار رفتاري نامتعارف کردهاند و به نوعي آشناييزدايي افراطي در زبان دست زدهاند. بدين سبب ميتوان شعر گفتار را به دو دسته معناگرا و معناگريز تقسيم کرد. نتيجه بررسيها نشان ميدهد که وجوه تمايز اين نوع شعر از ساير جريانهاي شعري معاصر، هنوز در حدي نيست که بتوان آن را يک جريان مستقل شعري به شمار آورد.