منظومه علینامه هم اکنون نخستین حماسه مذهبی محسوب میشود که به زبان فارسی سروده شده. هر چند مبنای علینامه بر نقل وقایع از منابع تاریخی است، اما سراینده به گزینش رویدادها پرداخته و از آمیختن واقعیت و خیال و با الگوبرداری از شاهنامه دو جنگ جمل و صفین را در قالب قصه منظوم و در 12 مجلس پرداخته است. این الگوبرداری هم در زبان حماسی و هم در صور خیال است، اما گاه در همان الگوها تغییراتی ایجاد کرده و آنها را مناسب فضای حماسه مذهبی کرده است. از جمله شباهتهای ساختاری دو حماسه، میتوان به اعتقاد به تقدیر و سرنوشت در وقوع رویدادها، پیکر گردانی، آرایش لشکر و شیوههای نبرد اشاره کرد. از جمله تفاوتها نیز میتوان به موارد زیر را نام برد: تغییر نقشها، تغییر پیشبینی و پیشگویی حوادث به کرامت و تغییر شخص پیش گوینده از منجم و خوابگزار به امام یا قهرمان حماسه، تغییر نقش دیو به ابلیس، تغییر نوع اغراقها، تغییر میزان بیطرفی شاعر در حماسه ملی و تمایل به جانبداری در حماسه دینی. علینامه همانند شاهنامه ترکیبی از قصه، حماسه و تاریخ است.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
«علینامه» نخستین تجربه شعر حماسی شیعه اثنیعشری است، هم از نظر قدمت تاریخ حماسههای شیعی و هم از نظر دربرداشتن نوادر لغات و ترکیبات فارسی کهن اهمیت بسزایی دارد که تاکنون گمنام مانده و در کتب تاریخ ادبیات فارسی به آن اشارهای نشده است. «علینامه» را کهنترین منظومه حماسی شیعی شناختهشده برشمردهاند و انتشار تصویر نسخه خطی بازمانده آن در سال 1388 با مقدمه محمدرضا شفیعی کدکنی و محمود امیدسالار منتشر و نیز متن حروفی آن نیز به تصحیح رضا بیات و ابوالفضل غلامی در سال 1389 منتشر شده است. نویسنده در این رساله نکاتی درباره مقاله دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، نکاتی درباره متن عکسی و حروفی علینامه و برخی لغات و ترکیبات آن را مورد توجه و بررسی قرار داده است.
شاید زبان فخیم و استوار ناصرخسرو همراه با لحن جدی و نصیحتبار او برای نسل امروز جلوه چندانی نداشته باشد و نتواند به اصطلاح گفتمانی برقرار کند. در حالی که آثار پرشمار و عمیق او بخشی از تاریخ پربار فرهنگ ایرانی ـ اسلامی است و اشعار او هنوز در دانشگاه تدریس میشود. بنابراین لازم است بیش از پیش با رویکردهای علمی به آثار او توجه شود. نخستین گام در این جهت تهیه فرهنگی از لغات دیوان ناصر خسرو است تا دانشجویان را در خواندن اشعار او رغبت بیفزاید و این کتاب بدین منظور فراهم شده است. مقصود از «واژههای ترکیبی» که در عنوان اصلی این فرهنگ به کار رفته، آن است که از بیش از یک تکواژ اعم از مشتق، مرکب، مشتق مرکب و عبارتهای کنایی ساخته شده باشد. شیوه تدوین این فرهنگ بدین صورت است که نخست مدخل یا خود لغت یا واژه ترکیب به شکل پررنگتر از توضیحات درج شده و سپس تلفظ آن با آوانگاری نشان داده شده است. آنگاه معنای اصلی مدخل آمده و بعد از آن بلافاصله بیت موردنظر درج شده است.
انقلاب مشروطه يکي از مهمترين عوامل تحول در حوزه سياست، اجتماع، فرهنگ و ادبيات در عصر حاضر به شمار ميرود. از نتايج مهم اين نهضت، تفکيک و تقسيم جامعه ايران به دو دوره سنتي و مدرن است؛ اين تقسيمبندي در ادب مشروطه و معاصر نمود تام و تمام داشته است. از جمله نتايج برخورد سنت و مدرنيسم در عرصه شعر فارسي پيدايي شيوه جديدي موسوم به شعر نيمايي است که همگام با شعر کلاسيک تا امروز جريان دارد. اين جستار بررسي و مقايسه آراي دو شاعر هم دوره، ملک الشعرا بهار به عنوان آخرين نماينده برجسته شعر کلاسيک و نيما يوشيج به عنوان نخستين چهره شاخص شعر مدرن درباره شعر و شاعري است و از جمله اهداف آن نشاندادن کشمکش بر سر سنت و تجدد در حوزه شعر و شاعري ـ که به تبع فضاي کلي جامعه پديد آمده بود ـ است. فرضيه پژوهش حاضر شناخت ميزان تاثيرپذيري بهار و نيما از سنت و مدرنيسم است. نتيجهاي که پس از دستيابي به نقاط اشتراک و افتراق آراي بهار و نيما به دست آمده، نشان ميدهد که تکيه زياد بهار به سنت سبب شده است که وي نوجويي را منحصر به محتواي تازه دانسته، نسبت به عناصر ساختاري شعر نگاهي سنتي و محافظه کارانه داشته باشد؛ اما نيما به سبب آشنايي با ادبيات و مکتبهاي ادبي غربي و احساس ضرورت نوجويي در شعر فارسي به مرور از سنت شعر فارسي فاصله گرفته، به نوآوري همه جانبه در حوزه عناصر ساختاري شعر روي آورده است.