شعر فارسي عموما به دو حوزه تقابلي کلاسيک/نو تقسيم میشود. اين تقابل که با تأکيد بر گسست تاريخي، بسياري از امکانات شعر کلاسيک فارسي را به حاشيه میراند، به مثابه يک گفتمان قابل بررسي است، گفتماني که زمينههاي معرفتي و سياسي - اجتماعي آن در آراء بسياري از روشنفکران ايراني ديده میشود، اما در نوشتههاي مهمترين شاعران نوگرا، به حوزه بوطيقايي شعر گره خورده است. اين مقاله به تحليل انتقادي وجوه گفتماني نگاه نوگرايان به شعر کلاسيک، با تاکيد بر آراء نيمايوشيج، احمد شاملو و مهدي اخوان ثالث میپردازد و نشان میدهد که نوگرايان براي هويتبخشي به شعر نو، با استفاده از استراتژيهاي زباني خاص و در رويکردي تقابلي، با تکرار و بازتوليد احکامی قطعي و بديهي، تقليل وجوه مختلف شعر کلاسيک و نفي تنوعات آن، غيريتسازي و کتمان تاريخمندي، سوء تشخيص تفاوتها و ...، تلقي جمود و ايستايي در شعر کهن را طبيعيسازي کردند، چنانکه بسياري از آراء و پيشفرضهاي آنان به حوزههاي ديگر، از جمله نقد ادبي و پژوهشهاي دانشگاهي تسري يافته است.
سالهای سال است ایرانیان، پیرو جوان و خرد و کلان هر آنگاه که مشکلی یا غمی دارند، عزیزی در سفر، امر خیری در پیش یا قصد انجام کاری، از دیوان حافظ استشاره میکنند و بدان تفال میزنند.متاسفانه در بین عامه مردم و گاه در میان دانش آموزان و دانشجویان چه بسیار بوده و هستند که حافظ را میخوانند، ولی در فهم پاره ای کلمات و مفاهیم آن در می مانند و منبعی که آنان را در حل مشکل یاری کند وجود ندارد و برای همگان هم امکان دسترسی به مآخذ گوناگون و عمده یا مراجعه به حافظ شناسان و حافظ فهمان نیست و جای فرهنگی اختصاصی که بتواند مددکار این خوانندگان باشد خالی بود. کتاب حاضر به همت و کوشش شخصی تهیه شده که به قول خود، از اوان کودکی و نوجوانی با قرآن و بوستان سعدی و دیوان حافظ آشنا و مانوس بوده است و طی مراجعه به ماخذ گوناگون و مسافرت به بلاد مختلف و مطالعه در آثار فرهنگی و اسلامی، حاصل یادداشتهای خود را در اختیار خوانندگان قرار داده است.
این کتاب به چهار بخش اصلی تقسیم شده که بخشهای اول و دوم آن به تاریخچه بنی اسرائیل و نحوه شکلگیری کتاب مقدس آنها یعنی عهد عتیق اختصاص یافته است. در واقع زمینههای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی مسیحیت و مختصات سرزمین فلسطین در هنگام ظهور عیسی مسیح به نوعی در دو بخش اول توصیف و تحلیل گردیده است. در بخش سوم نیز تحليل در مورد مسیحیت تنها به حوادث و جریانهای فکری فرهنگی قرون اولیه میلادی محدود شده است. به غیر از بخش اصلی، در انتها دو نوشتار نیز به عنوان ضمایم بدین اثر افزوده شده است. پیوست نخست به فشردهای از دیدگاه قرآن درباره بنی اسراییل اختصاص یافته است. پیوست دوم در حکم تكملهای است در باب برخی جهات حضور و پنهان پدیده «صهیونیسم» در عرصه مناسبات ملی و بین المللی اروپا و آمریکا و اینکه چگونه این پدیده از مبادی و منابع شبه دینی یهود سیراب میگردد.
در نود سال اخير، تكرار انتقاد از شعر كهن فارسي در حوزههاي مختلف فكري، فرهنگي، ادبي و...، به اين انتقادها وجهي گفتماني داده است؛ به گونهاي كه به عنوان مثال در بررسي آراي شاعران نوگرايي چون نيما يوشيج و احمد شاملو، با «گفتمان انتقاد از شعر كهن» مواجهيم. گفتمان، مجموعهاي از گزارههاست كه در يك بازه زماني، به طور منسجم درباره موضوعي خاص بيان ميشوند و زبان را در آن زمينه تجهيز ميكنند. در تبارشناسي كه مهمترين رويكرد روش شناختي ميشل فوكو در تحليل گفتمان است، با بازگشت به سرچشمههاي شكلگيري و طبيعيسازي گفتمان، بسياري از رويكردها و گزارهها، ساختشكني، تحليل و آسيبشناسي ميشوند. مقاله حاضر نيز بر آن است كه با بررسي، طبقهبندي، تحليل انتقادي و آسيبشناسي رويكردهاي انتقادي پنج تن از معرو فترين روشنگران ايراني در قرن سيزدهم هجري (نوزدهم ميلادي)، زمينههاي شكلگيري و طبيعيسازي بسياري از انتقادها به شعر كهن فارسي را نشان دهد. در اين مقاله از روش توصيفي ـ تحليلي با رويكرد انتقادي استفاده شده است. براساس يافتههاي اين پژوهش، روشنگران ايراني با معيار اثباتگرايي علمي، تقليل ادبيات به كاركرد سياسي ـ اجتماعي، علمي و مادي، نگاه اثباتي به زبان و توجه به رسانگي زبان ادبي براي اطلاعرساني، آموزش و تبليغ، تعميم معيارهاي علوم تجربي و زيستشناختي به عناصر ادبي و... به نقد شعر كهن فارسي پرداختند و انتقادهاي خود را در چهارچوب مفاهيمي چون برجستهنمايي، حاشيهراني، تقابل، كلشيهسازي، سوءتشخيص و... طبيعيسازي كردند.
از آنجا که در دهههای اخیر گویشهای ایرانی در جهت همگرایی با زبان فارسی به سرعت دستخوش تحول بودهاند، مطالعه و ثبت ویژگیهای اجتماعی آنها اهمیت بسیار دارد. از نتایج این مطالعات، علاوه بر شناخت خصوصیات منحصر به فرد این گویشها، میتوان در سیاستهای کلان اجتماعی و آموزشی، برنامهریزیهای زبانی و مطالعات تطبیقی گویششناسی سود جست. این مقاله به بررسی جنبههای اجتماعی واژگان خویشاوندی و جنسیتی در گویش گیلکی رشت و نواحی اطراف آن میپردازد. گستردگی روابط و تعاملات خانوادگی، نامطبوعبودن خویشاوندی ناتنی، گستردگی و اهمیت چند همسری، و خانوادههای گسترده مردمَدار، از مسائل قابل تاملی هستند که در واژگان گیلکی بازتاب یافتهاند. همچنین واژگان و اصطلاحات گیلکی از نظر ارجاع و خطاب، کاربرد افعال در حوزه همسرگزینی، بخش کنایی و ... با ارزشگذاری جنسیتی همراهاند.