هفت پيکر نظامی از دلانگيزترين منظومههاي ادبيات غنايي فارسي است که از منظر ساختارگرايي شباهتهاي بسياري به قصههاي پريان دارد. نگارندگان تحليل شباهتها و اختلافهاي ساختاري قصه شاه سياهپوشان با ساختار قصههاي پريان را بر اساس خويشکاريها، تقابل و دوگانگي آنها، شخصيتهاي ثابت يا متغير و توالي و نظم منطقي ساختار روايت انجام دادهاند. با بررسي نتايج حاصل به اثبات میرسد که اين اثر افسانهاي با الگويي که پراپ از قصههاي پريان نشان میدهد، همچنين با ساختار روايت اين قصهها تا حدود زيادي مطابقت دارد، زيرا از سيويک خويشکاري قصههاي پريان بيستواندي از آنها در قصه روز شنبه هفتپيکر ديده میشود و نيز اين قصه نظم و توالي مورد نظر پراپ را داراست. اين نظم و توالي به دليل وجود نظام تقابلي و دوتايي در کل روايت شکل گرفته است.
نویسنده این کتاب به صراحت اقرار میکند که مشروعیت آن بیشتر از هر چیزی از اثر مشهور دانیل کالاهان با عنوان "پنجاه فیلسوف کلیدی" (۱۹۸۷) الهام گرفته است. اگرچه تفاوتهای معینی این اثر را از سایر آثار مشابه متمایز میسازد؛ کالاهان باید فیلسوفانی را در طول تاریخ فلسفه انتخاب میکرد که نیز به عنوان شخصیتهایی شناختهشده در میان عموم مردم بودند، مثل فیگورهایی چون افلاطون و هابز یا سارتر. با این حال، انتخاب جان لچز فیلسوفان معاصری که گاه هنوز تا شهرت فاصله داشتند بود. به علاوه، سوال تکراری در مورد تشکیل مجموعه "پنجاه متفکر کلیدی" بیش از سایر آثار مشابه مطرح شد: آیا توافقی در مورد انتخاب متفکران و فیلسوفان وجود دارد که بعضی از آنها هنوز هم در زمان تدوین این اثر در دسترسند؟ به عبارت دیگر، آیا در واقع اسامی مهمترین فلاسفه معاصر در این لیست محل دارند یا میتوان اسامی دیگری را نیز در نظر گرفت؟ این چالش خود باعث جایگزین شدن اسامی چون آگامبن، بادیو، برگسون، باتلر، دریدا، هایدگر، هوسل، ماتراورز، ویریلیو و ژیژک در ویرایش دوم این کتاب شده است. از دیدگاه نویسنده، مبنای کار او نیز در انتخابهای روشنکننده و آموزندهٔ آثار بوده است. لچز پنجاه متفکر کلیدی معاصر را در ده گروه تقسیمبندی کرده تا تفکرات آنها را درک کنیم: ساختارگرایی ابتدایی، فنومنولوژی، ساختارگرایی پسااستراکچرالیسم، نشانهشناسی، فمینیسم موج دوم، پسامارکسیسم، مدرنیته، پسامدرنیته و در نهایت تفکرات الهامگرفته از زندگی. امیدواریم این تقسیمبندی به خوانندگان در درک جهتگیریهای فکری متفکران و همچنین درک کلی از معنا و مفهوم این مجموعه کمک کند.
این کتاب نوشته راجر وبستر، مدیر گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه لیورپول جان مورز در انگلستان است. هدف نویسنده آن بوده که راهنمایی مقدماتی درباره عمدهترین موضوعات نظریه ادبی و کاربرد آنها در بحثهای نقادانه ادبیات فراهم آورد. از جمله محاسن این کتاب، آن است که نویسنده برای تبیین مفاهیم نظری، ابتدا از اصطلاحات متداولتر و آشناتر استفاده کرده و بنابراین خواننده ناآشنا با مباحث نقد ادبی جدید راحتتر میتواند بحثهای کتاب را دنبال کند. ساختارگرایی، فرمالیسم روسی، مکتب باختین، نظریه زبانشناسانه رومن یاکوبسون، روایتشناسی، نقد مارکسیستی، فمینیسم، نقد روانکاوانه، واسازی و ... از جمله نظریات و مفاهیمی هستند که نویسنده آنها را به زبانی فهمیدنی برای خوانندگان ادبیات تبیین کرده است.
تهران مخوف اثر مشفق كاظمي اولين رمان اجتماعي ايران دانسته شده است؛ در اين مقاله تلاش كردهايم نشانههاي اجتماعي اين رمان را از منظر علم نشانهشناسي تبيين كنيم و به اين پرسشها پاسخ دهيم كه نشانههاي اين رمان به چه نظامهاي طبقاتي دلالت دارد؟ و آيا اين نشانهها ايدئولوژيكي هستند؟ به اين منظور ابتدا به تعريف علم نشانهشناسي و نشانهشناسي اجتماعي پرداختهايم و سپس جلوههاي مختلف نشانههاي اجتماعي تهران مخوف را در حوزههايي همچون نشانههاي هويت، آداب و معاشرت بررسي كردهايم و به اين نتايج رسيدهايم كه كاظمي به عنوان نويسنده رمان اجتماعي دوره اوليه، به خوبي از نشانهها بهره گرفته و با بهكارگيري درست آنها توانسته ضمن نمايش اوضاع نابسامان اجتماعي نظير اختلاف طبقاتي، نظام دوقطبي، ضعيفكشي و ... مفهوم ايدئولوژيكي اين نشانهها را به وضوح نشان دهد و همچنين با تقابل دو نظام نشانهاي متفاوت فقير و غني جنبههاي خوفناک تهران اواخر عصر قاجار را به نمايش بگذارد.
مجموعه عواملی که زبان شعر را از زبان روزمره به اعتبار بخشیدن آهنگ و توازن امتیاز میبخشند و در حقیقت از رهگذر نظام موسیقایی سبب رستاخیر کلمهها و تشخص واژهها در زبان میشوند، گروه موسیقایی نامیدهاند. این گروه موسیقایی خود عوامل شناختهشدهای چون موسیقی بیرونی، کناری، درونی و معنوی دارد که کموبیش شناخته شده است و عوامل شناختهنشدهای نیز دارد که فقط قابل حس است و گاه تصویری است که علاوه بر لذت شنیداری، حظ دیداری آن نیز نصیب خواننده میگردد. شفیعی کدکنی (م.سرشک)، شاعر برجسته معاصر، توجه خاصی به موسیقی شعر داشته و در انتقال عواطف شعری خود از جلوههای مختلف موسیقی شعر بهره جسته است. با توجه به اینکه شفیعی خود در عرصه موسیقی شعر صاحبنظر است و با عنایت به این مسئله که او به هماهنگی موسیقی با عاطفه و معنای حاکم بر شعر و تأثیر بسزایی که این عوامل بر فهم و ایجاد لذت در خواننده دارد، واقف است، این سؤال مطرح است که علاوه بر عوامل شناخته شده موسیقی چه عوامل و عناصر دیگری در موسیقی شعر شفیعی مؤثرند؟ ما در این مقال به بررسی این عوامل موسیقایی و عناصر شناخته نشده که در شعر شفیعی قابل حساند و به نوعی در ایجاد، تقویت و یا تغییر موسیقی شعر شفیعی مؤثرند، اما در حوزه هیچ کدام از انواع چهارگانه موسیقی شعر نمیگنجند پرداخته و تمام اشعار هزاره دوم آهوی کوهی را از این منظر بررسی کردهایم و به این نتیجه رسیدهایم که عوامل موسیقایی تصویری چون برشهای درونمصراعی و عناصر زبانی چون کاربرد آرکائیک زبان نیز در موسیقی و آهنگین نمودن شعر شفیعی تأثیر بسزایی دارند.