عدم كه در لغت و كاربرد در معني حقيقي جز نيستي و بطلان محض نيست. در اشعار مولانا در معاني مختلف از جمله: مرگ طبيعي، مرگ ارادي، فناي في الله، وجود حقيقي، عالم غيب، عالم معني، عالم وحدت، نيست هست نما و هست نيست نما و نظاير آن به كار رفته است. برخي از اين معاني گوناگون اين شبهه را براي عدهاي از پژوهندگان ايجاد كرده است كه مولانا نيز مانند برخي متكلمان معتزلي و فيلسوف نمايان قديم براي عدم نوعي شيئيت و ثبوت قائل است و از نظر او موجودات پيش از ورود به جهان هستي در عالم عدم يا در بين وجود و عدم از حقيقتي برخوردارند و الزاما بر مبناي اين فرض مولانا را از گرايندگان به اصالت ماهيت دانستهاند. در اين مقاله به ثبوت خواهد رسيد كه از هيچ يك از مواردي كه در مثنوي و غزليات مولانا براي اثبات مدعاي خود بدان استناد كردهاند مفيد چنين معنايي نيست و مكتب توحيدي مولانا به هيچ وجه با اين گونه انديشههاي نامعقول و دور از حقيقت سازگاري ندارد.
«صدرالدین شیرازی بزرگترین فیلسوفی است که در سده یازدهم هجری به عرصه رسید.او فلسفه اشراقی را به نهایت اوج و آسمان رفعت خود رسانید در حالی که فلسفه مشائی و رواقی را به شدت مورد حمله قرار داد». «صدرا در فلسفه و حکمت اشراقی کتابهای کلانی نوشته است». صدرالمتالهین فسفه خود را با مسئله اصالت وجود و پس از آن با تشکیک وجود افتتاح کرده و بعد از آن در هر مسئله ای از مسائل این فن از همین دو نظریه مدد برهانی گرفته و پایه مسئله را روی آن استوار می سازد. در مسئله اول بیان می کند که درعین حال که ما در برابر سوفطائیه و شکاکین وجود و واقعیتی قائلیم و برای اشیاء ماهیات موجوده اثبات کرده و هریک از انواع خارجیه را دارای ماهییت نوعی و وجود میدانیم ولی نظر به اینکه حقیقت هر چیزی در خارج یکی بیش نیست از این نشاه خارجی یکی از دو حیثیت (ماهیت) و (وجود) اصیل بوده و دیگری به عرض او ثبوت خواهد داشت. و در مسئله دوم (مسئله تشکیل در وجود) که در حقیقت بدو مسئله تحلیل میشود (که یکی مسئله وحدت حقیقت و سنخ وجود و دیگر که مختلف و متفاوت بودن این حقیقت واحده می باشد) بیان می کند که موجودیت اشیاء که اصالت از آن وی بوده و ماهیت به عرض وی تحقق دارد در همه اشیاء و عموم موجودات یک سنخ و یک حقیقت است و نظر به اینکه اصالت و واقعیت از آن او است هرچه غیر او فرض شود پوچ و باطل خواهد بود ....
عین القضاه همدانی بیشک یکی از نوادرروزگار و نوابغ عصر خود بوده است. عین القضاه در مدت کوتاه و پرحادثه عمر خود که از 33 سال تجاوز نمیکند، کتابها و رسالههای متعددی تالیف و تصنیف کرده است که مشهورترین آنها همین کتاب زبده الحقایق به عربی و کتاب تمهیدات او به فارسی است. عمدهترین اندیشههای عرفانی و آراء فلسفی و کلامی او را میتوان در این دو کتاب مطالعه کرد. مطالب جنجالبرانگیزی که زنجیر دیوانگان را سخت جنبانده و مقدمات طرد و تکفیر و حبس و سرانجام اعدام او را فراهم ساخته، در همین دو کتاب آمده است. کتاب زبده الحقایق و سایر آثار او از جمله "مکتوبات" که نامههای عرفانی و فلسفی است و بیشتر عقاید و آراء او را دربردارد، و تاکنون چند مجلد مفصل از آن یافت شده و بسیاری از آنها به چاپ رسیده است کمتر مطلبی می توان یافت که بتوان آن را دستاویز تکفیر قرار داد. اگرچه قرن ششم عصر انحطاط فکری و فرهنگی ایران و اسلام است و جنگ فرقهها و نحلههای کلامی و مذهبی به اوج خود رسیده است و بزرگان علم و اندیشه تحت شدیدترین فشارهای جسمی و روحی قرار داشتهاند و تکفیر و اعدام دانشمندان بسیاری نظیر شیخ اشراق در کارنامه جاهلان این عصر ثبت شده است
ابن فارض از بزرگترین سرایندگان شعر صوفیانه در ادبیات عرب است؛ از طرفی مولانا خداوندگار عشق و عرفان در ادبیات فارسی است. این دو عارف بزرگ در بسیاری از موضوعات عرفانی تشابه دارند. مولانا و ابن فارض بر این باورند که فنا در نهایت به وحدت میانجامد و وحدت را در فناء فی الله میجویند. آن دو معتقدند برای رسیدن به وحدت، سالک در ابتدا از هستی ظاهــری خود جدا میشود، سپس در معشـوق چنان غرق میشود که خودی از او باقی نمیماند، با گذشتن از این مرحله عارف در وحدتی عاشقانه محبوب ازلی خود را در مییابد. اهمیت این موضوع و شباهتهایی که میان اندیشههای ابن فارض و مولانا در این زمینه وجود دارد طلب میکند تا مفهوم فناء فی الله و بقاء بالله در آثار این دو عارف بررسی و مطابقت داده شود.