مولانا در مثنوي شريف و بيبديل خويش از عقول متعدد و متفاوتي سخن به ميان آورده و گاه زبان به ستايش عقل و در جاي ديگر به نکوهش آن گشوده است. در اين نوشتار ضمن بيان و توضيح انواع عقل در مثنوي و تشريح کارکردها و ويژگيهاي آن، دلايل ستايش و نکوهش آنها بررسي شده است. نگارنده بر خلاف برخي از صاحبنظران بر اين باور است که عقل جزوي نيز با تمام آفاتي که دارد در مثنوي ذاتا مذموم نيست و پرتوي يا نيمي از درياي عقل کل است و وجودي نوراني دارد؛ ولي به سبب پارهاي از ويژگيها و محدوديتها، غالبا دچار آفات نفساني و شيطاني ميشود و راه اتصال آن به درياي عقل کل تنگ و تاريک ميگردد. از اين گذشته، ميزان برخورداري انسانها از عقل نيز متفاوت است؛ به عبارت ديگر مولانا تساوي عقول را، که بعضي از متکلمان بدان اعتقاد دارند، نميپذيرد و آن را با استدلال رد ميکند. همچنين به اعتقاد مولانا، خداوند گاه جمادات را نيز داراي عقل و فهمي آدمي گونه ميکند تا قدرت و اعجاز خويش را به اثبات رساند.
کتاب مثنوی از کتابهای معدودی است که عظمت استعدادها و قوای مختلف بنی نوع انسانی را اثبات میکند. این کتاب که دربردارنده 25000 تا 28000 بیت است، هم از راه عقل و حکمت و هم از راه دل و عرفان واقعیات بسیار فراوانی را به قلمرو معرفت و حکمت و عرفان بشری عرضه داشته است. نویسنده در این کتاب به کشف الابیات مثنوی پرداخته است. علامه جعفری در مقدمه کتاب آورده است: «اینجانب در اثنای تألیف مجلدات تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، برای تفسیر موضوعی برخی از موضوعهای بسیار بااهمیت مانند «عقل و عاقل و معقول»، «علت و معلول»، «موج» و غیر آن مجبور شدم همه ابیات مثنوی را برای استخراج همه موضوعهای مورد تفسیر یکایک ببینم. این کار دامنهدار موجب صرف وقت بسیار طولانی شد؛ لذا بر آن شدم که کشفالابیات کاملی را برای مثنوی تنظیم و تدوین نمایم. البته میدانیم آنهایی که تاکنون برای مثنوی نوشته شده است، کامل نیست و فقط کلمه اول و گاه کلمه دوم مصرع اول از ابیات برای پیداکردن بیت ثبت شده است. .... در این کشف الابیات همه مصرعهای مثنوی با نظر به نخستین کلمهای که دارند، زیر حرف کلمه اول خود آمده است».
کتاب مثنوی از کتابهای معدودی است که عظمت استعدادها و قوای مختلف بنی نوع انسانی را اثبات میکند. این کتاب که دربردارنده 25000 تا 28000 بیت است، هم از راه عقل و حکمت و هم از راه دل و عرفان واقعیات بسیار فراوانی را به قلمرو معرفت و حکمت و عرفان بشری عرضه داشته است. نویسنده در این کتاب به کشف الابیات مثنوی پرداخته است. علامه جعفری در مقدمه کتاب آورده است: «اینجانب در اثنای تألیف مجلدات تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، برای تفسیر موضوعی برخی از موضوعهای بسیار بااهمیت مانند «عقل و عاقل و معقول»، «علت و معلول»، «موج» و غیر آن مجبور شدم همه ابیات مثنوی را برای استخراج همه موضوعهای مورد تفسیر یکایک ببینم. این کار دامنهدار موجب صرف وقت بسیار طولانی شد؛ لذا بر آن شدم که کشفالابیات کاملی را برای مثنوی تنظیم و تدوین نمایم. البته میدانیم آنهایی که تاکنون برای مثنوی نوشته شده است، کامل نیست و فقط کلمه اول و گاه کلمه دوم مصرع اول از ابیات برای پیداکردن بیت ثبت شده است. .... در این کشف الابیات همه مصرعهای مثنوی با نظر به نخستین کلمهای که دارند، زیر حرف کلمه اول خود آمده است».
گریز از نیکنامی و استقبال از بدنامی و رسوایی، یکی از ویژگیهای مکتب رندی و عرفان عاشقانه است که در گفتار عارفان و آثار شاعران و رفتار رندان و قلندران بدان توجه و توصیه شده است. جامه شهرت، بافتهای پرآفت است و رنگ عجب و ریا و کبر و کیا را بر قامت طاعات و عبادات میپاشد و چهره اخلاص و یکرنگی را می پوشاند؛ لذا مبارزه با این صفت نفسانی همواره یکی از دغدغههای عارفان شوریده و رندان وارسته و حقیقتجو بوده است و راهها و ریاضتها و مجاهدتهای گوناگونی برای شکستن شیشه نام و ننگ و غرور و شکوه مریدان خویش توصیه کردهاند. بیان این راهها و بررسی علل و علامات این آفات در قالب حکایات و امثال و اشعار بزرگان و عارفان به ویژه عطار و مولانا و ابوسعید ابوالخیر زمینههای بحث این مقاله را تشکیل میدهند. بی شک کسی میتواند خویش را از چشم خلق بیفکند و مدح و ذمشان در نظرش یکسان باشد که حق در نظرش بزرگ جلوه کند و جز به او نیندیشد و جز برای او نگوید، نخواهد و نکند. تحصیل این فضایل نیز آسان نیست و جان بر سر کسب آن میسوزد؛ اما آنچه میتواند نام و ننگ را به باد دهد، باده عشق است، حاصل نوعی معرفت شهودی است که عاشق را ناخوآگاه در کمند جذبه خویش گرفتار میسازد.
این مقاله کوششی است در شناخت "دیو آز" و بیان اهمیت آن در اساطیر یونانی و متون زرتشتی و به دنبال آن شاهنامه گرانسنگ فردوسی، که نخست شومی و پتیارگی این دیو تنومند و نیرومند و راههای مبارزه با او در پارهای از منابع اساطیری و دین زرتشتی کاویده شده است. سپس اهمیت حضور او در شاهنامه فردوسی با استناد و استشهاد به ابیاتی از شاهنامه مورد توجه و بررسی قرار گرفته و کوشش شده است ضمن بیان و گزارش آزمندی پارهای از پادشاهان و پهلوانان شاهنامه، فریبکاری این دیو جادوگر و ناخرسند بیشتر باز نموده شود. همچنین پادشاهانی که فریفته این دیو نشده و تخم نیکی و داد و دهش کاشته و گذشتهاند، معرفی شدهاند. بیان تفاوت آزمندی و اندازهخواهی یا بهرهگیری از بایستههای زندگی و ذکر شاخصههای آن، فرجام سخن این مقاله را تشکیل میدهد.