نامه باستان، کاملترين شرح شاهنامه فردوسي است که مير جلال الدين کزازي کوشيده است، ضمن پرداختن به مسائلي مانند واژهشناسي، ريشهشناسي، اسطورهشناسي، سبکشناسي و زيباييشناسي، معناي بيتهاي مبهم را نيز بازنمايد. از ديگرسو، اين اثر يک متن ويراسته نيز هست؛ به اين ترتيب که کزازي کوشيده است، بر پايه برنوشتهاي خالقي مطلق، مسکو، ژول مول، کلاله خاور، دبير سياقي و جويني، به تصحيحي قياسي دست يازد و بيتها را هرچه فردوسي وارتر برگزيند. البته گاه هم پيش آمده که کزازي، همه برنوشتهاي يادشده را کنار گذاشته و خود بنا بر توجيهاتي، واژهاي را به متن افزوده است. از آنجا که اين اثر در دورههاي کارشناسي ارشد و حتي دکتري برخي از دانشگاهها تدريس ميشود و يا به عنوان منبعي کمکي، دستمايه دانشجويان تحصيلات تکميلي قرار ميگيرد، نگارندگان برآنند تا در اين جستار، برخي از کاستيهاي اين اثر سترگ را بازنمايند و گره از فروبستگيهاي برخي از بيتهاي مبهم بازگشايند تا براي شاهنامهپژوهان بيشتر قابل استفاده باشد.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
در یک قرن اخیر چند هزار واژه بیگانه از زبانهای مغربزمین وارد زبان فارسی شده است. اما در این میان برخی از بزرگان ادب فارسی در پی یافتن یا زندهکردن الفاظ و تعابیر فارسی اصیل یا سره هستند. یکی از بزرگان ادب فارسی جناب آقای دکتر کزازی است که هم واژگان کهن فارسی را زنده کردهاند و هم برای مفاهیم تازه الفاظ و واژگان مناسب ساختهاند. این کتاب مجموعهای از این واژگان است.
ترجمه مقالهای که در پی میآید، تلخیص یکی از مهمترین مقالات میخاییل باختین است در باب سرشت گونههای سخن. اصل مقاله در کتابی با عنوان گونههای سخن و دیگر مقالات متأخر چاپ شده است. خلاصه این مقاله در کتاب نظریه مدرن انواع ادبی تالیف دیوید داف آمده است. ترجمه حاضر براساس این منبع ـ البته با حذف پارهای بخشها ـ و افزودن بخشهایی از متن اصلی مقاله صورت گرفته است. ذکر این نکته ضروری است که در پینوشتها، توضیحات ویراستار انگلیسی و مترجم فارسی داخل قلاب آمده است. برای بازنمایی بهتر مطلب، مقدمهای بر مقاله آورده میشود.
سابقه بحث درباب گونههاي ادبي به دستگاهِ ردگان شناسي و تقسيمبندي آثار ادبي از نظر افلاطون و ارسطو برمي گردد که سه گونه اصلي حماسه، نمايش نامه و آثار غنايي را بر اساس «وجه» يا چگونگي بازنمايي سخن در کلام گوينده يا شاعر بررسي کردهاند. در نظريه انواعِ ادبي معاصر، از اين اصطلاح براي بيان جنبههاي درونمايگاني گونههاي ادبي استفاده ميشود. به کمک اصطلاح وجه، چرايي و چگونگي کاربرد اصطلاحات وصفي همچون «تراژيک، حماسي، غنايي، مرثيهاي و طنزآميز» تشريح ميشود؛ اين اصطلاحات بر جنبههاي مفهومي و درونمايگاني اثر دلالت دارند. براي مثال وقتي ميگوييم اين اثر «رماني حماسي» است؛ به اين معناست که نوع يا گونه آن رمان است، اما وجه معنايي آن حماسي است. تفاوت ديگر وجه با گونه در اين است که يک گونه خاص همچون حماسه يا تراژدي ممکن است از بين برود؛ ولي وجه تراژيک و حماسي آن ممکن است تا زمانها باقي بماند. اصطلاحات «وجه نما» ـ يعني اصطلاحاتي همچون تراژيک، حماسي، غنايي، مرثيهاي و طنزآميز ـ به شکل و ساختار صوري آثار ادبي خاص وابسته نيستند؛ بلکه گوياي جنبههاي درونمايگاني آثار ادبي هستند. همچنين، اين مبحث ناظر است بر اينکه چگونه برخي انواع ادبي همچون تراژدي، حماسه و غزل آن قدر گسترش پيدا ميکنند که ويژگيهاي درونمايگاني آنها براي توصيف ابعاد درون مايهاي ديگر انواع ادبي به کار ميروند و در مقابل، برخي انواع ادبي همچون رمان، داستان کوتاه، قصيده و مقامه از چنين خصلتي برخوردار نيستند.