بررسی معنا و راه دستیابی به آن، همواره از دیدگاههایی مختلف، مورد توجه قرار گرفته و هرکس از دید خود، بدان پرداخته است. در دانش زبانشناسی نیز جوانب معنایی، از جهاتی گوناگون بررسی شده است. از یک نظر میتوان معنا را در سه سطح بدین شرح بررسی کرد: معنای کارکرد، معنای قاموسی و معنای اجتماعی. در این مقاله، عواملی را تحلیل کردهایم که در دستیابی به معنا، نقشی تعیینکننده دارند و معنای کارکرد نامیده میشوند. افراد این مجموعه بااینکه وجود مستقل ندارند، بهواسطه نقشی که در سخن ایفا میکنند، در دریافت معنا اثر میگذارند و این نقش، معنای آنها به شمار میرود؛ هرچند افراد مجموعه، مانند دیگر واحدهای زبان، معنایی مستقل نداشته باشند. در این مقاله آواها، حروف، هجاها، واحدهای زبرزنجیری، قالبهای صرفی و ساختارهای نحوی را بررسی کردهایم که هریک به سبب کارکرد ویژه خود در کلام، مخاطب را در فهم مقصود گوینده یاری میدهند.
موضوع کتاب بدایه العربیه دوره صرف و نحو زبان عربی برای سال اول دبیرستانهاست که مطابق برنامه جدید وزارت فرهنگ در سال 1334 توسط محمدتقی کمال تالیف شده است
سهیل محسن افنان را جز از طریق آثارش نمیشناسیم. وی علاوه بر تدوین واژه نامه فلسفی و نگارش کتابهای پیدایش اصطلاحات فلسفی در عربی و فارسی و ابن سینا: زندگی و آثار او، ترجمه فارسی دو اثراز یونانی نخست درباره هنر شعر ارسطو و سپس ایرانیان آسخیلوس را نیز در آثار خود دارد. افنان در کتاب حاضر ( پیدایش اصطلاحات فلسفی در عربی و فارسی ) در پی آن است که سیر پیدایش و تحول اصطلاحات فلسفی در زبانهای فارسی و عربی را نشان دهد. وی برای نیل به این مقصود به بررسی تاریخ تحول و تطور زبان علمی عربی و فارسی از طریق مطالعه آثار ادبی این دو زبان، نخستین ترجمه ها از متون یونانی و نیز مکتوبات علمی در زمینه های فلسفه، عرفان، کلام، منطق و حتی پزشکی و ریاضی می پردازد. افنان که نثر عربی را بر دو قسم دینی و غیر دینی می داند، بر آن است که منشاء زبان و اصطلاحات فلسفی باید نثر غیر دینی باشد. وی نشان می دهد که بسیاری از اصطلاحات فلسفی که توسط مترجمان آثار یونانی بکار برده شد، نخست در آثار نویسندگان نثر غیر دینی چون عبدالحمید و ابن مقنع دیده می شود. به عقیده افنان مترجمان اگرچه به لحاظ زبان و واژگان متأثر از ادبیات غیر دینی بودند، اما از نظر فن ترجمه، روشهای مترجمان آرامی در ترجمه متون یونانی به سریانی را برگزیدند. او بر باور است که زبان فارسی در راه ساختن زبان و اصطلاحات فلسفی مسیری متفاوت از عربی پیموده است. در زبان فارسی اگرچه در قیاس با عربی فعالیت کمتری نسبت به ترجمه از یونانی صورت گرفته است، اما این زبان بر خلاف عربی از تمام امکانات زبانهای هندی – اروپایی در جعل ترکیبات و انتقال مفاهیم انتزاعی یونانی برخوردار است. وی اصطلاحات فارسی ابن سینا در دانشنامه علائی را نمونه ای ارزشمند از این توانایی زبان فارسی می داند.
فعل از مهمترين مقولات زبان و از ارکان اصلي جمله است که در فارسي و عربي به اقسام گاه مشابه تقسيم ميشود. يکي از اقسام اصلي فعل که در هر دو زبان هم وجود دارد، فعل مجهول است. گرچه به ظاهر اين تسميه بين دو زبان مشترک است و به نظر ميرسد، افعال مجهول در هر دو زبان کاملا معادل يکديگرند، اما از آنجا که فعل مجهول در فارسي از زواياي مختلف و گستردهتر از عربي مورد بحث قرار گرفته است، در اين مقاله در پي پاسخ به اين سوالات هستيم که به جز ساختار دستوري مجهول در زبان عربي آيا ميتوان ساختارهاي ديگري يافت که از نظر معنايي مجهول به حساب آيند؟ و چه رابطهاي ميان ساختارهاي دستوري و معنايي فعل مجهول در دو زبان وجود دارد؟ و تفاوتها و شباهتهاي دستوري و معنايي فعل مجهول در فارسي و عربي چيست؟ حاصل اين پژوهش ميتواند از بسياري از خطاهاي دانشجويان در ترجمه بکاهد و از جمله نتايج آن ميتوان به اين مورد اشاره کرد که در هر دو زبان يک فعل کمکي به عنوان مجهول ساز شناخته شده است و نيز در هر دو زبان فعلهاي دو وجهي وجود دارد و در زبان عربي در ساختار مجهول علاوه بر تغييرات صرفي تغييرات صوتي نيز رخ ميدهد.
مساله جبر و اختيار يكي از جنجاليترين و غامضترين بحثهاي كلامي است. اين بحث ريشه تاريخي بسيار قديم دارد و در گفتهها و انديشههاي فلاسفه، عرفا، شعرا و ديگران به جلوههاي گوناگون نمود يافته است. مفهوم جبر يكي از مفاهيم كليدي و كاربردي اشعار حافظ شيرازي و ابوالعلا معري است. گروهي آن دو را بر مسلك جبر و گروهي ديگر با تفسير و تاويل ابياتشان آنها را معتقد به اختيار ميدانند. اين نوشتار سعي در بررسي اين موضوع و مقايسه تطبيقي اشعار اين دو شاعر نامي، در اين زمينه دارد. گرچه در ترازوي ديدگاه هر دو شاعر در زمينه جبر و اختيار، كفه جبر سنگيني ميكند، ولي هالهاي از ترديد و آشفتگي بر جهانبيني هر دو سايه ميگستراند که در بسياري از موارد در نگرش حافظ، به انديشه اختيارانگارانه تصريح دارد، ولي ابوالعلا تنها به برگزيدن روشي ميانه بسنده ميکند و بندرت سخن از اختيار ميگويد. بنابراين ميبينيم که در نگرش خواجه شيراز نوعي معنويت توام با رندي است كه اين امر از جهانبيني معري دريافت نميگردد.