در برخي گونههاي گفتمان ديني (شيعي) فارسي، ديرش اضافي واکهاي معاني کاربردشناختي چندي را ميرساند. چنين ديرشي بر واکه دوم در نام محمد، واکه دوم در لقب امام (هنگامي که براي مرحوم امام خميني به کار ميرود) و در واکه نخست در لقب قائم ـ يکي از القاب تکريم براي حضرت مهدي (عج) ـ اعمال ميگردد. در اين موارد ديرش دو مقصود را برآورده ميکند: يکي آنکه ادب و احترام واعظ را نسبت به شخصيتهاي ديني نام برده ميرساند و ديگر آنکه شنوندگان (اعم از مخاطبان و ناظران) را به اداي پاسخهاي کلامي و يا غيرکلامي مناسب گوناگوني وا ميدارد که از اعتقاد مشترک سخنران و شنوندگان بر ميخيزد. از سوي ديگر اين پديده را ميتوان يک فعل کلامي جمعي و تلفيقي همراه با معناي متداعي مدار کوتاه نيز قلمداد کرد، بدين صورت که ديرش دادن به واکه از سوي واعظ، (فعل کلامي) بياني و نيز آگاهانيدني بوده براي مخاطبان از شأن (فعل کلامي) امري برخوردار ميباشد.
در این مقاله به نوعی ساختارشکنی و سنتگریزی در مثنوی معنوی پرداخته شده و نویسنده، آنرا با سایر آثار بزرگ ادبیات فارسی مقایسه کرده است. این مقوله معطوف است به نحوی شروع مثنوی که برخلاف دیگر آثار ادبی فارسی به جای اینکه سخن با نام خدواند، نعت رسول اکرم و سایر بزرگان دین آغاز شود و در شکوائیه معروف از زبان نی، نهفتههای روح انسان از جانب کسی بازگفته میشود که به والاترین تجربههای عرفانی دست یافته است و او، کسی نیست جز مولانا جلال الدین بلخی، با توجه به نکته محوری فوق، تعریف جامع و کاملی از «ادب»داده میشود و نویسنده، صلای بیادبی در آغاز مثنوی را نیز نوعی عرض ادب در پیشگاه خداوند تعبیر و تفسیر میکند که مولوی در شکوائیه خود به زیباترین شکل باز گفته اشت. در این مقاله، گذشته از مثنوی و دیوان شمس از منابع معتبری چون تمهیدات عین القضاة، مناقب العارفین شمس الدین احمد افلاکی نیز بهره گرفته شده است.
تجربه زندگی اجتماعی به ما آموخته است که، اگر بخواهیم در برخوردهای اجتماعی خود موفق باشیم، باید رفتار اجتماعی خاصی، متناسب با موقعیت مورد نظر و متناسب با رابطه اجتماعی خود با دیگران در آن موقعیت، داشته باشیم. در واقع آن چه ما رفتار اجتماعی مناسب مینامیم، در اکثر موارد، صرفاً رفتار زبانی مناسب است. رفتار زبانی مناسب یعنی تشخیص این که در هر موقعیت اجتماعی چه باید گفت و چه نباید گفت. دشواژهها نیز از آن دسته واژههایی هستند که درهنگام استفاده از آنها باید به این امر توجه نماییم. در این مقاله، کاربرد دشواژهها در گفتار گویشوران زبان ترکمنی بررسی شده است. نتایج بررسی نشان داد که میان میزان کاربرد دشواژهها و جنسیت و سن گویشوران رابطه معناداری وجود دارد.
در تحقیق حاضر، گونههای مختلف C-Test بعنوان آزمونهایی برای سنجش توانایی عمومی زبانی مورد بررسی قرار گرفتند. در آغاز C-Test بعنوان گونه اصلاح شده آزمون بسته ( cloze) به رشته آزمون سازی زبان وارد شد و جایگاه خود را پید اکرد . اولین C-Test از طریق حذف نیمه دوم کلمات (بصورت یک کلمه در میان ) در یک متن چند پاراگرافی ساخته شد، عمل حذف از جمله دوم متن آغاز میشد. بررسیهای متعدد نشان دادند که این آزمون میتواند توانایی عمومی زبانی را همانند تافل و آزمون بسته اندازه بگیرد. هدف تحقیق حاضر این که یکبار دیگر روی نتایج تحقیقات قبلی صحه بگذارد. بدین منظور، ده گونه مختلف C-Test با استفاده از روشهای حذف گوناگون ساخته شدند که یکی از این ده نوع براساس همان قاعده اول ساخته شد. این ده نوع C-Test به همراه یک تافل و آزمون بسته استاندارد در میان حدود 500 نفر دانشجوی سال آخر رشته زبان انگلیسی اجرا شد. نتایج تجزیه و تحلیلهای آماری نشان داد که C-Test میتواند تواناییهای متعددی را اندازه بگیرد که یکی ازآنها احتمالأ توانایی عمومی زبانی است و در این راستا، نمیتوانند این توانایی را به طوریکسان اندازه بگیرند.
روايت اصطلاحي فراگير براي ارجاع به انواع گستردهاي از نوشتهها و گفتههاست اما در تحقيق حاضر روايت در معناي ادبي آن مورد بررسي قرار ميگيرد كه شامل انواع ادبي چون رمان، رمان كوتاه و داستان كوتاه است. روايت در معناي ادبي آن از ديرباز حوزه تحقيق و پژوهش مكاتب ادبي مختلف به خصوص ساختگرايي روسي بوده است، اما فرضيهپردازان و منتقدان معاصر نيز روشهاي آن را در گرايشهاي مختلف و گاها متضاد خود به كار گرفتهاند. در نوشته حاضر با طرح مفهوم «ديدگاه روايي» كه عمدتا از نظريات راجر فالر گرفته شده است، انواع مختلفي از راويان يك داستان معرفي و ارايه ميشوند. راوي يك داستان دروني باشد يعني به درون افكار و احساسات شخصيتها نفوذ كند و يا بروني باشد يعني مثل خواننده داستان فقط ظواهر و رفتار شخصيتها را ببيند و به افكار احساسات آنها دسترسي نداشته باشد. اين دروني و بروني بودن نيز به بخشهاي ديگري قابل تقسيم است. در ديدگاه روايي، به بررسي و نقد ديدگاههاي زماني، مكاني و روانشناختي يك روايت و چگونگي تشخيص آنها پرداخته ميشود تا ديدگاه ايدئولوژيكي نويسنده يك داستان تعيين شود. در هر ديدگاه توانمندي و روشنگري ابزارهاي زبانشناختي در نقد آثار ادبي به تصوير كشيده ميشود.