پژوهش حاضر با هدف بررسي مقابلهاي نشانداري آغازگر در متون پزشکي فارسي و انگليسي به نگارش درآمده است. اين مقاله برآن است تا وجوه افتراق و اشتراک زبان فارسي و انگليسي را ازنظر نشانداري آغازگر مشخص کند. پژوهش بر پايه دستور نقشگراي نظاممند هليدي انجام شده و فقط فرانقش متني در آن مورد نظر است. براي انجام آن، کتابها و مقالههايي از متون پزشکي انتخاب شده که پيکرهاي شامل هزار بند از متون نوشتاري فارسي و انگليسي را تشکيل داده است. اين تحقيق به روش توصيفي ـ تحليلي انجام شده است. نتايج نشان ميدهد در متون پزشکي فارسي، افزودههاي حاشيهاي با بسامد وقوع بالا در جايگاه آغازگر قرار ميگيرند. اين بسامد وقوع بالا ميتواند بيانگر اين نکته باشد که وقوع افزودههاي حاشيهاي در جايگاه مورد نظر در زبان فارسي نشان دار به شمار نميآيد. به نظر ميرسد زبان فارسي در متون پزشکي از آرايش سازهاي متفاوتي در مقايسه با زبان انگليسي برخوردار است و برخلاف زبان انگليسي، در مقوله نشان داري کاملا از نظريه هليدي پيروي نميکند. همچنين، اين مقاله نشان ميدهد ويژگيهاي ضميراندازي و نداشتن آرايش واژگاني ثابت، از نظر نشانداري، فارسي را از انگليسي متمايز ميکند. نشانداري آغازگر در فارسي و انگليسي علاوه بر تفاوتهاي زباني، متاثر از عوامل ديگري از قبيل سبک متن (قلم خاص نويسنده)، فرم نوشتار (کتاب، مقاله و غيره)، ارتباط بين بند و متن، تاکيد، تقابل و ژانر متن است. از آنجايي که عوامل ياد شده در فارسي و انگليسي بر نشانداري آغازگر موثرند، ميتوان آنها را وجوه اشتراک اين دو زبان در اين حيطه دانست؛ در حالي که تفاوتهاي زباني (ساختار فارسي و انگليسي) به وجوه افتراق در نشانداري آنها اشاره دارد.
موضوع این کتاب دو مطلب اساسی است. یکی هویت تاریخی قهرمانهای داستان عرفانی یوذاسف و بلوهر و دیگری مشابهات و وجوه اشتراک و افتراق داستانهایی که پس از آن در این زمینه در آثار ادبی، عرفانی و فلسفی به پارسی و عربی بین مسلمانان منتشر شده است. مولف کتاب منطق عارفان داستان یوذاسف و بلوهر حکیم سید علینقی امین است که در سال 1375 توسط نشر طیب منتشر شده است.
در پژوهش حاضر، بخشی از متون علمی فیزیک را در دو زبان فارسی و انگلیسی، ازمنظر فرانقش متنی دستور نقشگراینظاممند هلیدی بررسی کردهایم؛ پساز تجزیه و تحلیل بندها، ده نوع آغازگر را شناسایی کرده و میزان کاربرد و فراوانی آنها را نشان دادهایم. نتایج پژوهش بیانگر آن است که میزان وقوع آغازگر ساده در کل پیکره، بیشاز آغازگر مرکب (58 درصددربرابر 42درصد) و آغازگر بینشان، بیشاز آغازگر نشاندار (81 درصد دربرابر نوزده درصد) است. در این بررسی، انواع آغازگرها و فراوانی آنها را در دو زبان فارسی و انگلیسی نیز مقایسه کرده و دریافتهایم که میزان استفاده از آغازگر تجربی محذوف و همچنین آغازگر نشاندار در زبان فارسی، بیشاز زبان انگلیسی است؛ اما در انواع دیگر، تفاوتهایی اندک دیده میشود. در این پژوهش همچنین انواع آغازگرها و میزان استفاده از آنها را در کتابها و مقالهها بررسی کرده و نتیجه گرفتهایم که تنوع آغازگر در کتابهای فیزیک، نسبتبه مقالههای فیزیک در کل پیکره، بیشتر و بسامد وقوع آغازگر در بیشتر آنها بالاتر است.