نگارش رئاليستي در ادبيات کلاسيک فارسي به اندازه شيوههاي غير واقعگرا مورد توجه نبوده است. ادبيات اجتماعي و سياسي مشروطه، ذهنيت مردم شهرهاي بزرگ به ويژه پايتخت را از جانب آرمانهاي ماورائي به سوي زندگي زميني و انسانمدار سوق داد و با پيدايش روزنامهها، نثر فارسي به سوي سادگي و واقعيتنگاري حركت كرد. روزنامهنگاري تكوين نوشتار واقعگرا را شدت بخشيد و توجه روزنامه نگاران ايراني به واقعيتهاي حاد اجتماعي، آنها را به سوي نگارش داستانهاي اجتماعي در قالب پاورقي كشاند. بدين صورت رمان واقعگرا همزمان با شكلگيري طبقه بورژواي نوين دولتي در ايران پا به عرصه ادبيات نهاد. اين مقاله زمينههاي شكلگيري رمان رئاليستي فارسي از دوران مشروطه را بر اساس نگرش تاريخ ادبي نشان داده و روند حركت زبان فارسي به سوي واقعگرايي و تولد داستان رئاليستي و تعامل و تداخل روزنامهنگاري با آن را دنبال ميكند. اهم مطالب مورد بحث از اين قرار است: گذار از رمان تاريخي به رمان اجتماعي، تحولات زبان و واقعيت اجتماعي، روزنامهنگاري و رئاليسم، پيشگامان رئاليسم فارسي، درونمايه غالب بر آثار رئاليستي، نقص رمان واقعگراي اوليه و ارزش جامعهشناختي رمانهاي رئاليستي.
سبک نگارش در روزنامه ها و رسانه هاي جمعي با سبک نگارش در کتابهاي علمي و ادبي متفاوت است. اين رساله، سعي و کوششي است براي شناخت اين تفاوت ها، يکي از تفاوت هاي اصلي نثر روزنامه اي مطبوعات با نثر غير روزنامه اي، همانگونه که فيليپ گايار روزنامه نگار معروف فرانسوي در مقدمه کتاب بر مي شمارد، «سادگي» است که به عنوان يک خصيصه ي چيره در سبک نويسندگي و روزنامه نگاري از آن ياد ميکند. روزنامه نگاري در ايران از هنگامي که تولد يافت به دليل ورود ناگهاني امواج راديويي، از رشد شتابان باز ماند و ارتباط شفاهي راديو جايي براي رشد ارتباط نوشتاري مطبوعات باقي نگذاشت. گفتار و موسيقي راديو مجال باليدن و رشد طبيعي را از مطبوعات گرفت. تأخر فرهنگي مطبوعات از ورود زودهنگام راديو به کشور در همه زمينه ها به ويژه در سبک نوشتاري مطبوعات نيز اثرات منفي گذاشته است. متأسفانه عده اي نيز بدون شناخت «نثر روزنامه اي» براي در هم کوبيدن نويسندگان ادبي، در نقدهاي مغرضانه ي خود، آنان را متهم به داشتن نثر روزنامه اي (ژورناليستي) مي کنند؟ اين گونه سوء تفاهم ها، در کنار بي توجهي يا کم توجهي روزنامه نگاران و منتقدان و نويسندگان به مبحث مهم «نثر روزنامه اي» باعث شده است که امروزه حتا «خلاصه نويسي» که يکي از شاخص هاي نثر رسانه هاي نوين ارتباطي است ناشناخته باقي بماند. هرچند در زمينه ادبيات داستاني اکنون شاهد قصه هاي «ميني ماليستي» (قصه هاي خيلي کوتاه يا داستانک) هستيم که مضموني را در سه يا چهار پاراگراف بيان ميکند اما عبور همراه با بي تفاوتي از سبک نگارش در مطبوعات، آسيب هاي جدي بر مطبوعات کشور وارد خواهد ساخت زيرا مخاطبان مطبوعات تنها از طريق نوشته و عکس با صاحبان آنها ارتباط برقرار ميکنند و تحقيقات علمي نشان مي دهد که مخاطبان مطبوعات، خواهان سبکهاي نوين نثر روزنامه اي در مطبوعات هستند، آنان از سبک هاي سنگين و پيچيدهي نشر علمي و يا تخيلي - ادبي، به جز در بخش هايي مثل گزارش نويسي توصيفي، گريزان مي باشند. امروزه اين يک واقعيت انکارناپذير است که در کنار روزنامه نگاران، دست اندرکاران روابط عمومي ها و حتا خوانندگان نشريات نيز براي استفاده بهتر از رسانه ها، نيازمند آشنايي با مباني نگارش رسانه اي هستند و اين کتاب زمينه هاي مناسبي براي اين آشنايي فراهم ميکند.
فرهنگ اصطلاحات روزنامه نگاری دارای هفتصد مدخل است، که نویسنده با سال ها پژوهش و بررسی و کار از نزدیک در روزنامه ها و چاپخانه ها به دست آورده است و اگر حتّی آن طور که برزین آورده، تنها دربرگیرندۀ اصطلاحات روزنامه نگاری و نه چاپ است ( به غیر از برخی استثناها)، روزنامه نگاران و تاریخ نویسان مطبوعات می توانند به پیروی از گفتۀ گردآورنده:«مؤلّف، این فرهنگ را با تصوّر اینکه بدون عیب و نقص است، عرضه نمی دارم. بلکه به عنوان پیش نویسی تا در آینده بزرگترها و دانشمندان به رفع ایراداتش بپردازند» آن را بیش از دو هزار واژه یا مدخل رسانده و بر غنایش بیفزایند. در زیر واژه ها و اصطلاحاتی به گونۀ نمونه آورده می شود: آزادی مطبوعات، اجازۀ چاپ، ادارۀ کلّ مطبوعات، اسم مستعار، امضاء محفوظ، اوراق مقاله، بند، پاراگراف، پانویس، تحلیل، تیتر خبری، تیتر تبلیغی، حقوق روزنامه نگار، خبرساز، خبرهای کوتاه، خلاصه خبر، خودسانسوری، دیدگاه، روزنامۀ رسمی، رنگین نامه، زیرآبی، ژورنالیست، ژورنالیستی(نوع برخورد با مسائل روز) ، ژورنالیسم، سرهم بندی، سوال پیچ، سوق الجیشی ، شانتاژ، شعار، صفحۀ خوانندگان، صفحۀ سفید (کار روزنامه نگاران بر علیه جریان سانسور)، کارت های خبری، کاغذ اخبار، کامپوست، کلمه به کلمه، مدیر مسئول، مطبوعات زیرزمینی، مطبوعات مخفی، نمونه خوانی، ننگین نامه، وارونه جلوه دادن، وزین، ویرایش و ......
هدف این کتاب آن است تا تصویری از نقد ادبی، دیدگاهها، نظریهها و اندیشههای رایج در جامعه ادبی فارسیزبانان در فاصله سالهای 900 تا 1200 هـ.ق را ارائه دهد. در این تحقیق به مسائل عمده ادبیات و نقد ادبی در متون فارسی نظری افکنده شده و نویسنده کوشیده تا دیدگاههای انتقادی و اندیشههای مؤثر در ذوق زمان و روند خلاقیت ادبی عصر صفوی را بررسی کند.
اين مقاله سخن منثور صوفيانه را در دو گونه متقابل ردهبندي ميکند: يکي سخن مغلوب و ديگري سخن متمکن. دو اصطلاح مغلوب و متمکن را برخي از صوفيان در آثارشان به کار بردهاند. بنياد تفاوتهاي اين دو گروه از متنها عبارتانداز: خاستگاه معرفتي، منبع آگاهي، محتواي متن و نقش و کارکرد زبان. متنهاي متمکن منطبق بر آگاهي گروهي و ايدئولوژيک و حاوي مفاهيم اجتماعي و عقايد گروه صوفياناند، وضعيتي را سازماندهي و تثبيت ميكنند و زبان در آنها نقش تنظيمكنندگي دارد. دسته دوم متنهاي مغلوباند که مولود تجربههاي شخصياند و جهانمتني و تصويري تازهاي ميسازند. از لحاظ دلالي، متن مغلوب گشوده و تاويلپذير است و قطب استعاري زبان در آن غلبه دارد؛ اما متن متمکن در شمار متنهاي بسته است. مقاله در پايان، سير دگرديسي زبان نثرهاي صوفيانه را از جانب کلام متمکن به سوي کلام مغلوب بيان ميکند.