در مقاله حاضر، در چارچوب برنامه کمينهگرا و بر پايه نظريه گروه فعلي لايهاي، جايگاه روساختي فعل اصلي را در زبان فارسي بررسي ميکنيم. بدين منظور، نخست درباره ترتيب کلمهها در اين زبان و ساخت دروني گروه فعلي سخن ميگوييم، سپس جايگاه هسته گروه زمان فارسي را بررسي ميکنيم و بر اساس آموزههاي نظري و شواهد تجربي، نشان ميدهيم که در اين زبان، زمان در شمار مقولههاي گروهي هسته پايان قرار دارد، آن گاه از چگونگي نشانگذاري عنصر زمان بر فعل اصلي سخن ميگوييم و پيشنهاد ميکنيم در اين فرايند، فعل اصلي از درون گروه فعلي کوچک خارج شود و به هسته گروه زمان و در صورت وجود داشتن فعل کمکي «بودن» در ساختار جمله، به هسته گروه نمود کامل، پيوسته شود، به گفته دقيقتر، برمبناي اين تحليل، مشخصه تصريف فعل اصلي در فارسي ـ مانند زبان فرانسه و برخلاف انگليسي ـ قوي است و در روند بازبيني خود، سبب ارتقاي اين فعل به گره بازبينيکننده ميشود. جايگاه قيدهاي گروه فعلي، حذف گروه فعلي، ساخت پرسش تاييدي، و تعامل زمان با نمود کامل، شواهدي براي تاييد اين فرضيه فراهم ميآورند.
یکی از کتابهای ارزنده اجتماعی و سیاسی فارسی اغراض السیاسه اثر ظهیری سمرقندی، نویسنده نامدار سده ششم هـ.ق، است که جعفر شعار آن را در سال 1349 تصحیح و منتشر کرده است. متن مصحّح شعار که تا امروز تنها چاپ کتاب است، به دور از کاستیها و لغزشها و اغلاط چاپی و غیر چاپی نیست. در جستار حاضر صورت درست پارهای از اغلاط کتاب به قرائن درون متنی و غیرمتنی نشان داده یا پیشنهاد شده است. در این پژوهش سندبادنامه و دیوانهای شاعران پارسی یا تازیگوی مراجعیاند که در تصحیح پارهای از واژههای نادرست نقش بسزایی داشتهاند. مقابله پارهای از عبارات اغراض السیاسه با عبارت دیگری از همین کتاب به عنوان قراین درون متنی، صورت درست پارهای از اغلاط را نشان داده است.
هدف از نگارش این مقاله، بهدستدادن تحلیلی جامع از نحو ساخت کنایی برپایه مشاهدات دادههای زبان کردی است. در این پژوهش، با استناد به سیر تاریخی فعلهای کنایی و همچنین ذکر شواهدی از ساختهای شبهکنایی، مانند گزاره «داشتن»، گزاره «خواستن»، شکل مجهول تز فعلهای دومفعولی و نمونههای مشابه از لهجه هورامی، استدلال کردهایم که الگوی کنایی، در ساختهایی نمایان میشود که فعل متعدی (کنایی) نتواند به مفعول، حالت مفعولی بدهد و فاعل توسط یک هسته الحاقی، با گروه فعلی ادغام شود. در این تحلیل، گروه اسمی مفعول، باوجود فعل متعدی غیرمفعولی، با هسته گروه زمان، ارتباطی ازنوع تطابق مییابد و از این طریق، حالت فاعلی میگیرد. گروه اسمی فاعل نیز در جایگاه مشخصگر گروه الحاقی، وارد مرحله اشتقاق میشود و پساز تطابق با هسته گروه الحاقی، حالت «بهای» میگیرد. در رویکرد مورد نظر در این مقاله، ساخت کنایی، الگویی جداگانه ویا زبانویژه نیست؛ بلکه پدیدهای ثانویه و پیامد منطقی و طبیعی تعامل فرایندهای مستقل در نحو زبانهای کنایی است.
این کتاب شامل مجموعه سخنرانیهای نوام چامسکی بنیانگذار دستور زایشی است که در سال 1986 میلادی در ماناگوا (نیکاراگونه) ایراد کرده است. چامسکی در این اثر به مسائل بنیادی مربوط به شر پرداخته و آن را در ارتباط با دانش زبان مورد بحث و بررسی قرار داده است. هدف از ترجمه این اثر، آشناکردن دانشپژوهان و دانشجویان علاقمند به زبانشناسی و علوم شناختی با بحثهای نسبتاً جدید چامسکی در قالب نظریه حاکمیت و مرجعگزینی است. اجتناب چامسکی از طرح مسائل پیچیده در این کتاب، در آن را برای خواننده آسان و وی را آماده مطالعه بحثهای تخصصیتر در این زمینه میسازد.
در این مقاله در بند 1 به معرفی و نقد تحلیل دبیر مقدم میپردازیم از آنچه وی آن را مبتدا در جملات بنیادی یا جملات ساده میخواند که حاصل حرکت نیست. در بند 2. به بررسی تحلیل ایشان از مبتدا در ساختهای حاصل از حرکت خواهیم پرداخت و مبتداسازی در ساختهای غیرارتقایی، ساختهای ارتقایی و تطابق نداشتن فاعل ارتقا یافته و فعل جمله ارتقایی را بررسی خواهیم کرد. در آن بند، نشان خواهیم داد که تلقی جابهجایی در ساختهای ارتقایی، به عنوان مبتداسازی، قادر به توصیف رفتار نحوی متفاوت عناصر جابهجا شده در ساختهای ارتقایی و تعلیل رفتار نحوی متفاوت عناصر جابهجاشده در ساخت غیرارتقایی و ارتقایی نیست.