زن و شخصیت او از جمله موضوعاتی است که از دیرباز نظر نویسندگان و شاعران را به خود جلب کرده است. به نحوی که گاه با ابیاتی دلنشین زیباییاش را وصف کرده و گاه در عباراتی نهچندان دلچسب به مذمتش پرداختهاند. متأسفانه ادبیات نظم و نثر گذشته ما بیشتر متأثر از جو حاکم با عینک بدبینی به زن نگریسته است. خواجوی کرمانی شاعر مطرح قرن هشتم و هومر آغازگر حماسه غرب نیز در اشعار خود از زن غفلت ننموده و هر گاه با تندی بر او تاخته و زمانی به ستایشش پرداختهاند. هر چند مقایسه شخصیت زن در ایلیاد و سامنامه به دلیل تفاوتهای فرهنگی با دشواریهایی روبروست، اما در این دو اثر ارزشمند زن بیشتر به عنوان موجودی فروتر از مرد انگاشته شده و صرف نظر از هلن، زنان دیگر از این دو شاعر بیشتر بیمهری نصیبشان شده است. مقاله حاضر جایگاه زن درا در این دو اثر بررسی کرده با بیان شواهدی به نقاط اختلاف و اشتراک دو شاعر میپردازد.
در جلد دوم از مجموعه "نخلبند شعرا "که شامل مجموعه مقالات کنگره جهانی بزرگداشت خواجوی کرمانی است 42مقاله جمع آمده که مشخصات پارهای از آنها بدین قرار است" :نقد و تحلیلی بر همای و همایون خواجو/ سید محمود طباطبایی"، "پیریز غزل قرن هشتم/ محمود عبادیان"، "اسطوره به روایت خواجوی کرمانی/ کتایون مزداپور"، "تقابل زبان شناختی عناصر صوری و محتوای در سبک خواجو/ مهرانگیز نوبهار"، "مروری بر غزلهای حضریات صنایع الکمال/ عبدالوهاب نورانی وصال"، "مسافرتهای خواجو/ سعید نیاز کرمانی "و "خواجوی کرمانی و چین/ هوی جانگ ."
"نخلبند شعرا "شامل مجموعه مقالات کنگره جهانی بزرگداشت خواجوی کرمانی است که از 23الی 26مهرماه 1370برگزار گردید .جلد نخست از این مجموعه متضمن 46مقاله از استادان دانشگاه و نویسندگان مختلف است که با عناوینی از این دست فراهم آمده است" .خواجوی کرمانی از نظر قصیدهسرایی/ عبدالعلی ادیب برومند"، "طرز سخن خواجو/ حسن انوری"، "خواجگان کرمان/ محمد ابراهیم باستانی پاریزی"، "نقدی بر مثنوی گل و نوروز کمالالدین خواجوی کرمانی/ بهروز ثروتیان"، "عرفان خواجو/ اسماعیل حاکمی"، "خواجو و حافظ/ بهاءالدین خرمشاهی"، "حافظ و طرز سخن خواجو/ علیرضا ذکاوتی قراگزلو"، "کتابشناسی خواجوی کرمانی/ ابوالقاسم رادفر"، "همراه خواجو بر مزار برهانالدین کوهنبانی/ محمود روحالامینی"، "تحقیق در قصاید خواجو/ سید ضیاءالدین سجادی "، "سام نمونهای از یلان سترگ/ بهمن سرکاراتی ."
صادق هدايت نويسنده نامدار ايراني، از جمله نگارگراني بود که قلم را همواره در مرکب تاريخ ميگردانيد و با شوري باستانگرايانه به گذشته ايران مينگريست، به همين دليل، شايد بتوان بسياري از آثارش را از اين ديدگاه مورد نقد و بررسي قرار داد. بوف کور از جمله نوشتارهايي ست که از اين حيث، تن به بازخواني ميدهد. اين اثر حاوي اشاراتي ست که ميتواند بيانگر يک فرهنگ باستاني باشد. فرهنگي موسوم به فرهنگ «سفال خاکستري» که متعلق به آرياييان مهاجر به فلات ايران بوده و با مناطق ري، ترکمنستان و هند، ارتباط داشته است. اشارات مداوم هدايت در اين داستان به عواملي چون: رنگ خاکستري، علايم و نمادهاي مهاجرت اقوام آريايي و محل وقايع که شهر باستاني ري است، در تقارن با گرايشهاي فرهنگ پژوهي او، اين ظن را ايجاد ميکند که شايد ارتباطي بين اين فرهنگ و بوف کور وجود داشته باشد که مقاله پيشرو در صدد کشف اين ارتباط است.